تبیان، دستیار زندگی
یاد یاران
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کوله باری از عشق

بالاتر از هرچیزی  خیری است و بالاترین خیرها این است كه در راه خدا كشته شویم. پیامبر اكرم (ص)

سخن از فرزند دلیر اسلام، رهرو پاكباز امام حسین (ع) و خمینی بت شكن است. هم او كه معتصم بحبل‌الله بود و در پی تداوم بخشیدن به انقلاب اسلامی تا بر طرف شدن فتنه و فساد از روی زمین و تحقق كامل حكومت جهانی حضرت مهدی (عج) در سرتاسر زمین و اجرای كامل احكام الهی، جهاد بی‌امان خود علیه كفر و استكبار جهانی و مزدوران بی‌اراده آنان در تمامی سنگرها تا آخرین لحظه‌ عمر پربركت خویش ایستادگی كرد، شهیدی كه درس و مدرسه را رها كرده و به سوی مدرسه عشق می‌شتابد. او از یاران و انصار حضرت روح‌الله بود كه به نفس گرم او با تزكیه نفس از قید تن و قیود ظاهری و حب دنیا می‌رهد و به دیار لقاء حق می‌شتابد.

شهید مجید ادیبی

شهید مجید ادیبی حب شهادت را به دنیا ترجیح داد. شهید بزرگوار در وصیت‌نامه خود نگاشته است؛  "اكنون من كه اسیر این دنیا بودم با كوله‌باری از گناه،‌ این مسافرخانه موقتی را ترك می‌كنم لذا از خدا می‌خواهم كه با این بنده حقیرش به فضلش معامله كند و حال كه با دست خالی می‌روم امیدوارم كه جان مرا در راه خودش قبول نماید." ایشان در حوزه علمیه درس می‌خواند و طلبه مرحوم حاج آقای مجتهدی بود و جزء چهار شهیدی بود كه مرحوم آقای مجتهدی ازآنها به نیكی یاد می‌كرد. طلبه‌ای كه از مولایش امام حسین (ع) درس شهادت طلبی را ‌آموخت.

او در قسمتی دیگر از وصیت‌نامه ‌اش نگاشته است؛ "باید بدانیم كه این بدن قفسی است برای روح ما و دنیا نیز قفسی است برای هر دوی آنها، پس باید عاشقی باشیم آ‌ماده پرواز و با كنار زدن این دو قفس به سوی معشوق حقیقی خود پرواز كنیم و بدانیم كه محبوب ما تنها خداست و سایرین را حاشیه‌ نشین این عشق قرار دهیم."

زندگینامه او كه در گفتگو با خانواده و نزدیكانش بیان شده به شرح مختصر چنین است؛ به نقل از پدر شهید؛ حاج عباس ادیبی و برادر شهید، حمید ادیبی، ایشان در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود و نوجوانیش مصادف با دوران انقلاب بوده است. به همین جهت شخصیت وی با مفاهیم و اعتقادات اصیل اسلامی در هم آمیخته و استعدادهایش از آن زمان شكوفا شد و با آغاز دوره دبیرستان به تدریج توانمندی‌هایش به منصه ظهور رسید.

وی در بیشتر اوقات،‌ قرآن تلاوت می‌كرد و به ورزش علاقه وافری نشان می‌داد. معمولا در كارهای گروهی نقش آغاز كننده داشت. به عنوان مثال وی اقدام به تاسیس یك هیئت  مذهبی نمود. شهید ادیبی در نقش مربی تربیتی دبیرستان در حضور دانش‌آموزان سخنرانی می‌كرد و با نقل احادیث ائمه اطهار (ع)، تعالیم دینی را ترویج می‌داد و با برپایی اردوهای تفریحی، نوجوانان را هرچه بیشتر به مسائل اخلاقی و دینی ترغیب می‌نمود. وی همچنین علاوه بر مربیگری و تدریس تعلیمات دینی در دبیرستان، همزمان در دانشگاه و حوزه تحصیل می‌نمود و جالب آنكه با وجود این همه فعالیت علمی،‌ از كسب وكار و نیز كمك به پدرش غافل نمی‌شد. اخلاق و رفتار او زبانزد خاص و عام بود.

"باید بدانیم كه این بدن قفسی است برای روح ما و دنیا نیز قفسی است برای هر دوی آنها، پس باید عاشقی باشیم آ‌ماده پرواز و با كنار زدن این دو قفس به سوی معشوق حقیقی خود پرواز كنیم و بدانیم كه محبوب ما تنها خداست و سایرین را حاشیه‌ نشین این عشق قرار دهیم."

اساسا شهید ادیبی بسیار خوشرو، شوخ‌طبع، صادق و باوفا بود، به نحوی كه این صفات در چهره و رفتارش كاملا متجلی شده بود و به تبع آن افراد را به سوی خود جذب و اعتماد آنها را به راحتی جلب می‌نمود. او در مواجهه با مشكلات و گرفتاری دیگران اعم از دوستان، فامیل و همسایگان،‌از خود گذشتگی به خرج می‌داد و بدون هیچ چشم داشتی در حد توان با آنها همراهی نموده و در جهت رفع گرفتاری‌ هایشان می‌كوشید. از شاخص‌ های مثال ‌زدنی او توجه به صله ارحام بود و اعتقادات آن شهید وارسته مبتنی بر تعالیم قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود و به فرایض و مستحبات به دور از هرگونه ریا و خودنمایی پایبند بوده و حداكثر تلاش خود را در انجام آنها و ترك محرمات مصروف می‌داشت. او در زمینه امدادگری و كمك‌های اولیه، آموزش دیده بود و به عنوان امدادگر در خط اول جبهه ادای وظیفه می‌نمود و در عملیات والفجر 8  (فاو) كه یكی از عملیات‌های سرنوشت ‌ساز جنگ تحمیلی بود و نقطه عطف جنگ به شمار می‌آمد، به عنوان امدادگر، پیكر همرزمش را داخل پتو گذاشت و كمی از خط مقدم عقب آورد تا به پشت جبهه انتقال دهد. در راه برگشت به خاكریز مقدم بود كه به روی زمین افتاد و دوستانش كشان كشان او را به داخل سنگری كه در آن نزدیكی بود بردند. اثری از برخورد تركش در بدنش دیده نمی‌شد اما مجید با متانت و آرامش خاص، شهادتین را زمزمه كرد. یكی از همرزمانش گفت مجید جان من اثری از خون در بدنت نمی‌بینم چرا شهادتین می‌گویی؟ دستش را بالا آورد و زیر گلویش را نشان داد. ظاهرا تركش بسیار كوچكی به گلویش اصابت كرده و راه تنفسش را بسته بود. به طوری كه توان نفس كشیدن نداشت. در همان لحظه با آن چهره معصوم و نورانی‌اش چشم به آسمان دوخت و با صورتی خندان به درجه شهادت نایل گردید.

سادگی و بی‌آلایشی و صداقت و خلوص نیت، ایثار و از خودگذشتگی‌ها و باورهای اصیل دینی، عرفان و معنویت، خلق و خوی محمدی و رفتار شایسته‌اش از او شخصیتی ممتاز و والامقام ساخته بود.

شهادت، گوارایش باد و روحش قرین رحمت الهی

روزنامه رسالت

بخش هنرمردان خدا - سیفی