تبیان، دستیار زندگی
«گمان نکنید تهمت وابستگی و افترای بی دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز! ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می شنیدی که شاه شیعه است! عد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تعیین حدود و ثغور آزاداندیشی دینی با ملاک «منشور روحانیت» امام (ره) 

ام ,انقلاب ,آزاداندیشی,انقلاب

اگر بخواهیم نسبت گفتمان انقلاب اسلامی با آزاداندیشی را واکاوی کنیم، نخست باید به تعریف و ایضاح مفهوم «آزاداندیشی» بپردازیم. چرا که از این گزاره در ادبیات فلسفی و تئوریک معانی گوناگونی افاده شده است و در ادبیات دینی نیز معنای خاص خود را دارد.

آزاداندیشی سکولار در پی آزاد کردن تفکر از ایدئولوژی و قدسی اندیشی و معرفت دینی است.

اگر بخواهیم نسبت گفتمان انقلاب اسلامی با آزاداندیشی را واکاوی کنیم، نخست باید به تعریف و ایضاح مفهوم «آزاداندیشی» بپردازیم. چرا که از این گزاره در ادبیات فلسفی و تئوریک معانی گوناگونی افاده شده است و در ادبیات دینی نیز معنای خاص خود را دارد. در تفسیر سکولار، آزاداندیشی به شکستن مرزهای معرفتی پارادایم سنت و دین اطلاق می شود.در دوران روشنگری و پس از آن، اساسا در عالم مدرن، فیلسوفانی بودند که عرفی کردن نظم معنایی جهان اجتماعی و رها شدن از قیود تفکر متافیزیکال و دینی را شرط آزاداندیشی می دانستند، عمدتا این امر با تفسیرهایی صورت می گرفت که معرف «خرد خود بنیاد» بود و تلقی ای از عقلانیت را رواج می داد که در آن امر قدسی از آنجا که «توهم زا» است باید نفی شود. البته شرح مستوفای این امر مقدمات و شرح فلسفی ای دارد که اکنون از حوصله بحث ما خارج است اما فی الجمله می توان گفت که آزاداندیشی سکولار در پی آزاد کردن تفکر از ایدئولوژی و قدسی اندیشی و معرفت دینی است.

اما در سوی دیگر، آزاداندیشی دینی برعکس سنخ سکولار آن، با ایدئولوژی اندیشی و تفکر مکتبی پیوند تنگاتنگی دارد، می دانیم که پراگماتیست ها و فیلسوفان جدید ایدئولوژی را بالذات معرف و مولد توتالیتاریسم می دانند. این رای که ایرادات معرفتی فراوانی به آن وارد شده است، در عین حال حکمی کاملا ایدئولوژیک است و نشان می دهد که رای به محو ایدئولوژی، نه تنها صائب نیست که باطل است و اساسا از ایدئولوژی گریزی نیست. در تفکر مکتبی و دینی اما آزاداندیشی چیزی نیست جز ترسیم حدود و ثغور معرفت بر اساس ایدئولوژی و جهان بینی توحیدی این تلقی، نهایتا آزاداندیشی و روشنفکری متعهدانه ای را پرورش می دهد که در آن نه تنها از توتالیتاریسم و جزم اندیشی خبری نیست، بلکه در خط مقدم نبرد معرفتی و عملی با خشک سران عرفی اندیش و سکولار و متحجران و مرتجعان به ظاهر دین گرا است.

انقلاب اسلامی ایران و آرای حضرت امام (ره) نیز در حقیقت بر اساس همین امر استوار شده است، ما در آرای حضرت امام (ره) هم مقابله با تفکر سکولار و دین زدا را می بینیم و هم هجمه شدید به جریان تحجر و ارتجاع را. فی الواقع این امر وجه ممیزه جریان آزاداندیش دینی است -که بیداری اسلامی را موجب شد- با جریانات متحجر و سکولار. در واقع آزاداندیش دینی در انقلاب اسلامی خصم معرفتی و عملی دو جریان ریشه داری بود که از دهه های قبل فعالیت می کردند.

  1. برای بسط بهتر این امر و پرهیز از اطاله کلام، بهتر است قضایا را با توشه گیری از آرای حضرت امام(ره) پی بگیریم. معظم له در سال پایانی حیات پر برکت خویش، مکتوبی را خطاب به حوزه های علمیه و روحانیون نگاشتند که بلاشک مانیفیست عقیدتی جریان آزاداندیشی دینی و حامیان گفتمان انقلاب اسلامی است. این مکتوب از آنجا که در سال پایانی حیات امام (ره) منتشر شده است، به نوعی تمامی تجربیات فلسفی و مبارزاتی امام (ره) را شامل می شود و معظم له با مطمح نظر قرار دادن سیر شکل گیری نهضت و برقراری نظام اسلامی و جریانات پس از آن، این مکتوب را به رشته تحریر درآوردند. مکتوبی که تازیانه نقد را بی محابا بر پیکر منفور سکولاریسم و لاشه متعفن تحجر فرود می آورد

● چرا تحجر اصلی ترین دشمن آزاداندیشی دینی است؟

برای آزاداندیشی دینی، خطر تحجر بسیار مهلک تر و خطرناک تر از سکولاریسم است. سکولاریسم عمدتا با رویکردهای عیان به میدان مبارزه تئوریک و عملی می آید و از همین رو مواجهه با آن مواجهه ای آشکار و رخ به رخ است. فی المثل رژیم شاه عامدانه تاریخ اسلامی را به تاریخ موهوم شاهنشاهی تبدیل می کرد، شرط سوگند به قرآن را حذف می نمود و... اما تحجر در لفافه به میدان می آید و با ادبیات دینی می کوشد، جریان های اصیل اسلامی و آزاداندیش که به مبارزه با ستم و تأسیس حاکمیت اسلامی می پردازد را از میدان خارج کند. در این باب حضرت امام که به نیکی به خدعه ها و دین فروشی های این جماعت آشنا بودند، به طرح مسئله می پردازند. تصریح کلام ایشان این است:

«گمان نکنید تهمت وابستگی و افترای بی دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز! ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می شنیدی که شاه شیعه است! عده ای مقدس نمای واپس گرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آن قد علم کند.» (همان، ص ۱۰)

حضرت امام (ره)، از آنجایی که به مبانی و مبادی فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه ملاصدرا وقوف تام داشتند، نقدشان بر جریان متحجر نقدی مستدل و فلسفی بود. ممکن است از ظاهر کلام ایشان این طور برداشت شود که معظم له، صرفاً خطابی سیاسی را سامان داده اند، اما اندکی مداقه و غور در بندبند این مکتوب جلیله که خطاب به روحانیت نگاشته است، نفحات دلپذیر فلسفه صدرایی هویدا است. آن پیر فرزانه خود البته خون دلها از این جماعت «ضد فلسفه» خورده بود و در این پیام هم به روزگاری که «در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم» اشاره ای واضح می کنند. با این وصف از حیث معرفتی بی گمان اگر مبارزات امام (ره) و آرای فلسفی ایشان و بزرگانی چون علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری و... نبود، وضعیتی که در قرون وسطی در اروپا حادث شده بود، در غوغای عنیف اشعری مسلکان ضد فلسفه در حوزه های علمیه، در ایران هم رخ عیان می کرد، این امر را حضرت امام (ره) چنین شرح می دهند:

«تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می یافت، وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزه را حفظ نمود.» (منشور روحانیت، ص ۱۰)

این امر را البته می توان از جهتی دیگر هم مورد بررسی قرار داد. تفکر شیعی و خصلت اجتهاد پویا و بازتولید مداوم سنت، بر خلاف جهان اجتماعی اهل سنت، اجازه انجماد را نمی دهد، از همین جهت است که اشعری مسلکان و فلسفه ستیزان عقل گریز در جهان اجتماعی شیعه، همواره در معرض سهمگین ترین خطاب ها بوده اند، از خواجه نصیرالدین طوسی و ابن سینا و ملاصدرا و تا زمان حضرت امام (ره) همواره عالمان آگاه شیعه و فقهای فیلسوف، چنان تشت رسوایی متحجران را از بام ارتجاع به پایین افکنده اند که طنین آوای توحیدی شان قرن هاست که پا برجاست.

حضرت امام (ره) نیز آزاداندیشی فلسفی ای را سامان دادند که هم اصول لایتغیر اسلامی در آن محترم بود و هم توجه به زمان و مکان. از همین رو بود که انقلابی چنین عظیم سامان یافت. سوال مهم این است که آیا جریان متحجر روزگار امام (ره) و روزگار ما، اساسا قادر به فهم اندیشه انقلاب اسلامی است یا توان حفظ انقلاب را دارد؟ واضح است که خیر. اما همین جماعت پس از پیـروزی از آنجا که دین فروشی و ریا و ارتجاعشان در حد اعلی است! خود را میراث دار مبارزه معرفی می کنند. فصل مهمی از پروسه آزاداندیشی دینی به مبارزه پس از پیروزی با این جماعت اختصاص دارد، تصریح کلام مقتدای بزرگ ما حضرت امام خمینی (ره)در این باب است :

**************************************************************در ادامه زخم تحجر مابی خواهد آمد

نوشته  سجاد نوروزی

منبع :منشور روحانیت صفحه ده

تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه عمیه