تبیان، دستیار زندگی
برای اردوهای راهیان نور، همه انتقاد می­کنند که چرا برای خرید ما را جایی نمی­برید؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آسیب شناسی اردوهای راهیان نور

نقاط ضعف اردوهای راهیان نور:

1-نگاه و نگرش کمی به مسئله :

تلاش بر افزایش حجم بازدیدکنندگان و اینکه هر چه زائر بیشتر، بهتر و در نتیجه تاثیرگذاری روی مخاطب را به خاک و سنگ شلمچه بسپاریم. این نگاه کمی کاملا آسیب ­زاست در حالی که اردوی راهیان کاملا کیفی است و با حجم اصلا تناسب ندارد.

2- فقدان بصیرت و آگاهی و حاکمیت احساس :

ملاک تاثیرپذیری احساسی است، تاثیر احساسی به سرعتی که می­آید، به همان سرعت از بین می­رود. در حالی که این اردوها باید بهانه­ای باشند برای حرکت زائر (یا مخاطب) به سمت کسب بصیرت و آگاهی در آن زمینه مورد نظر.

راهیان نور

ما باید زائر را بیاوریم در منطقه ـ یعنی محل جنگی سابق ـ و در واقع او را کنجکاو و علاقه­مند کنیم که برود در مورد ارزش­های دفاع مقدس ـ که ارزشهای انسانی و الهی هستند ـ مطلب بخواند، یاد بگیرد و متخلق بشود به آن ارزش­ها. آن ارزش­ها را به رفتار تبدیل کند. یعنی ما می­خواهیم یک فرآیند هنجارسازی شکل دهیم.

به چه معنا؟ به این معنا که ما آن هنجارهای دفاع مقدس را هنجارهای مطلوبی می­دانیم. مثلا حفاظت از بیت­المال، فداکاری، گذشت، تقدم منافع اعتقادی بر منافع فردی، نظم­ پذیری، حوصله، استقامت. مطلوب ما آن است که یک عده­ای بیایند در محیطی که روزگاری عرصه دفاع مقدس بوده است. با این هنجارها آشنا شوند و اینها را تبدیل به رفتار کنند در سطح جامعه.

این اتفاق با بصیرت و آگاهی رخ می­دهد و نه با احساس؛ در حالی که اردوهای ما همه احساس محورند؛ یعنی تلاش بر این شده که بیشترین تاثیرات احساسی روی مخاطب گذاشته شود. البته یادمان نرود که در این سه، چهار روز اردو، قرار نیست مخاطبین تغذیه فکری شوند؛ چون امکانش وجود ندارد، ما می­خواهیم که (زائر) علاقه مند و کنجکاو بشود و برود یاد بگیرد؛ نه اینکه این سه چهار روز تمام خلأهای سالانه­اش را پر کند.

3- بهره گیری از اطلاعات ضعیف، غلط، ناقص و ناکارآمد :

علت این مسئله، احساس و گریه محور بودن است. چون قرار است مخاطب تاثیر احساسی بپذیرد، پس ما از هر راهی که بشود احساس او را تحریک کرد استفاده می­کنیم. خود بنده بعضا شاهد بوده­ام که اطلاعاتی به مخاطب داده می­شود که این اطلاعات به لحاظ نظامی و منطقی اصلا صحیح نمی­باشد و معنی ندارد و وقتی درباره­ی سندش می­پرسیم؛ سندی وجود ندارد. ما هنوز ندیده­ایم که راوی­ای مستند حرف بزند. خیلی استثنا داریم.

یک نوع راویانی وجود دارند که راویان نظامی هستند. راویان نظامی، روایتشان هیچ ارزشی (برای اردو) ندارد؛ اطلاعات آنها به درد دانشگاه جنگ و دانشگاه نظامی می­خورد. راوی نظامی Guide Tourist است. یعنی یک عده راوی که سن و سال آنها عمدتا به جنگ نمی­خورد تربیت شده­اند و چون در جبهه حضور نداشته­اند، اصلا درکی از جبهه ندارند. اطلاعاتی می­دهند از جنس معارف جنگ که به درد دانشگاه جنگ می­خورد. این اطلاعات، البته حس کنجکاوی مخاطب را ارضا می­کند؛ اما هیچ نسبتی با آن تاثیر واقعی که ما می­خواهیم از اردوی راهیان نور گرفته بشود، ندارد ـ بحث انتقال ارزش­ها ـ . این اطلاعات داشتنش خوب است اما هیچ فایده­ای ندارد، مفید نیست، مگر برای کسانی که می­خواهند دانش نظامیشان تقویت بشود و نسبت به این مسائل کنجکاو هستند.

ما می­خواهیم که (زائر) علاقه مند و کنجکاو بشود و برود یاد بگیرد؛ نه اینکه این سه چهار روز تمام خلأهای سالانه­اش را پر کند

راوی چون می­خواهد هنجار منتقل کند، باید انتقال هنجارش عملیاتی باشد. یعنی خودش دیده باشد. اگر ما صرفا بخواهیم اطلاعات به مخاطب بدهیم؛ می­توانیم مثلا اطلاعات را از چند رزمنده بگیریم، بعد این اطلاعات را به راوی­های صفر کیلومتر جنگ ندیده بدهیم، بعد این راوی­ها بیایند به مخاطبن اطلاع­رسانی کنند.

اما یک وقت هست که می­خواهیم هنجارسازی کنیم. برای هنجارسازی چه باید بکنیم؟ باید یک فردی که خودش رزمنده بوده و هنوز استانداردهای هنجاری و ارزشی­اش را حفظ کرده؛ بیاد توی اتوبوس، توی اردو و همراه بچه­ها، خودش در انداختن و جمع کردن سفره کمک کند، اسراف نکنند، در عین خستگی زودتر از بقیه نماز صحبش را بخواند و… آن موقع مخاطبان می­بینند که این حرف­­ها شدنی است؛ این آدمی که دارد می­گوید ما دیروز آن طور بودیم؛ الان هم این طور است. چون می­بیند؛ باور می­کند؛ باور پذیر می­شود. یعنی مفیدترین اردوهای راهیان نور، آنهایی هستند که با حضور رزمندگانی که تیپ فرهنگی­اند؛ برگزار شده، چون طرف می­تواند واقعیت­های دفاع مقدس را برای مخاطب باور پذیر کند.

راهیان نور

4- نگاه توریستی :

خیلی­ها که می­آیند؛ نگاه توریستی دارند. یعنی می­آیند یک مناطقی را می­بینند، شام و ناهار آماده، محل اسکان مشخص و آماده، مناطقی به آنها نشان داده می­شود، آب و هوا عوض می­کنند و… یک جور سفر توریستی است و چون در ایام توریستی سال- مثل نوروز یا تابستان – اتفاق می­افتد، این بار توریستی بودنش را بیشتر می­کند. در حالی که این سفرها اصلا توریستی نیستند؛ یعنی نگاه توریستی به این سفرها باعث می­شود که آن ماهیت اصلی سفرها فراموش بشود. این مثل این است که ما به سفر حج یا زیارت عتبات نگاه توریستی داشته باشیم. اگر کسی به سفر حج یا عتبات نگاه توریستی داشته باشد از فلسفه­ی این سفرها دور افتاده است. چقدر مغایر است؟ به همین خاطر است که ما می­بینیم روز به روز دارد نگاه توریستی بیشتر می­شود. مثلا برای اردوهای راهیان نور، همه انتقاد می­کنند که چرا برای خرید ما را جایی نمی­برید؟ یعنی همانهایی که آنها را می­بریم اروند و غیره و برایشان داستان غواص­ها و رودخانه و عبور و…. را تعریف می­کنیم؛ همان­ها چانه می­زنند که ما را ببرید بازار چینی­های خرمشهر که می­خواهیم جنس بخریم و بعد هم می­روند در آن بازار با آن وضع ظاهر فروشنده­های چینی و….

سفر راهیان نور دارد توریستی می­شود؛ هم زمانش و هم مکانش دارد توریستی می­شود. در تابستان، غرب خوش آب و هواست و در زمستان و ایام عید، جنوب آب و هوای مناسبی دارد. این با هدف اصلی اردو مغایر است. زیرا افراد قرار است بروند الگوهای هنجاری- رفتاری پیدا کنند.

5- بی­اعتنایی به محیط و آموزه­ها :

مثلا سهم روستای دهلاویه از 10 سال اردوهای راهیان نور و میلیونها زائر، فقط سطل آشغال شدن است و این یک آسیب مهم است. یعنی مردم بومی نسبت به این توریست­های بی­خیر و برکت واکنش منفی پیدا می­کنند. مردم بومی خرمشهر و آبادان، واقعا چه نگاه مساعدی نسبت به راهیان دارند؟ نگاه مساعدی دارند؟ چرا این طور نیست؟

برای اردوهای راهیان نور، همه انتقاد می­کنند که چرا برای خرید ما را جایی نمی­برید؟

آیا اگر اردوهای راهیان نور حساب شده بود؛ کیفی بود؛ تاثیر مثبت روی مردم منطقه نمی­گذاشت،؟ حتما تاثیر مثبت می­گذاشت. ما الان شاهد این تاثیر مثبت نیستیم؛ بلکه شاهد این هستیم که متاسفانه یک ناهنجاری­هایی هم در این اردوها اتفاق افتاده است. وقتی شما کمی به مسئله نگاه می­کنی؛ مثلا چندین هزار دختر و پسر را می بری در دو کوهه، بالاخره مشکلاتی هم به وجود می­آید؛ کما اینکه به وجود آمده است. ناهنجاری­های رفتاری به وجود می­آید.

6- عدم پشتیبانی لجستیک مناسب :

ما می­گوئیم شما حساب شده با فکر، گزینش شده، آدم ببرید. چطور برای رفتن به قله دماوند افراد را گزینش می­کنند. اما برای شلمچه هر که راه افتاد را می­بریم؛ این طوری، به این سادگی که نیست. شلمچه یک چشمه است؛ ظرفیت دارد، اگر بیش از ظرفیت در آن دست و پا بزنیم، چشمه گل می­شود. تازه این چشمه وقتی عمل می­کند که ظرف مناسب داشته باشی. از این چشمه با دست نمی­توان آب خورد. اگر منطقه شلمچه باشد؛ راوی رزمنده فرهنگی داشته باشی؛ لجستیک مناسب داشته باشی؛ اطلاعات دقیق داشته باشی و زائر گزینش شده آنگاه به هدف اصلی اردو می­رسیم.

بخش اعظم عملیات­هایی که ما در کردستان داشتیم؛ در فصل­های سرد سال (پاییز یا زمستان) بوده است. والفجر10، بیت المقدس3، نصر 4، والفجر 2 و… در جنوب هم غالب عملیاتهای ما در زمستان سود قاعدتا اگر کسی می­خواهد بفهمد که در کردستان چه گذشته، باید برف کردستان را ببیند تا باور کند که در این فضا مثلا هشت ساعت پست دادن یعنی چه؟ دو روز توی برف و پیاده روی کردن یعنی چه؟

شما باید یک سری آدم گزینش شده بیاورید. برنامه این است که آن­ها سختی آن جا را ببینند؛ خودشان هم می­دانند که قرار است این سختی را ببینند. یعنی به بچه­ها می­گوئیم که ما مثلا بیست دقیقه توی برف راهپیمایی می­کنیم تا به آن حس و حال برسیم. این سختی به خاطر بی­انضباطی نیست؛ بلکه برنامه ریزی شده است.

افراد گزینش شده ـ و نه زن و بچه­ی مردم ـ می­فهمند این فضاسازی­ها و سختی کشیدن­های عمدی به چه معناست. علتش چیست؟

دکتر صادق کوشکی

بخش هنرمردان خدا - سیفی