تبیان، دستیار زندگی
عده‏اى از شیعیان ما به صورتى به ما دوستى خواهند ورزید كه در مورد ما همان چیزى را مى‏گویند كه یهود در مورد عزیر و نصارى در مورد عیسى بن مریم گفتند. نه آنان از ما هستند و نه ما از آنان هستیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام هادى علیه‏السلام و غلوکنندگان

شهادت امام هادی علیه السلام، سامراء

در هر دین و مذهب و نحله‏اى، ممكن است كسانى یافت شوند كه در بعضى از آموزه‏ها یا اصول آن، جانب گزافه‏گویى و مبالغه را بگیرند و درباره شخصیتهاى دینى دچار غلو گردند.

متأسفانه در میان شیعیان ـ و یا به اسم شیعه ـ گروهى بودند كه دچار چنین انحرافى شدند. آنان گروهى بودند كه نسبت به ائمه طاهرین علیهم‏السلام غلوّ مى‏كردند و حتى بعضى براى آن حضرات قائل به مقام الوهیت بودند. وجود این عده در زمان امام هادى (علیه‏السلام) پیشینه تاریخى داشت و به دورانهاى قبل از ایشان و حتى به دوران وجود مبارك امیرمؤمنان، على (علیه‏السلام) باز مى‏گشت.

امام زین العابدین (علیه‏السلام) این چنین از غلات تبرّى مى‏جوید و مى‏فرماید: «إنَّ قَوْما مِنْ شیعَتِنا سَیُحِبُّونا حَتّى یَقُولُوا فینا ما قالَتِ الْیَهُودُ فى عُزَیْرٍ وَ قالَتِ النَّصارى فى عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ؛ فَلا هُمْ مِنّا وَلا نَحْنُ مِنْهُمْ؛1 عده‏اى از شیعیان ما به صورتى به ما دوستى خواهند ورزید كه در مورد ما همان چیزى را مى‏گویند كه یهود در مورد عزیر و نصارى در مورد عیسى بن مریم گفتند. نه آنان از ما هستند و نه ما از آنان هستیم.»

ائمه اطهار (علیهم‏السلام) همواره به فراخور شرایط با این عده به مبارزه مى‏پرداختند و با گرفتن موضع قاطع در قبال این طرز فكر تا حدّ ممكن نمى‏گذاشتند كه این عده با انتساب خود به شیعه آنان را بدنام كنند.

از امام سجاد (علیه‌السلام) روایت شده است كه فرمودند: «أَحِبُّونا حُبَّ الاِْسْلامِ فَوَالله‏ِ ما زالَ بِنا ما تَقُولُونَ حَتّى بَغَّضْتُمُونا إلَى النّاسِ؛2 ما را آن چنان دوست بدارید كه اسلام گفته است. سوگند به خدا! پیوسته چیزهایى را در مورد ما مى‏گویید كه در نتیجه آن، دشمنى مردم را متوجه ما مى‏سازید.»

در اینجا باید متذكر شد كه تفكّر غلوّآمیز به صورتهاى مختلفى ممكن است محقق شود. مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار چنین مى‏گوید: «غلو در مورد نبىّ و امامان به این است كه كسى قائل به الوهیت آنان شود، یا این كه قائل به شریك بودن آنان با خداوند باشد، در این كه مورد عبادت واقع شوند یا این كه آنان در خلق كردن یا روزى دادن با خدا شریك هستند، یا این كه خداوند در آنان حلول كرده است، یا با آنان یكى شده است، یا این كه كسى قائل باشد كه اینان، بدون وحى یا الهام از جانب خدا، عالم به غیب هستند، یا این كه ائمه (علیهم‏السلام) را انبیا بدانند، یا قائل به تناسخ ارواح بعضى از ائمه در بعضى دیگر باشند، یا قائل به این كه شناخت آنان، انسان را از تمامى طاعات بى‏نیاز مى‏كند و با شناخت و معرفت آنان تكلیفى نیست و نیازى به ترك معاصى نمى‏باشد.»3

از امام سجاد (علیه‌السلام) روایت شده است كه فرمودند: «أَحِبُّونا حُبَّ الاِْسْلامِ فَوَالله‏ِ ما زالَ بِنا ما تَقُولُونَ حَتّى بَغَّضْتُمُونا إلَى النّاسِ؛ ما را آن چنان دوست بدارید كه اسلام گفته است. سوگند به خدا! پیوسته چیزهایى را در مورد ما مى‏گویید كه در نتیجه آن، دشمنى مردم را متوجه ما مى‏سازید.»

همان‏طور كه ملاحظه مى‏شود، اعتقاد به یكى از این امور، غلوّ است و معتقد به آن غالى به حساب مى‏آید. سپس ایشان مى‏فرماید: «اگر كسى قائل به یكى از این انواع غلوّ باشد، ملحد و كافر است، از دین خارج شده است؛ همان‏طور كه دلیلهاى عقلى و آیات و اخبار پیشین و غیر آنها بر این مسئله دلالت دارد.»4

شهادت امام هادی علیه السلام، سامراء

امام هادى (علیه‏السلام) نیز با توجه به وجود این عده و فعالیت آنان و وجود شخصیتهایى در رأس آنان، سكوت در مقابل این گروه گمراه و گمراه‏كننده را جایز ندانست و به صورتى قاطع و صریح به مبارزه با آنان پرداخت.

سران این گروه منحرف و خطرناك، كسانى چون: على بن حسكه قمى، قاسم یقطینى، حسن بن محمد بن باباى قمى، محمد بن نُصیر فهرى و فارس بن حاكم بودند.5

احمد بن محمد بن عیسى و ابراهیم بن شیبه، هر یك جداگانه نامه‏اى به امام هادى علیه‏السلام نوشته در ضمن آن اشاره به طرز فكر و عقیده غلات در زمان خود مى‏كنند و بعضى از آن معتقدات را بیان كرده و نیز اشاره به دو شخصیت از غالیان زمان خود، على بن حسكه و قاسم یقطینى نموده، از امام كسب نظر و تكلیف مى‏نمایند. امام صریحا در جواب مى‏نویسد: «لَیْسَ هذا دینُنا فَاعْتَزِلْهُ؛6 چنین چیزى از دین ما نیست، لذا از آن دورى جو!» و در جایى امام هادى (علیه‏السلام) این دو شخص را صریحا لعن مى‏كند.

محمد بن عیسى مى‏گوید: امام هادى (علیه‏السلام) نامه‏اى به من نوشت كه شروع آن چنین بود: «لَعَنَ الله‏ُ الْقاسِمَ الْیَقْطینى وَ لَعَنَ الله‏ عَلِىَّ بْنَ حَسْكَةِ الْقُمىّ، اِنَّ شَیْطانا تَرائى لِلْقاسِمِ فَیُوحى اِلَیْهِ زُخْرُفَ الْقَولِ غُرُورا؛7 خداوند قاسم یقطینى و على بن حسكه قمى را لعنت كند! شیطانى در برابر قاسم نمایان مى‏گردد و با القاى سخنان باطلِ به ظاهر آراسته او را مى‏فریبد.»

نصر بن صبّاح گوید: حسن بن محمد كه معروف است به ابن بابا و محمد بن نصیر نمیرى و فارس بن حاتم قزوینى را امام عسكرى (علیه‏السلام) مورد لعن قرار داده است.8

حتى طبق آنچه كه به ما رسیده است، مسئله تقابل امام هادى (علیه‏السلام) فراتر از دورى جستن و بیزارى و لعن آنان است و گاه دستور قتل بعضى از آنان را صادر نموده است.

محمد بن عیسى مى‏گوید: «إنَّ اَبَا الحَسَنِ العَسْكَرِى علیه‏السلام أمَر بِقَتلِ فارِسِ بْنِ حاتم القَزْوینىّ وَضَمِنَ لِمَنْ قَتَلَهُ الجَنَّةَ فَقَتَلَهُ جُنَیْدٌ؛9 امام هادى (علیه‏السلام) به كشتن فارس بن حاتم قزوینى امر فرمود و براى كسى كه او را بكشد بهشت را ضمانت كرد و جنید او را به قتل رسانید.»

هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان


1- اختیار معرفة الرجال، طوسى، تصحیح و تعلیق حسن مصطفوى، ص102.

2- الطبقات الكبرى، ابن سعد، دار صادر، ج5، ص214.

3- بحار الانوار، ج25، ص346.

4- همان.

5- پیشوایى، سیره پیشوایان، ص603.

6- اختیار معرفة الرجال (رجال كشى)، صص518 ـ 516.

7- همان، ص518.

8- همان، ص520.

9- همان، ص524.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.