تبیان، دستیار زندگی
اگر بگوئیم خدا شفا می دهد ولی باید به پزشک مراجعه کرد ، این شرک است، ولی اگر بگوئیم باید به پزشک مراجعه کنیم اما شفا به دست خداست،این توحید است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اشراقات معنوی
امجد

اگر بگوئیم خدا شفا می دهد ولی باید به پزشک مراجعه کرد ، این شرک است، ولی اگر بگوئیم باید به پزشک مراجعه کنیم اما شفا به دست خداست،این توحید است

بحث از توحید و خداشناسی است.خداشناسی در قرآن و کلمات بزرگان در سه مرحله عنوان میشود.در قرآن بحثی روی آفاق و جهان خلقت و این جهان محسوس است که انسان ببیندو خدا را بشناسد و  نفس ،که معرفت نفس اعلی المعارف است،و مرحله بالاتری است که مربوط به تهذیب نفس است.دیدار شهودی و بی واسطه خدا را شناختن:

آفتاب آمد دلیل آفتاب          گر دلیلت باید،از وی رو متاب2

« ذلک بانّ الله هوالحقّ و انّ مایدعون من دونه الباطل و انّ الله هوالعلّی الکبیر؛ این ]ها همه[ دلیل آنست که خدا حق است ، و غیر از او هرچه را که می خوانند باطل است ، و خدا همان بلند مرتبه بزرگ است.3

این مقصد بلند و والای قرآن و کلمات بزرگان است و در این زمینه آیات فراوانی است. به  طور  کلی اگر ما دقت کنیم ، قرآن از اول تا آخر می فرماید که جز او کسی نیست :« هوالحی» ،« هوالحق» و « مادونه الباطل» که با دقتی عمیق به این جا میرسیم که حقیقت ، وجود خداست و بقیه مظاهر الهی و آئینه خداوند هستند. کوه و دریا و درختان همه در تسبیحند و موجودات خودشان را نشان نمی دهند و در بی نشانی ،نشان او هستند.و این بحث از نظر خدا شناسی بی واسطه و شهودی است.

دیده ای باید سبب سوراخ کن                    تا حجب را برکند از بیخ و بن

     تا مسبب بیند اندر لا مکان                         هرزه داند جهد و اسباب و دکان

از مسبب می رسد هر خیر و شر            نیست اسباب و وسایل ای پدر

«یا من تسببت بلطفه الاسباب »،آتش می سوزاند ولی تا خدا نخواهد نمی سوزاند ،سببیت سبب هم به دست اوست. جناب سعدی می فرماید:

به نام خداوند جان آفرین       حکیم سخن در زبان آفرین

جناب فردوسی می فرماید:«به نام خداوند جان و خرد»،جناب شبستری می فرماید:«به نام آنکه جان را فکرت آموخت »،این بالاترین حرف است،چون فقط انسان و خرد نیست ، خرد انسان و عقل انسان می خواهد چیزی را بفهمد ،حرکت علمی می خواهد ،فکر می خواهد و فکر ،صغری و کبری می خواهد. قضیه ،وجود موضوع،محمول،اصغر،اکبر و نتیجه لازم دارد و این ها همه عنایت خدای تعالی است،والا ما تا بخواهیم به کبری برسیم صغری را فراموش می کنیم و باید صغری و کبری بچینیم که نتیجه چه بود.اول و آخر خداست:«هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن»4خداست،پس باید مسبب الاسباب را دید نه اینکه اسباب را ترک کرد.ترک اسباب خلاف توحید و سنت الهی است.

پروردگار اسبابی برای کارها قرار داده، ولی چشم به اسباب دوختن درست نیست.

دیده ای باید سبب سوراخ کن                تا حجب را برکند از بیخ و بن

تا مسبب بیند اندر لامکان               هرزه داند جهد و اسباب و دکان

از مسبب می رسد هر خیر و شر      نیست اسباب و وسایل ای پدر

وقتی به دکتر می رود،نباید پزشک را شافی بداند،بلکه باید او را وسیله بداند،شفا به دست خدای تعالی است،درست است،سنت الهی این است که خدای تعالی شفا را در دست پزشک قرار داده ، سوزندگی را در آتش قرار داده ، درست است آتش می سوزاند ولی تا خدا نخواهد نمی سوزاند و باید خدا بخواهد.اگر بگوئیم خدا شفا می دهد ولی باید به پزشک مراجعه کرد ، این شرک است، ولی اگر بگوئیم باید به پزشک مراجعه کنیم اما شفا به دست خداست،این توحید است.باید به کسب و کار متوجه شویم و دست اندرکارشویم.اما رازق خداست.باید دانشگاه و حوزه برویم اما علم از آن خداست ، و خداوند علم می دهد. این خوب است ، اما اگر بگوئیم درست است که خدا علم میدهد ولی باید به دانشگاه و حوزه رفت و یا اینکه مثلا بگوئیم درست است که خدا رازق است ولی باید کسب و کار کرد ، شرک و عکس آن توحید است.بله،باید درس خواند و زحمت کشید،البته بین سعی و تلاش و رسیدن به نتیجه عام و خاص من وجه است. دو ماده افتراق دارد و یک ماده اجتماع دارد،ماده اجتماع اینکه با سعی و تلاش می کند و دو ماده افتراق دارد: بدون سعی می رسد و سعی و تلاش می کند و نمی رسد.انسان باید از اسباب استفاده کند ولی دیده به اسباب ندوزد.

داستان حضرت موسی که هر دایه ای آوردند قبول نکرد،یک جنبه توحیدی است.مولانا خیلی از مثال هایی که در مثنوی هست،یا خودش ایجاد می کند و یا داستان بوده است و از آن ها استفاده عرفانی می کند. می گوید:

من نخواهم دایه ، مادر خوشتر است        موسیّم من ،  دایه من مادر است

من نخواهم لطف مه از واسطه              که هلاک توم شد این رابطه

یا مگر ابری شود فانی راه                تا نگردد او حجاب روی ماه

بالاخره باید این حجاب را درید :

دیده ای باید سبب سوراخ کن                تا حجب را برکند از بیخ و بن

این دیدار شهودی است ،راه بسیار بلندی است و دعوت قرآن است که انسان باید شهود کند و ببیند که جز او نیست.

واسطه هرجا فزون شد وصل جَست        واسطه کم ذوق وصل افزون تر است

هرچه واسطه کمتر باشد انسان زودتر می رسد و ذوق وصل بیشتر است.

از سبب دانی شود کم حیرتت            حیرت تو ره دهد در حضرتت

حیرت اندر حیرت است،انسان باید در عالم خدایی و توحید فانی شود:«یا دلیل المتحیرین زدنی تحیرا،ای راهنمای سرگردانان در بحر توحید و وادی عشق ،در حیرت من بیفزای».5

هرچه انسان جلوتر می رود و با صفات و اسمای الهی آشنا می شود.پرده بیشتر برداشته می شود و آشناتر می گردد .گرچه به ذات راهی نیست،ولی با صفات چنان طی طریق می کند که می داند ذاتی هست که دارای این صفات هست ،نه اینکه غرق در صفات باشد و از ذات منسلخ باشد.

آنچه کرد او در رخ خوبان دنگ           نور خورشید است از شیشه سه رنگ

شیشه های رنگ رنگ آن نور را            می نماید اینچنین رنگین به ما

چون نماند شیشه های رنگ رنگ           نور بی رنگت کند آن گه درنگ

خوی کن بی شیشه دیدن نور را           تا چو شیشه بشکند نبود امان

انسان از شیشه های رنگارنگ،شیشه سبز رنگ،شیشه قرمز و...نور را به رنگ های مختلف می بیند،اگر انسان این دید ظاهر بین را بردارد نور خدا دیده می شود.

«الله نور السموات والارض»6،خدا نور است.او ظاهر است و مظهر است . ظهور و بروز همه چیز با خدای تعالی است،بنابراین باید از این حجاب ها گذشت.

دیده ای خواهم سبب سوراخ کن         تا حجب را بر کند از بیخ و بن

*****

چون که نورالله در آید در مشام      مراثر  را یا سبب نبود غلام6

وقتی انسان با نور خدا آشنا شد جز خدا چیزی را نمی بیند.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود     زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

*****

واصلان چون غرق ذاتند ای پسر    کی کنند اندر صفات او نظر7

*****

برباد فنا تا ندهی گرد خودی را    هرگز نتوان دید جمال احدی را

انسان باید از خودی خودش غافل باشد و از خودش دست بکشد تا خدابین و خدادان شود.

مرحوم آیت الله العظمی قاضی ، استاد علامه طباطبایی رضوان الله علیهم اجمعین می فرماید که خودبین نباشید ، خدابین باشید.بعد از این کلام سه ساعت سکوت کرد و بزرگان هم در حضور او تفکر می کردند و حالات بسیار عمیق و مطالب بسیار ارزشمندی در توحید در وجودشان یافت می شد.حرف و بیانات همه انبیا و کلمات گوهربار همه آن ها،همه به این برمی گردد که خودبین نباشید و خدابین باشید،چون خودبینی و خودبزرگ بینی شیطنت است،استقلال است و استقلال ادعای خدایی است و ممکن واجب نمی شود.

بزرگان نکردند در خود نگاه         بزرگی تو از خویشتن بین مخواه

واین راه ،راه استدلالی است،راه شهود و خداشناسی شهودی غیر از استدلال و آفاق و انفس است.

جز به مصنوعی ندیدی صانعی     بر قیاس اقترانی قانعی8

*****

گرد خان او را دلیل آتش است        بی دخان ما را درون آتش خوش است

خاص این آتش که از قرب و ولا        از دخان نزدیک تر آمد به ما

می گویند وقتی انسان دودی از پشت حجابی می بیند،می فهمد که آنجا آتش است به آن می گویند علم الیقین. بالای آن دیوار می رود،بالای آن کوه،بالای آن حجاب و مسلط می شود.آتش را می بیند و می شود عین الیقین . می رود در آتش و آتش می شود،به این مرحله گویند حق الیقین.

انسان در قرب الهی خداگونه میشود،خدا نمی شود،ممکن واجب نمی شود و واجب ممکن نمی شود،ولیکن انسان در اثر قرب الهی دراثر بندگی به جایی می رسد که خداگونه شود و این هدف انبیا و اسلام و پیامبراعظم است که انسان خداگونه شود  و کمال انسان در تخلق به اخلاق الله است:« ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون ؛ و جن و انس را نیافریدیم جز برای آنکه مرا بپرستند».9

کما اینکه بزرگان فرموده اند این نفی و اثبات می خواهد بگوید که ما فقط  برای عبادت خلق نشده ایم .یعنی خلق نشده ایم که فقط عبادت کنیم و خم و راست شویم ، بلکه خلق شده ایم پرستش خدا بکنیم یعنی تخلق به اخلاق الله و ....این قدر بندگی کند تا به یقین برسد و وقتی به یقین رسید ، دیگر یقین او را رها نمی کند.

یارب تهی مکن زمی عشق جام ما         از معرفت بریز شرابی به کام ما

از صدق بندگی ات به دل دانه ای فکن         شاید که مرغ عشق کند قصد دام ما

بی صدق بندگی نرسد معرفت به کام          بی ذوق معرفت نشود عشق رام ما

این عبادت ها  برای این است که ما به یقین برسیم و به یقین که رسیدیم دیگر دست بردار نیستیم :« قدافلح من زکّها ؛ که هرکس را پاک گردانید قطعاً رستگار شد».10

خدا توفیق دهد تا با تزکیه و تعلیم و تربیت ، بتوانیم با این مقصد آشنا شویم.


*** درس چهارم ( اشراقات معنوی) - آیت الله محمود امجد

تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانویس :

1-     « ولله المشرق و المغرب فاینما تولو فثم وجه الله ان الله واسع علیم؛ و مشرق و مغرب از آن خداست ،پس به هر سو رو کنید آن جا روی ]به[ خداست.آری، خدا گشایشگر داناست.(بقره 115).

2-     دفتر اول ،116

3-     لقمان:30

4-     حدید:3

5-     سیدجعفر سجادی ، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی ، تهران ، کتابخانه طهوری ، 1362 ش ، ص 122

6-     دفتر اول ، 2636

7-     دفتر دوم ، 2813

8-     دفتر پنجم ، 573-568

9-     ذاریات :56

10- شمس:9