تبیان، دستیار زندگی
((من از افرادی مثل شما آنقدر خوشم می آید که شاید نتوانم عواطف درونی را آنطور که هست ابراز کنم من قادر نیستم عواطف امثال شما را جواب بدهم لکن خداوند متعال قادر است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فریادی در سکوت
4gj/ 39j/j

((من از افرادي مثل شما آنقدر خوشم مي آيد که شايد نتوانم عواطف دروني را آنطور که هست ابراز کنم من قادر نيستم عواطف امثال شما را جواب بدهم لکن خداوند متعال قادر است ))

تولد فريادگر

در زماني که محو فرهنگ ملي اسلامي مردم آغاز شده بود و در سايه سرنيزه هاي قزاقها سکوت در کوچه ها مستانه عربده مي کشيد در تاريخ 1308 ش . در نوغان مشهد صداي نوزادي نه تنها سکوت خانه را شکست بلکه فريادي شد ماندگار و جاويد بر عليه سکوت و خفقان .

در حوزه نور

سيد احمد پدر وي به پاس قدرداني از رضاي آل محمد صلي الله عليه آله که پس از سالها فرزند پسري را به او هديه کرده بود نام زيباي محمد رضا را بر او نهاد و براي تحويل دادن او به مکتب حياتبخش حوزه به تعليم و تربيت وي پرداخت .

زماني سيد محمد رضا به اقيانوس حوزه گام نهاد که هر کس دم از مذهب مي زد آينده اش قلم سرخ مي خورد تا چه رسد که در ترويج آن عباي پيامبر را بر دوش کشد.

سيد محمد پس از پايان ادبيات دروس حوزه را با جديت و پشتکار پي گرفت و روزها و ماهها را با کتاب و قلم سپري کرد. گرچه در ((منطق )) محمد رضاي جوان در مقابل سکوت زمانه اش فرياد بود و ((اصول )) را خط و راهي مي دانست که جدش حسين عليه السلام از خانه خدا (کعبه ) تا خدا (کربلا) ترسيم ساخته بود ولي منطق و اصول را نزد فرزانگان و استادان نامي آن زمان چون اديب نيشابوري ، شيخ هاشم و شيخ مجتبي قزويني که آوازه نام آنان همه جا را فراگرفته بود آموخت .

در اين دوره انتخاب همسر از خاندان طباطبايي که از نوادگان ميرزاي شيرازي آن فريادگر نامي که بيگانه ستيز عصر خود به شمار مي رفت خود نشاني ديگر از انتخاب راه پرحادثه او بود.

سعيدي پس از پايان دروس سطح و بهره مند شدن از استادان نامدار حوزه مشهد راهي قم شد و در درس مرجع عاليقدر شيعه آية الله بروجردي شرکت کرد و از محضر پر فيض کسب معرفت نمود. اما در اين هنگام آوازه رادمردي به نام حاج آقا ((روح الله )) سعيدي را به درس او کشيد، سعيدي به محض ورود به درس او گمشده خود را يافت و همه چيزش را به نگاهش باخت ،سعيدي احساس مي کرد که هر جا مراد او حضور مي يابد سکوت رخت بر مي دارد. و اين سرآغاز فريادش شد. عشق و علاقه سعيدي نسبت به امام در هيچ قاموسي نمي گنجد و هيچ واژه اي توان ترسيم آنرا ندارد و اين عشق و علاقه تنها يکطرفه نبود چرا که امام در نامه اي به او واژه ها را ناتوان تر و عليل تر از آن مي داند که با کمک آنها محبت خود را به نشان دهد و در قسمتي از آن چنين مي نويسد:

((من از افرادي مثل شما آنقدر خوشم مي آيد که شايد نتوانم عواطف دروني را آنطور که هست ابراز کنم من قادر نيستم عواطف امثال شما را جواب بدهم لکن خداوند متعال قادر است )).

تجربه زندان

امام که قبل از آغاز نهضت روحانيت طوفاني را در وجودش به پا کرده بود شاهد اولين تجربه زندان وي گشت او که به اتفاق آقاي خزعلي ، آقاي مکارم و آقاي سبحاني و آقاي دواني براي سفري تبليغي به خوزستان رفته بود در ((خسرو آباد)) آبادان شيشه عمر پشه سکوت را سيمرغ وار به سنگ زد و براي اولين بار ميله هاي سرد زندان را تجربه کرد که با وساطت فضلاء پس از چندي از زندان آزاد گشت .

جرقه قيام

لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي و عکس العمل اعلاميه هاي شديداللحن امام و سرآغاز قيام روحانيت و مردم به رهبري امام گشت که دستگاه اوج رذالت حوزه در مدرسه طالبيه تبريز و فيضيه قم به تصوير کشيد سعيدي که خود در اين نهضت شرکت کرده بود پس از فروکش کردن تهاجمات دستگاه به همراه برخي از فضلاء قم روانه کويت شد که روز 11 محرم همان سال از فاجعه خونين 15 خرداد و دستگيري امام باخبر شد.

خشم سرپاي وي را گرفت نخست با ديگر فضلاي ايراني نامه هايي را به آية الله حکيم و آية الله خويي نگاشت اما روح بي آرام او مانع آن شد که تنها به اين مقوله اکتفا کند و با شناخت کامل از دستگاه اطلاعاتي قوي شاه در کويت به حسينيه ((فحيعل )) بازگشت و نيروهاي اطلاعاتي را به تعجب وا داشت . او که مي دانست در بازگشت توسط دستگاه امنيتي کشور دستگير مي شود تا آزادي امام در کويت در خانه حجة الاسلام سيد عباس مهري ماندگار شد به گزاف نرفته ايم اگر بگوئيم سعيدي هم بند امام و هم سلول امام بود چرا که آن روز که امام به زندان گام نهاد، سعيدي هم با سخنراني آتشين در کويت زنداني شد.

سعيدي سال بعد مخفيانه و با لباسهاي مبدل کويت را به قصد ايران ترک کرد، از آنجا که در بينش سعيدي بيرون آمدن يک طلبه از لباس روحاني کاري منحوس به شمار مي رفت نامه اي به اين مضمون به امام نوشت .

((سيدي و مولاي با قيافه منحوس وارد قم شده ام و اجازه ملاقات مي خواهم ))

امام نيز با روي گشاده سعيدي را به حضور پذيرفت و مريد و مراد پس از ماهها همديگر را در آغوش گرفتند.

تبعيد خورشيد

عکس العمل شديد امام در مقابل لايحه خفت بار کاپيتولاسيون در مهرماه 1342 منجر به تبعيد امام به ترکيه و سپس نجف گشت ... هشدار سعيدي با دهها تن از فضلاء قم در نامه اي به هويدا به سال 30/7/44 نشانگر پيگيري او و ديگر فضلاي قم براي بازگرداندن حضرت امام بود. سعيدي تنها فرستادن نامه ، اظهار همدردي و همراهي با امام را در قالب نوشته ها کافي نمي دانست بلکه احساس مي کرد که امام را بايد به حوزه علميه نجف شناساند از اينرو مخفيانه و از راهها و گذرگاههاي مخفي مرز به عراق و به نجف اشراف رفت . او در يکي از مدارس علميه طي جلساتي بر فراز منبر به معرفي چهره واقعي امام و بعد علمي ايشان پرداخت و با بيان شخصيت مرادش بر شمار مريدانش افزود.

سعيدي در مسجد امام هفتم عليه السلام

سعيدي در فراق امام ماندن خود را در قم به صلاح نهضت روحانيت نمي دانست و بر آن شد که فرياد بر عليه نظام را به گوش سايرين برساند از اينور نخست به تفرش رفت و در آنجا به افشاگري فجايع رژيم سفاک پهلوي پرداخت در اين زمان بود که از سوي مردم تهران براي اقامه نماز جماعت و سخنراني در مسجد امام موسي بن جعفر عليه السلام دعوت شد. سعيدي اين فرصت طلايي را از دست نداد چرا که پايتخت را محلي خوب براي فعاليت هاي سياسي و اجتماعي خود دانست سال 1345 ش . که سال ورود سعيدي به محله غياثي در مسجد امام موسي بن جعفر عليه السلام در ميدان خراسان بود نقطه عطفي در تاريخ انقلاب اسلامي است . امام در همان روزهاي نخست با فرستادن نامه اي به سعيدي حرکت او را مورد تاءييد قرار داد و چنين نگاشت .

((از اينکه تهران تشريف برده ايد از جهتي خوشوقت شدم چون مرکز از هر جا بيشتر احتياج به علماء عاملين دارد مساعلي جميله جنابعاي مورد تقدير تشکرات ))

سعيدي با تاءسيس حوزه علميه ، تشکيل کلاس براي بانوان ، تشکيلات امر به معروف و نهي از منکر و تاءسيس کتابخانه فعاليتهاي حوزه را آغاز کرد. اما آن چيزي که بيش از هر فعاليت ديگري سعيدي در آن زمان به چشم نمي آمد و در سالهاي پس از شهادت او به ثمر نشست دميدن روح حماسه فرياد در کالبد نوجوانان و جوانان آن محله بود. سعيدي در اين سال کانون انقلاب را همچنان گرم نگه داشت و با سخنراني هاي گرم و آتشين علنا خميني را فرياد زد مجموعه سخنرانيها و نوارهاي برجا مانده او در اين سال جزو گوياترين صفات تاريخ هميشه خونبار تشييع است .

سعيدي در بهار 1346 مخفيانه از ايران خارج شد و خود را به جوشش گاه فرياد رساند وي پس از ملاقات با حضرت امام در نجف اشرف با روحيه مضاعف به ايران بازگشت در کنار سخنرانيهاي گرم آتشين تلاش براي تشکل ، چاپ استفائات حضرت امام و راه اندازي نشريه اي به نام نشريه مسجد امام هفتم عليه السلام از فعاليتهاي ديگر اوست . که از اين نشريه ها مي توان به جملات و نقطه نظرهاي علماء در خصوص شخصيت امام اشاره کرد که در آن زمان از جايگاه ويژه اي برخوردار بود. شگردهاي ساواک در برخورد با سعيدي يکي از ناجوانمردانه ترين شگردها است . برهم زدن مجالس او توسط اراذل و اوباش - قطع آب - و برق مسجد، تهديد و تطميع نماز گزاران مسجد امام هفتم عليه السلام به گونه اي او را در محدوديتي سخت قرار داده بود تا جائي که او در يک ماه قبل از عروج خونينش در تاريخ 18/2/49 در مسجد موسي بن جعفر عليه السلام غريبانه و مظلومانه مي گويد:

... اين شما هستيد که بايستي با کمکهاي مادي و معنوي خود اين پناهگاه اسلام را حفظ کنيد.

آقايان باور کنيد من امسال آنقدر مجالس روضه خواني زنانه رفتم تا توانستم مخارج اين مسجد را تامين کنم ...

آخر من نمي دانم که چرا آنقدر مردم از من فرار مي کنند؟

آيا به جرم اين است که من از رهبر عاليقدر حضرت آية الله خميني طرفداري مي کنم ؟ اگر از اين وضع هراس داريد بايد بگويم که نترسيد اين من هستم که بايستي جواب دولت و سازمان امنيت و کلانتري را بدهم نه شما پس در اين صورت ديگر چرا از من کناره گيري مي کنيد؟

اعلاميه فرياد

در پي هجوم سرمايه داران غرب به سوي ايران حوزه علميه قم طي اعلاميه در ارديبهشت ماه 1349 ضمن محکوم کردن اين حرکت غرب و مشي وطن فروشانه دستگاه سلطنتي به افشاگري عليه اين جنايت بزرگ دست زد. سعيدي که مي ديد پس از اين اطلاعيه سکوتي مرگبار سراسر محافل مذهبي و روشنفکري را فراگرفته است و سکون مرز پويش و رويش انقلاب در هم نورديده است . جنايتي بزرگ تر از کاپيتولاسيون و قراردادي استعماري تر از شب کو در شرف تکوين است . قلم بدست گرفت و قبل از اينکه شيشه عمر سکوت را بشکند با خون خود بار ديگر اين جمله را امضاء کرد ((ان کان دين محمد لم يستقم الا بقتلي فيا سيوف خذيني )).

در حلقه خفاشان

اعلاميه و نامه تند سعيدي خطاب به علماي شهرهاي ايران رژيم منحوس ‍ پهلوي را به وحشت انداخت دستگاه اطلاعاتي رژيم بخوبي به اين موضوع پي برد که اگر دير بجنبد سعيدي علما را به دادن فتوي عليه اين قرارداد راضي مي کند از اينرو با بسيج نيروها خود را مهياي يک اقدام سفاکنه کرد.

خفاشان ساواک که سالها انتظار چنين روزي را داشتند خود را آماده دستگيري فريادگر حماسه ها کردندسعيدي با دلي آکنده از درد در روز 11 خرداد ماه 1349 پس از اتمام نماز راهي خانه شد ساعت يک بعد از ظهر بود که سعيدي آماده استراحت و صرف نهار شد که جلادان پهلوي به منزل او يورش بده و او را آماده قرباني کردن در پاي خدايان زور و خدايان زر کمپانيهاي غربي و راکفلرها کنند.

ساواک دست به کاري بي سابقه در تاريخ جنايت خود و تاريخ دستگيري آزادمردان در جهان زد.

10 روز فقط 10 روز از تاريخ دستگيري تا شهادت نشان از سالها خشم اندوخته دستگاه و خروش بي پايان سعيدي است .

نشان نااميدي ساواک از خاموش کردن اين فرياد بود.

عقربه ساعت 9 شب چهارشنبه 20 خرداد 1349 را نشان مي داد بعضي از سلولهايي که در مجاورت سلول سعيدي در زندان قزل قلعه قرار داشت عمدا باز نگه داشته بودند که ناگهان برق زندان خاموش شد.

وحشت سرپاي زندانيان را فرا مي گيرد رفت و آمد در راهرو زندان شروع و مسير گامهاي جلادان تا سلول سعيدي امتداد دارد که ناگهان صداي کشمکش از سلول سعيدي با فرياد او به پايان مي رسد.

جلادان مسير آمدن را بار ديگر طي مي کنند و سکوتي مرموز راهرو زندان را فرا مي گيرد با روشن شدن برق زندانيان از سلولها بيرون مي ريزند و به سوي سلول سعيدي مي روند و با پيکر بي جان سعيدي در حالي که عمامه سياه او به دور گردنش پيچيده شده بود روبرو مي گردند،

بغض زندانيان مي ترکد، فرياد باز هم فرياد

امام در سوگ

مقبره شهید سعیدی

خبر شهادت سعيدي از مرزها گذشت و متن تسليت نامه فضلا و محصلين حوزه علميه به امام خميني (ره ) رسيد و امام راحل را در سوگ اين يار و شاگرد وفادار خود نشاند طلاب و شاگردان انقلابي امام بر آن شدند تا نام و خاطره او را زنده نگه دارند.

فاتحه سعيدي به طولاني ترين فاتحه در نجف اشرف مبدل شد. امام مخارج فاتحه سعيدي را بر عهده گرفت و چهل شب خود صاحب عزاي سعيدي شد و پيامي را براي فضلا و محصلين حوزه علميه فرستاد که در پايان آن آمده است .

من قتل فجيع اين سيد بزرگوار و فداکار را که براي حفظ مصالح مسلمين و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد به ملت اسلام عموما و خصوصا به ملت ايران تعزيت مي دهم از خداوند متعال رفع يد دستگاه جبار و عمال کثيف استعمار را مسئلت مي نمايم .

سفاکان و کوردلان که تحمل اين همه عظمت و بزرگي را نداشتند چندين شب برق ((مسجد عمران )) مسجدي که در آن امام و يارانش در سوگ سعيدي نشسته بودند همانند شبي که سعيدي در مسجد ((امام موسي بن جعفر عليه السلام )) به سخن مي نشست و شبي که در زندان ((قزل قلعه )) به معراج رفت خاموش کردند.

غافل از اينکه نور سعيدي هرگز با خاموش شدن برق به خاموشي نمي گرايد و مردي که سکوت را زير دستان فرياد خفه کرد.


فريادي در سکوت حسين ابراهيم زاده

تنظیم برای تبیان مولادوست