مثل حسین (علیه السلام)
شهادت آیت الله سعیدی به روایت حجت الاسلام سید محسن موسوی کاشانی
وقتی كه واقعهی شهادت آیتالله سعیدی اتفاق افتاد، خبر آن به زودی در همه جا منتشر شد. این در حالی بود كه رژیم شاه جلوی انتشار اخبار مربوط به مبارزات علیه رژیم و شهادتهای مبارزینی كه مشهورتر بودند را میگرفت. دلیل انتشار سریع اخبار مربوط به انقلاب، حساسیت مردم و طرفداری آنها از نهضت بود.
جنازهی شهید آیتالله سعیدی را كه آوردند، سیل جمعیت به طرف وادیالسلام (قبرستان قم) سرازیر شد. من وقتی به قبرستان رسیدم كه جنازهی مطهر شهید را در وادیالسلام خاك فرج دفن كرده بودند.
خاطرهی نوحهسرایی و عزاداری همسر شهید را هرگز فراموش نمیكنم كه عزاداری حضرت زینب علیهمالسلام را در كنار بدن قطعهقطعه شدهی برادرش تداعی میكرد. در مقاتل میخوانیم حضرت زینب در كنار جسم برادرش كاری كرد كه دوست و دشمن را به گریه واداشت.
بابی المهموم حتی مضی بابیالعطشان حتی قضی واحمدا یا رسولالله هذا حسینك مرمل بالدماء.
همسر شهید سعیدی با صدای بلند فریاد برمیآورد و جنایتهای رژیم پهلوی را افشا میكرد:
"ای شهید غریب، ای شهید مظلوم، ای شهیدی كه بدنت را قطعه قطعه كردند، ای عزیزی كه استخوان شانهات را زنده زنده از بدنت در آوردند، ای شهیدی كه به جرم طرفداری از خمینی، به جرم طرفداری از حق، تو، سیدمظلوم را در زندان كشتند".
كلمه به كلمهی حرفهای خانم شهید پتكی بود كه بر مغز رژیم وارد میشد. مردم با شنیدن نالهها و حرفهای تكان دهندهی همسر شهید زار زار گریه میكردند. آیتالله سعیدی را به طرز بسیار فجیعی به شهادت رسانده بودند به طوری كه حتی غسالی كه شهید را غسل داده بود گریه میكرد و میگفت:
"من عمرم را به غسالی گذراندهام و خیلی هم سنگدل هستم و در برابر اجساد عكسالعملی از خودم نشان نمیدهم، ولی بدن شهید من را متأثر و منقلب كرد و این سید اولاد فاطمه (س) را بدجور به شهادت رساندند. بدن ایشان را پاره پاره كرده بودند. استخوانهایش را در آورده بودند. در حال حیات شانههایش را كشیده بودند". شكنجههایی كه امروز در سرزمین اشغالی فلسطین صورت میگیرد، آن روز نسبت به جوانهای ما در ایران، توسط ساواك اعمال میشد.
پس از دفن پیكر پاك آیتالله سعیدی، رژیم مانع برگزاری هر نوع مجلس ترحیمی برای ایشان شد. تقریبا مقارن سالگرد واقعهی 15 خرداد، چند سال بعد طلاب فیضیه تصمیم گرفتند مراسم سالگرد برای ایشان بگیرند. بدین منظور بعد از نماز حضرت آیتالله اراكی در مدرسهی فیضیه در ایوان رو به روی حرم جمع شدند. مراسم با تلاوت قرآن آغاز شد. بعد از تلاوت قرآن، مقاله و سخنرانی و دكلمه و شعر خوانده شد. هر چه مراسم بیشتر طول میكشید، كسانی كه به دلیل تعلقاتشان از دنیا، خوف و هراسی از رژیم داشتند، آرام آرام مدرسه را ترك میكردند. طلاب با آنكه خود بانی مجلس بودند،نگران حضور آیتالله اراكی بودند. طلاب از این جهت كه ممكن بود با حضور آیتالله اراكی جسارتی از طرف رژیم به ساحت مقدس ایشان شود بیمناك بودند. من مسئول بودم كه ایشان را به نحوی وادار به ترك جلسه نمایم. به همین دلیل با همراه ایشان صحبت كردم و احتمال به وجود آمدن درگیری را به همراهشان توضیح دادم. الحمدلله آیتالله اراكی، قبل از شروع درگیری مدرسه را ترك فرمودند.
با خارج شدن ایشان، مدرسه در اختیار طلاب قرار گرفت. شعار و سلام و صلوات برای سلامتی حضرت امام و نابودی رژیم كثیف پهلوی شروع شد.
منبع:سایت ستاد کنگره شهدای روحانی
تنظیم برای تبیان مولا دوست