تبیان، دستیار زندگی
شهید سعیدی علاقه وافری به حفظ قرآن داشتند. از ایشان نقل شده آن زمان که امام جماعت یکی از مساجد بودند، شخصی برای درخواست کمک نزد ایشان می‌اید، ایشان می‌فرمایند: اگر کل قرآن را حفظ نمایید، خانه مسکونی خود را به عنوان هدیه به شما خواهم داد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رمز شهادت
4gj/ 39j/j

شهید سعیدی علاقه وافری به حفظ قرآن داشتند. از ایشان نقل شده آن زمان که امام جماعت یکی از مساجد بودند، شخصی برای درخواست کمک نزد ایشان می‌اید، ایشان می‌فرمایند: اگر کل قرآن را حفظ نمایید، خانه مسکونی خود را به عنوان هدیه به شما خواهم داد.

رمز شهادت

شهید ایت الله سعیدی، به قرآن و معارف قرآنی اهتمام خاصی داشتند و پیوسته با قرآن مأنوس بودند و به همین جهت یک قرآن با خط بسیار خوب همراهشان همیشه بود و بعد از آنکه ایشان برای آخرین بار دستگیر می‌شوند و پی می‌برند که می‌خواهند کار او را تمام کنند و او را به شهادت برسانند، وصیتنامه بسیار مختصری را پشت جلد قرآنشان می‌نویسند. از جمله نکات این وصیتنامه این است من راضی نیستم برای من خرج بکنید. اگر مجلسی می‌گیرید، مسائل شرعی را برای مردم بیان کنید. سپس به فرزندان خود می‌گویند از ایات 152 تا 157 از سورة دوم غفلت نورزند.

به هر حال این وصیتنامه را امضا می‌کنند و ساواک هم متوجه نمی‌شود و قرآن را به خانواده ایشان می‌دهند . ما هم می‌دانستیم که ایشان را شهید کردند. علمای بزرگ مثل ایت الله شهید مطهری، شهید مفتح، مرحوم ایت الله طالقانی و دیگر علما و بزرگان در منزل ما جمع شده بودند و خیلی دوست داشتند که بدانند ایشان را شهید نموده‌اند. برای اثبات این امر به دنبال سندی می‌گشتند؛ تا اینکه مرحوم شهید ایت الله مطهری می‌فرمایند اگر وصیتنامه‌ای هست، بیاورید. ما هم گفتیم وصیتنامة مختصری ایشان روی جلد قرآن نوشته‌اند. ایشان با شهید مفتح وصیتنامه را مطالعه می‌فرمایند؛ تا اینکه به این نکته می‌رسند که از ایات 152 تا 157 غفلت نورزید.در قسمتی از این ایات آمده: « وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» بقره/154. وقتی به اینجا می‌رسند، شروع به گریه‌کردن می‌کنند و مطمئن می‌شوند که او را شهید کرده‌اند و آن‌گاه سرشان را روی دوش همدیگر می‌گذارند با صدای بلند گریه می‌کنند. البته راههای دیگری هم برای پی بردن به شهادت ایت الله سعیدی وجود داشت؛ مثلاً سلولهای مرحوم شهید ایت الله فاضلی و یکی از ملی‌گرایان، نزدیک سلول ایشان بود. آنها نقل کرده‌اند که ناگهان برقها را قطع کردند و فریادی از سلول پدر شما شنیده شد. سپس برقها را روشن و درهای سلولها را باز کردند. بعد ما رفتیم و دیدیم که جنازة شهید سعیدی روی زمین افتاده و عمامه ایشان داخل دهان است. به وسیله عمامه او را خفه کرده بودند.

حلقه انس

ما از قدیم در خانه‌مان جلسات قرآن داشتیم و مرحوم شهید مشوق این کار بودند. ایشان در مسجد هم برای جوانها و نوجوانها برنامه‌های قرآنی داشتند و با اینکه در آن موقع از جهت مادی در مضیقه بودند، برای آنها جایزه‌های خیلی خوبی تهیه می‌کردند؛ مثلاً در آن زمان ساعت، خیلی ارزش داشت و او به عنوان جایزه ساعت می‌داد. شهید سعیدی بسیار تأکید داشتند که اگر هفتة دیگر ببینم شما پیشرفت کرده‌اید، جلسه را ادامه می‌دهم و توجه داشتند که جوانها حتماً کار کنند و پیشرفت داشته باشند. خود من شاهد بودم که چگونه جوانها می‌آمدند و دور ایشان حلقه می‌زدند، مخصوصاً در ایام عزاداریها با آنها عزاداری می‌نمودند. ایشان می‌رفتند پایین مجلس و با بچه‌ها عزاداری می‌کردند و پیوسته می‌فرمودند که به این جوانها خیلی بها بدهید که آنها ستون فقرات این جامعه هستند.

هدیه حفظ قرآن

شهید سعیدی علاقه وافری به حفظ قرآن داشتند. از ایشان نقل شده آن زمان که امام جماعت یکی از مساجد بودند، شخصی برای درخواست کمک نزد ایشان می‌اید، ایشان می‌فرمایند: اگر کل قرآن را حفظ نمایید، خانه مسکونی خود را به عنوان هدیه به شما خواهم داد.


گفتگ با فرزند شهید سعیدی

منبع:حوزه نت

تنظیم :مولادوست گروه حوزه علمیه