تبیان، دستیار زندگی
ذکر یکی از نامهای معروف قرآن است که در این نوشتار پیرامون آن سخن خواهیم گفت..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسماء با مسما (5)

ذکر

اشاره:

در باب نامهای قرآن و تعداد آن از دیرباز تا کنون میان مفسران و قرآن پژوهان اختلاف نظر بوده است.

ابوالفتوح رازى در تفسیرش 43 نام براى قرآن بر می شمارد. زركشى به نقل از قاضى ابوالمعالى این عدد را 55 اسم می رساند  و برخی دیگر تا هشتاد اسم هم گفته اند.

کثیری از این اسامی گفته شده جنبه وصفی داشته و اطلاق عنوان اسم بر آنها خالی از وجه نیست.

سلسله نوشتار" اسماء با مسما" می کوشد تا در هر نوبت شما را با یکی از این نام های زیبای قرآن آشنا سازد.

فرقان، چهارمین اسم با مسمای قرآن که در مقاله گذشته در باره آن بحث شد.)

ذكر، پنجمین اسم با مسمای قرآن

1 ـ « راغب » در مفردات مى گوید : « ذكر دو معنا دارد : گاهى به معناى حفظ و گاهى به معناى یادآورى است » .

ذكر به هر معنایى كه باشد ممكن است زبانى یا قلبى باشد . اگر قرآن را « ذكر » گفته اند به این خاطر است كه حقایقى را بازگو مى كند كه مایه یادآورى ، بیدارى و آگاهى است .

در پاسخ به این سؤال كه چرا قرآن « ذكر » است مى توان گفت : از آنجا كه انسان موجودى است فراموش كار و ممكن است بر اثر تمایلات و غرایز درونى دچار فراموشى شود ; قرآن به عنوان مهمترین عامل یادآورى ، او را به ذكر و یاد سوق مى دهد .

توضیح این كه : « انسان » اشرف موجودات عالم است و در شرافت و برترى ، موجودى به پاى او نمى رسد . بى تردید هدف از خلقت این موجود ناشناخته و برترى دادن او بر تمام موجودات عالم ، هدف و غرض مقدّسى است ، این غرض مقدّس كه در روایات از رسیدن به « كمال » یاد شده است آدمى را بسوى مقصد كشانده و یكه تاز میدان حكومت حضرت حق مى كند . خداى متعال انسان را براى جانشینى خویش آفرید و نداى اِنّى جاعِلٌ فِى الاْرْضِ خَلیْفةً را بر تارك كارنامه خلقتش نقش بست .

این انسان با تمام امتیازاتى كه دارد، داراى غرایز و تمایلاتى است كه تعطیل یا تحریك آن، او را از رسیدن به مقصد باز مى دارد. آنچه مهم است «تعدیل» آن غرایز است كه مى تواند ارزش هاى درونى و شخصیّت بالقوه اش را به فعلیت برساند .

اگر قرآن را « ذكر » گفته اند به این خاطر است كه حقایقى را بازگو مى كند كه مایه یادآورى ، بیدارى و آگاهى است .

بى تردید ظواهر دنیا و مادیّات توجه انسان را از آن مقام شامخى كه برایش در نظر گرفته شده است، جلب موقعیّت هاى كاذب و باطل مى نماید. اینجاست كه «قرآن» به عنوان مهمترین فاعل ایجاد انگیزه و تحریك او، انسان را از فراموشى به « ذكر » و یاد مى كشاند .

به بیان دیگر : این طبیعت دنیاست كه انسان را در ورطه محبّت خود غرق مى نماید ، دنیا مقام و موقعیّت انسان را به فراموشى سپرده و غفلت از خود را به او مى بخشد ، خودفراموشى مساوى با خدافراموشى و برابر با سقوط از قلّه غرورانگیز انسانیّت است ، با توجه به بیان فوق، قرآن به عنوان مهمترین ذكر و یاد ، انسان را از خودفراموشى و عدم توجه به مقام و موقعیت والاى خود بازمى دارد و مدام او را به یادآورى مقام والاى كرامت و شرافت تشویق كرده و آثار خسارت بار غفلت را گوش زد مى نماید .

به هر روى ، اطلاق « ذكر » بر قرآن به خاطر این است كه قبل از هر چیز انسان را متذكر و بیدار مى نماید و حقایقى را كه انسان به طور اجمال و فطرتاً دریافته است با وضوح و تفصیل شرح مى دهد .

( إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ )1

این ذكر فرو فرستاده مردم و ملائكه نیست ، تا دشمن در محور این ذكر بتواند مردم یا ملائكه را عاجز كند ، و زمینه بطلان آن را فراهم نماید ، و مردم و ملائكه در برابر حفظ سلامت این ذكر دچار زحمت شده ، و قدرت نگهدارى آن رانداشته باشند .

آرى ! اگر قرآن ساخت تو ، یا دیگران ، یا ملائكه بود ، بشر از آوردن مثل آن ، یا باطل كردن آن و یا تحریف و تغییر آن عاجز نبود !

این ذكر فرو فرستاده ماست ، و ماییم كه او را از هر حادثه حفظ مى كنیم . این ذكر ابدى و جاوید است ، و از فراموش شدن ، و از بین رفتن در امان قدرت ماست ، كم و زیادى در آن راه ندارد ، نقص و تغییر نمى تواند بر آن حاكم شود ; این ذكرى كه بیانگر حقایق و معارف الهى است ، صورت و سیاقش تا قیامت به شكل خود باقى خواهد ماند .

حفظ در برابر تحریف

درباره پا برجا ماندن قرآن مجید ، به همین صورتى كه هست ، صورتى كه در زمان نبى اكرم (صلى الله علیه وآله) به دستور خداوند تنظیم شده ، و هم اكنون در دسترس جهانیان است ، در سوره فصّلت مى فرماید :

( إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِیزٌ * لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِنْ حَكِیم حَمِید )2

« بى تردید قرآن كتابى است شكست ناپذیر ، * كه هیچ باطلى از پیش رو و پشت سرش به سویش نمى آید ، نازل شده از سوى حكیم و ستوده است » .

( وَأَنزَلْنَا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ )3

« و قرآن را [ هم ] به سوى تو نازل كردیم به خاطر اینكه براى مردم آنچه را كه براى [ هدایتشان ] به سویشان نازل شده بیان كنى و براى اینكه [ در پیامبرى تو و آنچه را به حق نازل شده ] بیندیشند » .

( وَهذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنَاهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنكِرُونَ )4

« و این [ قرآنى ] كه آن را نازل كرده ایم ، ذكر و پندى پرمنفعت است ; آیا باز هم شما منكر آن هستید ؟ »

( إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِىَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَة وَأَجْر كَرِیم )5

« بیم دادنت فقط براى كسى ثمربخش است كه از قرآن پیروى كند و در نهان از خداى رحمان بترسد ، پس او را به آمرزش و پاداشى نیكو و باارزش مژده ده » .

( ص وَالْقُرْآنِ ذِى الذِّكْرِ )6

« ص ، سوگند به قرآن كه مشتمل بر ذكر [ حقایق ، معارف ، مطالب اخلاقى و اجتماعى و احكام حلال و حرام ] است » .

( وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ )7

« و مسلماً [ این ] قرآن براى تو و قوم تو مایه تذكر [ و شرف و عزت  ]است ، و به زودى [ درباره آن  ]بازخواست خواهید شد » .

( وَمَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ )8

« در حالى كه قرآن جز مایه تذكر و پند براى جهانیان نیست » .

ابوالفتوح رازى در تفسیرش 43 نام براى قرآن بر می شمارد. زركشى به نقل از قاضى ابوالمعالى این عدد را 55 اسم می رساند  و برخی دیگر تا هشتاد اسم هم گفته اند.

قرآن به اعتبار این كه پند و حكمت ، اندرز و نصیحت ، حلال و حرام ، و مسائل فردى ، اجتماعى ، و خانوادگى را یاد مى دهد ذكر است .

قرآن از آنجا كه یادآور تمام برنامه هاى انبیا ، و اوصاف عاشقان ، و صفات عارفان ، و نوع برخورد نیك و بد با مرگ و برزخ و قیامت ، و حساب و كتاب و بهشت و جهنم و رضایت و خوشنودى ، و سخط و غضب حق است ذكر است ، و اگر این كتاب نبود ، یا با بودن این كتاب اگر به آن مراجعه نشود ، از كجا مى توان به حقایق عالى و به خواسته هاى الهى رسید ؟

برگرفته از: بر بال اندیشه ، حسین انصاریان

فرآوری: گروه دین و اندیشه تبیان


1 ـ حجر (15) : 9 . « همانا ما قرآن را نازل كردیم ، و یقیناً ما نگهبان آن [ از تحریف و زوال  ]هستیم » .

2ـ فصلت (41) : 41 ـ 42 .

3ـ نحل (16) : 44 .

4ـ انبیاء (21) : 50 .

5ـ یس (36) : 11 .

6ـ ص (38) : 1 .

7ـ زخرف (43) : 44 .

8ـ قلم (68) : 52 .