تبیان، دستیار زندگی
بسیاری ازعناصر فرهنگ غرب در فرهنگ ما جایی ندارند اما باید نسبتی درست و منطقی با منابع اصلی تمدن غرب برقرار کنیم و آنها را ترجمه نماییم. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ترجمه ضروری است

باید منابع اصلی فرهنگ غرب را ترجمه کنیم

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به اهمیت برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری‌های فرهنگی تأکید کرد: بسیاری ازعناصر فرهنگ غرب در فرهنگ ما جایی ندارند اما باید نسبتی درست و منطقی با منابع اصلی تمدن غرب برقرار کنیم و آنها را ترجمه نماییم.
ترجمه ضروری است

دکتر منوچهر صانعی دره‌بیدی در گفت‌وگو با مهر در مورد نظریه «سه‌فرهنگ» که موقعیت هویتی کنونی ما را تابع سه فرهنگ ایرانی، اسلامی و غربی می‌داند اظهارداشت: من فکر می‌کنم فرهنگ و شرایط کنونی ما همینطور است. به هر حال کشور ما قبل از این‌که اسلام در آن بیاید یک تاریخ 5000 ساله داشته است که در حال حاضر که 1400 سال از ورود اسلام به ایران گذشته بسیاری از ارزش‌های اسلامی وارد کشور و فرهنگ ما شده و با فرهنگ ما ترکیب و ادغام شده‌اند.

فرهنگ غرب هم از حدود قرن دوم و سوم قمری از طریق ترجمه‌های یونانی وارد ایران شد و در یک توقف هزار ساله در صد سال اخیر دوباره عناصرش به دلیل ارتباطاتی که با آن داریم به کشور ما وارد شد و می‌شود. البته این دوره جدید یک فضا و معیار و نگرش‌های تازه‌ای دارد همان طور که در غرب هم این ارزش‌ها جدید است.عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: آشنایی ایرانیان با مغرب زمین به دوره ساسانی‌ها می‌رسد که در این دوره ما با فلسفه یونانی آشنا شدیم و بعد هم فرهنگ عربی آمد. تقریباً در قرون دوم و سوم قمری ما با ترجمه‌های عربی فلاسفه یونانی آشنا شدیم و فرهنگ امروزی ما ترکیبی از این سه فرهنگ است.

دكتر صانعی درباره شیوه مواجهه ما در یکصد سال اخیر با فرهنگ غرب نیز گفت: آنچه مسلم است ترقی و پیشرفت هر ملتی وابسته به نوع ارتباطش با ملت‌های دیگر است، یعنی ارتباطات بین‌المللی یکی از ارکان تکامل فرهنگ‌ها بوده و هست. بنابراین نفس ارتباط با غرب مفید است و باعث رشد فرهنگ ملی ما می‌شود اما ما ارتباط موفقی با غرب نداشته‌ایم. در همان دوره یونانی هم برداشت‌هایی که در فلسفه ملی و ایرانی ما که امروزه به فلسفه اسلامی موسوم شده است، از فلسفه یونانی شده بود بسیار ناقص بود.در یکصد سال اخیر هم که ما با دوره جدید فرهنگ غرب ارتباط پیدا کردیم برداشتمان از آن خیلی ناقص است یعنی در این زمینه خیلی کم کار کردیم و آن مقدار هم که اخذ کردیم غالباً خیال کردیم که مغرب زمین یعنی تکنولوژی. در حالی که مسئله بسیار پیچیده‌تر از این است و بنیاد غرب تکنولوژی نیست بلكه یکسری اخلاقیات است که وارد فرهنگ ما نشده و ما فقط همین پوسته و ظاهر را که تکنولوژی است، گرفته‌ایم و آن هم به طور ناقص گرفته‌ایم.صانعی درباره این‌که چه نکاتی را باید برای داشتن یک رابطه منطقی با غرب رعایت کنیم، گفت: اولین نکته بازشناسی فرهنگ اصیل ایرانی است، منظورم ازآن البته فرهنگ اسلامی نیست و قدیم‌تر یعنی دوره ایران باستان است. این‌که بدانیم چه داشته‌ایم. ما خیال می‌کنیم که فرهنگ ایرانی همان فرهنگ اسلامی است در حالی که ما فرهنگی به نام فرهنگ ایرانی داشته‌ایم . دومین نکته شناخت فرهنگ اسلامی است و این‌که چگونه از ابتدا وارد شد و ارزشهای ما را چگونه تغییر داد و توانایی‌های این ارزش‌ها کدام است. اینها روی هم رفته بررسی تاریخ گذشته ایران می‌شود که این یک امر ضروری است.

این نویسنده و مترجم درباره این‌که ما چگونه باید با فرهنگ غرب آشنا شویم نیز خاطرنشان کرد:باید بدانیم که چه برخوردی با آن داشته باشیم تا بتوانیم عناصر مثبت را جذب و عناصر منفی را دفع کنیم. این به وارد شدن منابع فرهنگ غرب به ایران برمی‌گردد. یعنی کتابها و متون دست اول تمدن مغرب زمین باید با ترجمه و تألیف وارد سرزمین ما بشود اما ما هنوز ترجمه نوشته‌های نیوتن و ارکان اصلی فلسفه جدید و معاصر غرب را نداریم.

ما باید اول منابع دست اول غرب را بشناسیم و بعد راجع به خوب و بدش صحبت کنیم و اگر قرار است برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری برروی فرهنگمان بشود اول باید برای ورود این منابع و آثار اصلی کار بشود و بعد هم تسویه کرد. عناصر منفی که با روحیه ما سازگار نباشد خود به خود عقب نشینی می‌کنند و کمرنگ می‌شوند. بسیاری ازعناصر فرهنگ غرب در فرهنگ ما جایی ندارند و پذیرفته نمی‌شوند اما این‌که چه چیزی را بپذیریم این منوط به وارد کردن منابع اصلی آن در ایران است.

بخش ادبیات تبیان