تبیان، دستیار زندگی
گذر تاریخ در بیانات امام خمینی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رهیافت تاریخی در اندیشه امام خمینی(ره)
امام خمینی

میزان پرداختن امام به تاریخ معاصرو ابعاد مختلف آن به گونه‌ای است كه می‌توان ادعا كرد بنیاد بینش سیاسی آن حضرت به طور گسترده بر همین اندیشه تاریخ‌پژوهی، استوار گردیده است.امام علاوه بر مطالعات وسیعی در تاریخ معاصر ایران، خود نیز در خانواده‌ای سیاسی به دنیا آمد و پدر بزرگوار ایشان در بدو تولد او به شهادت رسید. امام در پاسخ به سؤال یك خبرنگار ایتالیایی كه در سال 57 از ایشان پرسید چه عواملی موجب یك رنسانس معاصر شیعی گردیده است؟ ضمن تكیه بر یكی از خصلت‌های ذاتی تشیع یعنی مقاومت كه خود به سبب اشراف امام بر تاریخ تشیع می‌باشد، به برخی از این تحولات مهم تاریخ معاصر ایران اشاره كرده‌اند:

«یكی از خصلتهای ذاتی تشیع از آغاز تاكنون مقاومت و قیام در برابر دیكتاتوری و ظلم است كه در تمامی تاریخ تشیع به چشم می‌خورد، هر چند كه اوج این مبارزات در بعضی از مقطع‌های زمانی بوده است. در صد سال اخیر حوادثی اتفاق افتاده است كه هر كدام در جنبش امروز ملت ایران تأثیر داشته است. انقلاب مشروطیت، جنبش تنباكو و ... قابل اهمیت فراوان است. تأسیس حوزه علمی دینی در بیش از نیم قرن اخیر در شهر قم و تأثیر این حوزه در داخل و خارج كشور ایران و نیز تلاش روشنفكران مذهبی در داخل مراكز دانشگاهی و قیام سال 42 ـ 41 ملت ایران به رهبری علمای اسلامی كه تا امروز ادامه دارد، همه عواملی هستند كه اسلام شیعی را در سطح جهانی مطرح می‌كند.»

در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند، اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و به پیش رفت

علاه بر نگاه كلی، هر یك از این تحولات نیز جداگانه مورد توجه امام بوده‌‌اند:

نهضت تنباكو

نهضت تنباكو یكی از این تحولات است كه امام مكرر به آن پرداخته‌اند:

«قریب صد سال پیش دیدند كه یك پیرمردی در یكی از دهات عراق وقتی كه ایران در معرض فشار بود، یك سطر نوشت و همه قوای خارج و داخل نتوانستند در مقابل این یك سطر مقاومت كنند. آن مرحوم میرزای بزرگ رحمت‌الله‌علیه در سامره تنباكو را تحریم كرد برای اینكه ایران را تقریباً در اسارت گرفته بودند به واسطه قرارداد تنباكو، و ایشان یك سطر نوشت كه تنباكو حرام است حتی بستگان خود آن جائر (ناصرالدین شاه) هم و حرمسرای آن جائر هم ترتیب اثر دادند به آن فتوی و قلیانها را شكستند و در بعضی جاها تنباكوهایی كه قیمت زیاد داشت در میدان آوردند و آتش زدند و شكست دادند آن قرارداد را و لغو شد قرارداد.»

امام خمینی

در جای دیگری امام از جهت فقهی نیز به این حكم میرزای شیرازی می‌نگرند:

«حكم مرحوم میرزای شیرازی در حرمت تنباكو چون حكم حكومتی بود برای فقیه دیگر هم واجب‌الاتباع بود و همه علمای بزرگ ایران جز چند نفر از این حكم متابعت كردند. حكم قضاوتی نبود كه بین چند نفر سر موضوعی اختلاف شده باشد و ایشان روی تشخیص خود قضاوت كرده باشند. روی مصالح مسلمین و به عنوان ثانوی این حكم حكومتی را صادر فرمودند و تا عنوان وجود داشت این حكم نیز بود و با رفتن عنوان حكم هم برداشته شد.»

نهضت مشروطیت

با مطالعه و بررسی نوشته‌ها و اثار امام خمینی (ره) در می‌یابیم كه انقلاب مشروطیت ایران نیز سخت ایشان را به خود مشغول داشته است. بی‌تردید كسی كه رهبری انقلابی بزرگ را دردست داشت ضروری می‌نمود تا حادثه‌ای چون انقلاب مشروطیت را به خوبی بازشناسد. زوایای مختلف انقلاب مشروطه آنچنان به روی امام گشوده است كه آدمی تصور می‌كند آن حضرت خود در آن نهضت حضوری گسترده داشته است. اما با توجه به آنكه آن انقلاب در سنین كودكی امام اتفاق افتاده است، در می‌یابیم كه حضرتش با مطالعه عمیق و نگرشی دقیق به درك صحیحی از واقعه مذكور دست یازیده است. از نكات قابل توجه امام، نقش علما در نهضت مشروطیت است:

«در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند، اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و به پیش رفت. آنقدر كه آنها می‌خواستند كه مشروطه تحقق پیدا كند و قانون اساسی در كار باشد.» 5

امام انحراف مشروطیت را هم به سبب توطئه بیگانگان و استبداد و هم كوتاهی مردم و علما می‌دانند. در ادامه همان سخنان آمده است:

«لكن بعد از آنكه شد دنباله‌اش گرفته نشد. مردم بی‌طرف بودند، روحانیون هم رفتند هر كس سراغ كار خودش، از آن طرف عمال قدرتهای خارجی بخصوص در آن وقت انگلستان در كار بودند كه اینها را از صحنه خارج كنند یا به ترور و یا به تبلیغات گویندگان و نویسندگان. آنها كوشش كردند به اینكه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج كنند و سیاست را به دست آنهایی كه به قول آنها می‌توانند، بدهند. یعنی فرنگ رفته‌ها و غربزده‌ها و شرق‌زده‌ها و كردند آن چه كردند. یعنی اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد.»

حكم مرحوم میرزای شیرازی در حرمت تنباكو چون حكم حكومتی بود برای فقیه دیگر هم واجب‌الاتباع بود و همه علمای بزرگ ایران جز چند نفر از این حكم متابعت كردند

امام به خطر تكرار تفرقه‌های مشروطه اشاره می‌كنند:

«باید ملت ایران بیدار باشد. نگذارید خون شهدای ما هدر برود، نگذارید خون جوانان ما پایمال شود، پایمال اغراض شخصیه. اغراض شخصیه را به دور بریزید. دستهای خیانتكار گروههای مختلف درست نكند،‌گروههای مختلف اسباب تفرقه می‌شود، رشد سیاسی نیست، درصدر مشروطیت هم با ایجاد گروههای مختلف نگذاشتند كه مشروطه به ثمر خودش برسد. او را بر خلاف مسیر خودش راندند.»

نگاه امام به مشروطه آكنده از عبرت‌آموزی است و از باب سرمشق گرفتن از تاریخ می‌باشد:

«ببینید چه جمعیتهایی هستند كه روحانیون را می‌خواهند كنار بگذارند. همان طوری كه در صدر مشروطه با روحانی این كار را كردند و اینها را زدند و كشتند و ترور كردند، همان نقشه است. آن وقت ترور كردند سید‌عبدالله بهبهانی را،‌كشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی كه بود برگرداندند به یك مسیر دیگر و همان نقشه الآن هست.»

امام هر چند خود روحانی است و مردم را به همراهی با روحانیون توصیه می‌كند، با این وجود ابایی از معرفی چهره‌های فاسد روحانی ندارد و آنان را به مردم می‌نمایاند:

«شما می‌دانید كه مرحوم شیخ‌فضل‌الله نوری را كی محاكمه كرد. یك معمم زنجانی، یك ملای زنجانی محاكمه كرد و حكم قتل او را صادر كرد. وقتی معمم و ملا مهذب نباشد فسادش از همه كس بیشتر است.»

امام خمینی

«شما تاریخ انقلاب مشروطه را بخوانید و ببینید در انقلاب مشروطه چه بساطی بوده است.» «اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان و روشنفكران متعهد سستی بكنند و از قضایای صدر مشروطیت عبرت نگیرند به سر این انقلاب آن خواهد آمد كه بر سر انقلاب مشروطه آمد.»

از تأمل و تدبیر در سخنان امام در می‌یابیم كه آن حضرت به سرنوشت انقلاب اسلامی ایران ـ با توجه به سرنوشت تاریخ اسلام پس از پیامبر و افتادن حكومت بدست امویان و همچنین سرنوشت انقلاب مشروطیت ایرانی و انحرافی كه در آن پدید آمد بسیار می‌اندیشید و نگران بود و همگان را به عبرت‌گیری از تاریخ اسلام و همچنین انقلاب مشروطه دعوت می‌كرد.

كودتای انگلیسی رضاخان

كودتای 1299 ش. و روی كار آمدن رضاخان و انتقال سلطنت از قاجاریه به پهلوی و آنچه در عصر رضاشاه گذشت، نیز تجلی گسترده‌ای در آثار امام دارد. تقارن زندگی نوجوانی و جوانی امام با این عصر نیز در توجه بیشتر ایشان مؤثر می‌باشد:

«شما می‌دانید كه در ظرف پنجاه و چند سال در ایران چه گذشت. البته همه شما شاهد حوادث ایران نبودید. چون اكثراً جوان هستید لیكن من از زمان كودتای رضاخان تا به امروز شاهد تمام مسایل بوده‌ام.» 10

«رضاخان آمد در اول كار با چاپلوسی، اظهار دیانت، سینه‌زدن، روضه‌خوانی بپا كردن و از این تكیه به آن تكیه در ماه محرم رفتن، مردم را اغفال كرد. پس از آنكه حكومتش مستقر شد، شروع به مخالفت با اسلام و روحانیون كرد بطوری كه برگزاری مجالس روضه امكان نداشت.»

امام درباره نقش انگلستان در روی كار آوردن و بیرون بردن وی می‌گویند:

«از اول كه رضاشاه آمد اینجا، این را انگلیسی‌ها آوردند.‌آن وقت امریكاییها خیلی مطرح نبودند. انگلیسی‌ها آوردند. در رادیو دهلی كه آن وقت تحت تسلط انگلیسی‌ها بود گفتند كه رضاخان را ما آوردیم در ایران و بعد به ما خیانت كرد بردیم آن را.»

اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان و روشنفكران متعهد سستی بكنند و از قضایای صدر مشروطیت عبرت نگیرند به سر این انقلاب آن خواهد آمد كه بر سر انقلاب مشروطه آمد

جریان ملی شدن نفت

نهضت ملی شن صنعت نفت نیز از حوادث قابل توجه تاریخ معاصر كشور ماست كه مورد توجه امام قرار گرفته است. امام در نگرش تاریخی خویش به این تحول، نقش شخصیت‌هایی چون آیت‌ا لله كاشانی و دكتر مصدق را مورد ارزیابی قرار داده است:

«قدرت دست دكتر مصدق آمد لكن اشتباهات هم داشت. او برای مملكت می‌خواست خدمت بكند لكن اشتباه هم داشت. یكی از اشتباهات این بود كه وقتی كه قدرت دستش آمد این را (منظور شاه است) خفه‌اش نكرد كه تمام كند قضیه را. این كاری برای او نداشت. آن وقت هیچ‌كاری برای او نداشت... آن وقت اینطور بود كه این یك آدم قدرتمندی باشد مثل بعد كه شد. آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود لكن غفلت شد. دیگر اینكه مجلس را ایشان منحل كرد و یكی یكی وكلا را وادار كرد كه بروید استعفا بدهید. وقتی استعفا دادند یك طریق قانونی برای شاه پیدا شد و آنكه بعد از اینكه مجلس نیست، تعیین نخست‌وزیر با شاه است. شاه تعیین كرد نخست‌وزیر را. این اشتباهی بود كه از دكتر واقع شد و دنبال او این مرد را دوباره برگرداندند به ایران، به قول بعضی‌ها محمد‌رضا رفت و رضاشاه آمد. بعضی گفته بودند این را به دكتر، كه كار شما این شد كه محمد‌رضا شاه رفت ـ محمد‌رضا آن وقت یك آدم بی‌ عرضه‌ای بود و تحت چنگال او بود ـ او رفت و رضاشاه ‌آمد یعنی یك نفر قلدر آمد.»

امام خمینی

امام همچنین در مورد نزاع آیت‌الله كاشانی و دكتر مصدق می‌گویند:

«اولش هم وقتی كه مرحوم آیت‌الله كاشانی دید كه اینها دارند خلاف می‌كنند صحبت كرد. اینها كاری كردندكه یك سگی را نزدیك مجلس عینك بهش زدند،‌اسمش را آیت‌الله گذاشته بودند. این در آن زمان بودكه اینها فخر می‌كنند به وجود او. آن هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل یكی از علمای تهران بودم كه این خبر را شنیدم كه یك سگی را عینك زدند و به اسم آیت‌الله توی خیابانها می‌گردانند. من به این آقا عرض كردم كه این دیگر مخالفت با شخص نیست، این سیلی خواهد خورد و طولی نكشید كه سیلی را خورد و اگر مانده بود، سیلی را بر اسلام می‌زد.»

اقدامات آیت‌الله كاشانی نیز از نظر امام، بی‌ایراد نبوده است:

«در خلال نهضت (آیت‌الله كاشانی) و دكتر مصدق كه جنبه سیاسی نهضت قویتر بود، در نامه‌ای كه به كاشانی نوشتم كه لازم است برای جنبه دینی نهضت اهمیت قائل شود. او بجای اینكه جنبه مذهبی را تقویت كند و بر جنبه سیاسی چیرگی دهد، به عكس رفتار كرد به گونه‌ای كه رئیس مجلس شورای ملی شد و این اشتباه بود. من از او خواستم كه برای دین كار كند، نه اینكه سیاستمدار شود.»

گذشته از آنچه تاكنون ذكر كردیم، تحولات و حوادث دیگری همچون واقعه پانزده خرداد سال 42 نیز انعكاس زیادی در اندیشه تاریخ‌نگری امام خمینی (ره) دارد. امام به روزهای تاریخی نیز توجه فراوانی داشتند و بر زنده ماندن یاد آنها تأكید می‌ورزیدند:

«باید پانزده خرداد و نوزده دی جاوید و زنده نگه داشته شود تا جلادی شاه از خاطرها نرود و نسلهای آتیه جرائم شاهان سفاك را بدانند.» «ملت ایران، نباید پانزده خرداد را از یاد ببرند.» «پانزده خرداد را بشناسید، مقصد پانزده خرداد را بشناسید.»

اول كه رضاشاه آمد اینجا، این را انگلیسی‌ها آوردند.‌آن وقت امریكاییها خیلی مطرح نبودند. انگلیسی‌ها آوردند. در رادیو دهلی كه آن وقت تحت تسلط انگلیسی‌ها بود گفتند كه رضاخان را ما آوردیم در ایران و بعد به ما خیانت كرد بردیم آن را

حوادث خاص

قطع نظر از تحولات برجسته و حوادث چشمگیر، تاریخ‌ اندیشی امام در شناخت برخی موضوعات خاص نیز مؤثر می‌افتاد. برای نمونه امام در شناخت علم طب در ایران به سابقه آن در عصر ساسانیان توجه كرده و می‌نویسد:

«استادان دانشگاه جندی‌شاپور همان اطبای رومی و یونانی بودند كه طب عالی یونان را به دانش‌آموزان ایرانی می‌آموختند و طب یونانی را در كشور رواج دادند.»

همچنین در باب سابقه دانشگاه در ایران می‌گویند:

«ما هفتاد سال است كه دانشگاه داریم، از زمان امیركبیر تا حالا ما مدرسه داشتیم، دانشگاه داریم.»

روابط بعضی از علما با پاره‌ای از سلاطین نیز مورد اظهار نظر امام قرار گرفته است:

«خواجه نصیر كه رفت در دنبال هلاكو و امثال آنها، لكن نه برای اینكه وزارت بكند، نه برای اینكه برای خودش یك چیزی درست بكند. او رفت آنجا برای اینكه آنها را مهار بكند و آنقدری كه قدرت داشته باشد خدمت بكند به عالم اسلام.»

ارتباط علما با سلاطین صفوی نیز از موضوعاتی است كه قضاوت تاریخی امام را بخود معطوف داشت:

«مرحوم مجلسی كه در دستگاه صفویه بود، صفویه را آخوند كرد نه خودش را صفویه، آنها راكشاند توی مدرسه و توی علم و توی دانش تا آنجایی كه توانست.»

بكاربردن كلمات، اسامی و اصطلاحات تاریخی نیز نشان از رویكرد گسترده امام به تاریخ دارد. در نوشته‌ها و سخنان امام خمینی(ره) تعداد فراوانی از اینها یافت می‌شود كه برای نمونه می‌توان پاره‌ای از آنها را ذكر كرد: بنی‌امیه، بنی‌ عباس، ابوسفیان، معاویه، اشعث، حجاج، ابن‌زیاد، چنگیز، هلاكو، نادرشاه، آقامحمد‌خان، نهضت تنباكو، مشروطیت، شیخ‌فضل‌الله، قرارداد وثوق‌الدوله، بهبهانی، كاشانی، مدرس، قوام‌السلطنه، دكتر مصدق، متفقین، هیتلر، آتاتورك، چرچیل، استالین، لنین، رضاخان و ...

لزوم ثبت درست تاریخ انقلاب اسلامی

امام خمینی

ذهن و اندیشه تاریخ‌نگر امام خمینی (ره) و نگاه نقدگونه ایشان به تاریخ‌نگاری، امام را نسبت به چگونگی ثبت و ارائه تحلیل صحیح و درست از حادثه بزرگ قرن حاضر ـ یعنی انقلاب اسلامی ایران كه او رهبری و هدایت آن را در دست داشت ـ نگران می‌ساخت. درست به همان اندازه كه امام از سرنوشت خود انقلاب و مسیر آینده آن نگران بود، به همان میزان نیز نسبت به كیفیت ثبت تاریخ انقلاب و ارائه آن به نسلهای آتی دل مشغول بود. بر امام روشن بودكه نقش مورخان در ترسیم حوادث چگونه است و در موارد بسیاری تصویر ارائه شده از یك شخصیت یا حادثه چندان با حقیقت آن سازگاری ندارد. نكته‌ای كه خود بارها در ارائه تاریخ گذشته آن را یادآوری كرده بود:

«این كه می‌گویند انوشیروان عادل، این از اساطیر است، یك مرد ظالم سفاكی بوده است. منتها شاید پیش سلاطین دیگر وقتی گذاشتند، بهش گفتند عادل: اولاً كجایش انوشیروان عادل بوده است.»

امام به نقش جریانات مختلف در تحریف تاریخ وقوف كامل، داشت. بر همین اساس طی نامه‌ای كه در مورخه 25/10/67 به حجت‌الاسلام سید‌حمید روحانی ارسال داشت از نامبرده تقاضا كرد تا جهت ثبت دقیق تاریخ حماسه‌آفرین و پرحادثه انقلاب اسلامی بی‌نظیر مردم قهرمان ایران اقدام نماید. در بخشی از این نامه آمده است:

«شما به عنوان یك مورخ باید توجه داشته باشید كه عهده‌دار چه كار عظیمی شده‌اید. اكثر مورخین تاریخ آن گونه كه مایلند و یا بدان گونه كه دستور گرفته‌اند، می‌نویسند نه آن‌گونه كه اتفاق افتاده است. از اول می‌دانند كه در كتابشان بنا است به چه نتیجه‌ای برسند و در آخر به همان نتیجه می‌رسند.»

در همین رابطه همچنین امام طی نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای كه در آن زمان مسؤولیت ریاست جمهوری و ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی را به عهده داشتند از ایشان می‌خواهند تا گروهی را جهت نظارت دقیق بر آنچه در كتب تاریخی مدارس نوشته می‌شود، تعیین نمایند.»

امام خمینی (ره) علیرغم این دقت و تلاش جهت ثبت و آموزش دقیق تاریخ گذشته و انقلاب اسلامی از طرفی دیگر از جوانان نیز می‌خواهند تا بكوشند تا تاریخ انقلاب اسلامی را بیاموزند.

باید پانزده خرداد و نوزده دی جاوید و زنده نگه داشته شود تا جلادی شاه از خاطرها نرود و نسلهای آتیه جرائم شاهان سفاك را بدانند.» «ملت ایران، نباید پانزده خرداد را از یاد ببرند.» «پانزده خرداد را بشناسید، مقصد پانزده خرداد را بشناسید

پایان سخن

امام بر خلاف بسیاری دیگر از علمای معاصر خویش كه نه تنها از تاریخ معاصر غفلت می‌ورزیده‌اند، بلكه نسبت به تحولات تاریخ اسلام نیز تأمل جدی روا نداشته‌‌اند، به طور گسترده‌ای به تاریخ رویكرد داشت. بر این اساس،‌دانش تاریخ در اندیشه امام خمینی (ره) معلوماتی منقطع از زمان حال نبود و بین دیروز و امروز در نظر آن اندیشمند فرزانه جدایی یافت نمی‌شد. او می‌كوشید تا با مطالعه گذشته نه تنها از تعاملات حوادث با خبر گردد، بلكه با ژرفا بخشیدن به اندیشه خویش، پاسخ‌های مناسب برای چالش‌های موجود را نیز بیابد. تاریخ در نظر امام انبانی از قصه‌ها و افسانه‌ها نبود بلكه مصباح هدایت و كانون روشنایی، درخشش و الهام به حساب می آمد و همچون استادی سقراط‌گونه می‌ماند كه می‌طلبید تا افلاطون‌هایی در مقابلش زانوی ادب بر زمین زده و از محضر پرفیضش بهره بگیرند.

سخن خود را در باب تاریخ‌اندیشی امام با ذكر بیانی زیبا از ایشان به پایان می‌بریم كه باید گفت«

«تاریخ معلم انسان‌ها است».


منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور

گروه جامعه و سیاست