تبیان، دستیار زندگی
در دوره ی تحصیل ، به علت وضع خراب مالی ، ناگزیر بودم خودنویسم را از سیاهی شب پرکنم و روزی هم که می خواستم به مجلس ختم یکی از همکلاسی هایم بروم ، به علت نداشتن لباس تیره رنگ ، ناگزیر شدم سایه ام را راهی مجلس کنم زیرا هنوز به این مرحله از تکامل نرسیده بودم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کاریکلماتور چیست ؟

کاریکلماتور چیست؟

در 21 خرداد 1346 برای اولین بار کلمه ی «کاریکلماتور» در مجله ی خوشه به کار رفت و شاملو این نام را بر سیاق « کاریکاتور » از ترکیبی از « کاری + کلمات + ور » ساخت و آن را به نوشته های پرویز شاپور ( 1302 – 1378 ) اطلاق کرد . بدین قصد که همان کاری که یک کاریکاتوریست در عالم نقاشی می کند ، شاپور در حوزه ی زبان انجام می دهد ( رستگارفسایی 1380 : 302 ) .

از پرویز شاپور شش کاریکلماتور منتشر شد و طرح های او نیز در کتاب های فانتزی سنجاق قفلی و تفریح نامه به چاپ رسید . کاریکلماتورهای شاپور نمودار نثر موجز طنزآمیز است که با سنجیدگی بسیار ، نکته یا نکته های تفکرانگیز و گاهی انتقادآمیز و حتی شاعرانه ای را در کمال ایجاز مطرح می کند و در عین حال لبخندی طنزآمیز بر لب می نشاند ، و خواننده را در دنیایی از زیبایی و ابهام و سؤال و واقعیت های تلخ فرو می برد .

-از تولدم فقط موهای سپیدم را به یاد دارم که رنگش به مرور زمان به فلفل نمکی گرایید و حالی که این سطور را رقم می زنم یکدست سفید شده است .

-از هفت سالگی به مدرسه رفتم . خوب یادم می آید زنگ های دیکته وقتی (جا) می انداختم ، کیفم را زیر سرم می گذاشتم و در آن (جا) آسوده به خواب عمیق فرومی رفتم .

-در دوره ی تحصیل ، به علت وضع خراب مالی ، ناگزیر بودم خودنویسم را از سیاهی شب پرکنم و روزی هم که می خواستم به مجلس ختم یکی از همکلاسی هایم بروم ، به علت نداشتن لباس تیره رنگ ، ناگزیر شدم سایه ام را راهی مجلس کنم زیرا هنوز به این مرحله از تکامل نرسیده بودم که با سیاهی شب ، برای خودم لباس رسمی بدوزم و در جشن تولد ماه شرکت کنم .

-حالا که صحبت از جشن تولد به میان آمد بد نیست این را هم بدانید که چون تاریخ تولد جسم و روحم با هم فرق می کند مجبورم سالی دوبار برای خودم جشن تولد بگیرم .

-عادت عجیبی هم که دارم این است که تا روبان سیاه به یقه ام نزنم غیرممکن است صفحه ی ترحیم و تسلیت روزنامه ها را بخوانم .

عنوان کاریکلماتور گاهی به طنز کلمات ، بازی با کلمات و شوخی با کلمات نیز اطلاق می شود که به نظر می رسد چندان جامع و مانع نباشد . چراکه در اینصورت هرگونه بازی زبانی را می توان کاریکلماتور تلقی کرد و حال آنکه کاریکلماتور تنها دربرگیرنده ی آن دسته از بازی های زبانی است که در جهت هرچه تصویری تر و هرچه دیداری تر کردن زبان می کوشد . مثلاً توجه به کارکرد زبانی واژه ی شیر در سطر :

-شیر را محکم ببند

صرفاً توجه به وجوه معنایی این واژه است اما در :

-شیر اضافه‎ی باغ‎وحش‎، به درد ماست‎بندی‎‎نمی‎خورد ( حسین ناژفر )

مؤلف از توجه به بعد معنایی واژه گامی فراتر نهاده و به حوزه ی تصویری وارد شده . در حقیقت کاریکلماتور باید به آن گروه از نوشته ها اطلاق شود که با استفاده از پتانسیل های کلمات چه در حوزه ی صورت و چه در حوزه ی معنا بتوانند طرحی گرافیکی و دیداری را به تصویر بکشند ، همان طور كه عمران صلاحی می نویسد : « هر هنری برای بیان خود ابزاری دارد و وسیله ی بیان کاریکاتور هم  خط است ، اما شاپور این وظیفه را بر عهده ی کلمه گذاشته است . او همانطور که با خط می نویسد با کلمه هم کاریکاتور می کشد ( شاپور 1371 : 8 ) و به اعتقاد من اصیل ترین نوع كاریكلماتور راهم می توان كشید و هم می توان نوشت . مثل :

-پایین آمدن درخت از گربه ( پرویز شاپور)

-آی  ِ با کلاه ، تنها‎حرفی است که سرش کلاه رفته ( حسین ناژفر )

با توجه به وجه تصویری و گرافیكی كاریکلماتور توجه به دو نكته حائز اهمیت است :

1. از آنجایی که کاریکلماتور ترکیبی از طرح و کلمه است و در راستای تصویری كردن كلام می كوشد شاید محور قرار دادن وجوه شنیداری محض در آن چندان مناسب نباشد مثل كاریكلماتورهایی از پرویز شاپور كه محوریت آن ها صدا و سكوت است :

- نسیم بهاری سرشار از صدای شكفتن شكوفه هاست ( پرویز شاپور )

-فاصله ی بین دو باران را سكوت ناودان پر می كند ( پرویز شاپور )

2. از آنجایی كه كاریكلماتور می كوشد وجوه گوناگون زبان را به وجه دیداری و تصویری نزدیك كند و به تعبیری سعی در عینیت بخشیدن به مفاهیم ذهنی دارد ، شاید نتوانیم مفاهیمی كه نهاد و گزاره ی آن ها هر دو ذهنی هستند را كاریكلماتور بدانیم . چنانکه پرویز شاپور درباره ی سوژه های كاریكلماتورهایش می گوید : در واقع نمی شود گفت سوژه چیست ؟ سوژه جزو خط ها شده است . حالتی است دیدنی ، نه گفتنی ( شاپور 1371 : 20 ) و با این حال خود نوشته های بسیاری دارد كه گفتنی هستند ، نه دیدنی ، نظیر :

-غم كلكسیون خنده ام را به سرقت برد ( پرویز شاپور )

-فریاد زندگی در سكوت گورستان ته نشین می شود ( پرویز شاپور )

و گذشته از توجه به بعد تصویری کاریکلماتور نیز ، توجه به دو نکته ی دیگر ضروری به نظر می رسد :

1. عمران صلاحی می گوید : شاپور در طراحی کمترین خط و در نوشتن کمترین کلمه را به کار می گیرد و بیشترین حرف را می زند ( شاپور 1371 : 14 ) و از آنجایی كه ایجاز از شروط اصلی كاریكلماتور است ، شاید نوشته هایی كه به وسیله ی تركیبات وصفی و اضافی متعدد و استفاده از قیود زمانی و مکانی و حالت و ...  به اطناب می گرایند از دایره ی شمول كاریكلماتور - به معنای واقعی کلمه -  خارج شوند نظیر :

- برای آب خنک خوردن احتیاجی به زندان رفتن نیست ، فقط کافیست در یخچال را باز کنید ( سهراب گل هاشم)

2. یکی از مؤلفه های اصلی کاریکلماتور طنز است و همین مؤلفه است که کلمات قصار و حکمت را اساساً از کاریکلماتور جدا می کند . بنابراین عباراتی چون :

- درختی که از زمستان بترسد به بهار نمی‌رسد.

-  متوسط بودن ؟! یا بزرگ باش یا بمیر !( سید ابراهیم نبوی )

 -  فردی که فکرش سیاه است مویش زودتر سپید می شود .( پرویز شاپور )

 - سایه ی درخت چون ریشه ندارد نمی تواند سرپا بایستد. ( پرویز شاپور )

 - چون عمر شهاب کوتاه است شتاب دارد. ( پرویز شاپور )

عملاً از حوزه ی کاریکلماتور خارج می شوند .

با توجه به این ابعاد می بینیم که بخش عظیمی از نوشته هایی كه امروزه تحت عنوان كاریكلماتور نوشته و منتشر می شوند و حتی تعدادی از نوشته های مرحوم پرویز شاپور خارج از حوزه ی حقیقی کاریکلماتور اند . شاید بتوان این قبیل نوشته ها را طرح یا پیش شعرهایی دانست كه زمینه ی مناسب برای شعر شدن را دارند اما در حد دریافت های ذهنی باقی مانده اند .

با نگاهی دقیق تر می توان کاریکلماتورها را به دو گروه ادبی و غیر ادبی تقسیم کرد که در این تقسیم بندی لفظ ادبی صرفاً متضمن بیان حالتی از حالات نفسانی و برانگیختن رحم و رقت خواننده یا تحریک خشم و غیرت او نیست ، بلکه بر کاریکلماتورهایی اطلاق می شود که اساس شکل گیری آن ها شگردی ادبی است . نظیر کاریکلماتورهای زیر :

بر مبنای تشبیه

-هنگام  ِ پیری ، ارتفاعاتم‎ سفیدپوش‎‎شد ( ناز *)

- قفس پرنده کنسرو بی عدالتی است ( پرویز شاپور )

-فیلم نامه ی ‎عمر ، تنها ‎دو سكانس خواب و بیداری‎ دارد ( ناز )

-قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست ( پرویز شاپور )

بر مبنای جاندارانگاری اشیاء بی جان

-درخت آلزایمر گرفت ، زمستان شکوفه کرد ( حسین ناژفر)

-مترسك ، عاشق بازی كلاغ پر است ( ناز )

-در زمستان پوست موز را نمی کنم چون می ترسم سرما بخورد ( پرویز شاپور )

بر مبنای جاندار انگاری مفاهیم ذهنی

- غم ، کلکسیون خنده ام را به سرقت برد ( پرویز شاپور )

بر مبنای حسن تعلیل

-آدم ها وقتی به آسمان خوشبین بودند هواپیما ساختند و وقتی بدبین شدند چترنجات را ( مهدی ساعی )

- می خواست در مصرف زندگی صرفه جویی کند ،خودش را دار زد ( رویا صدر)

-برای اینکه قطرات اشکم را با دانه های باران اشتباه نکنم در روزهای بارانی اشک نمی ریزم ( پرویز شاپور )

-نغمه سرایی پرندگان بهاری درختان را از خواب زمستانی بیدار می کند ( پرویز شاپور )

-گاهی کلمات از ترس سانسور،پشت چند نقطه پنهان می شوند ( سهراب گل هاشم )

بر مبنای تضاد

-آدم های با نمک ، حرف های شیرین می زنند ( سهراب گل هاشم )

بر مبنای تجاهل العارف

-عرب جاهل ، دختران را می کاشت تا درختشان سبز شود ( فاطمه شتابی وش )

بر مبنای کنایه

-برای آب خنک خوردن احتیاجی به زندان رفتن نیست ، فقط کافیست در یخچال را باز کنید ( سهراب گل هاشم )

-رد پای ماهی نقش بر آب است ( پرویز شاپور )

بر مبنای حس آمیزی

- بویایی ، ‎حس بینایی شكم است ( ناز )

بر مبنای استخدام

-«ی» در بین الفبا ، حرف آخر را می زند ( ناز )

-لنگیدن ، درد مشترك پا و چرخ زندگی است ( ناز )

- وقتی لحظه ها ساعتم را هل می دهند جلو می رود ( پرویز شاپور )

بر مبنای ایهام

- با آدم بی‎كله ، نمی توان «سر به سر» گذاشت ( ناز )

-آخرین «تور» ماهی ، سفر به خشكی است ( ناز)

- تنها خطی كه متحول نشده است ، «خط فقر» است ( ناز)

-قالی ، قبل از تولد به دار آویخته ‎شد ( ناز)

- فنر‎‎‎خاصیت ارتجاعیش‎ را از دست‎ داد ، روشنفكر‎‎شد ( ناز )

-پول‎سازترین آدم ها ، در «ضرابخانه» كارمی كنند ( ناز)

-در باغ وحش تشنه بودم ، ترسیدم به شیری دست بزنم ( حسین ناژفر )

- زن آدم نیست ، حواست ! ( سعیدنژادسلیمانی )

- برای اینکه حرف های پخته بزنم به کلاس آشپزی رفتم ( سهراب گل هاشم )

- برای آنکه آینده اش را خراب کنند حالش را گرفتند ( سهراب گل هاشم )

- وقتى خبرى دهان به دهان بچرخد حتما بودار مى شود چون خیلى ها مسواك نزده اند ( سهراب گل هاشم )

- آن قدر تند صحبت کرد ، زبانش سوخت ( شیندخت )**

- وقتی پرنده را از قفس منها می کنم اشک شادی در چشمم جمع می شود ( پرویز شاپور )

اما گذشته از شگردهای ادبی مألوف که تحت عناوین صنایع ادبی در کتاب های بسیاری ذکر شده اند ، کاریکلماتورهای زیبایی وجود دارند که در راستای هرچه تصویری تر و گرافیکی تر کردن کلام از شگردهای دیگری بهره جسته اند که در تصویرسازی شعر معاصر بسیار مورد توجه واقع شده اند ، نظیر قواعدی چون :

این همانی ( که چیزی فراتر از تشبیه است ، و حال آنکه در استعاره هم نمی گنجد )

- وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند ( پرویز شاپور )

که به طور ضمنی می گوید تصویر گل محمدی همان گل محمدی است .

این قاعده ی هنری در شعر معاصر ، در اشعار گروس عبدالملکیان نمود چشمگیری دارد :

دود ، فقط نام های مختلفی دارد

وگرنه سیگار من و خانه های خرمشهر

هردو به آسمان رفتند .

و نیز :

ندیده ای ؟!

همان انگشت که ماه را نشان می داد

ماشه را کشید

توجه به ظرفیت های نوشتاری ( که در برخی کتب صنایع بدیعی تحت عنوان حرف گرایی اشاره ی مختصری به آن شده و این بیت خاقانی را به عنوان شاهد مثال ذکر کرده اند :

چنان استاده ام پیش و پس طعن            که استاده الف های اطعنا )

- آی  ِ با کلاه ، تنها ‎حرفی است که سرش کلاه رفته ( حسین ناژفر )

- بیناترین حرف در الفبا ، «هـ » دوچشم است ( حسین ناژفر )

اختفای فاعل حقیقی ( که می توان با مسامحه آن را زیر مجموعه ی جاندارانگاری قرار داد )

-زمستان سر خیلى ها را كلاه گذاشت ( سهراب گل هاشم )

این شگرد هنری نیز در تصویرسازی های زیبا و شاعرانه ی بیژن نجدی بسیار به کار رفته است :

-       مردم پشت سوختگی ، كف صابون ، رماتیسم و گریه هایشان پنهان شده اند [ به جای : سوختگی ، كف صابون ، رماتیسم و گریه ظاهر مردم را پوشانده است ]

-صدای بنان دریچه های یك پنجره را باز و بسته می كند [ به جای : کسی پنجره ای را باز و بسته کرد ]

توجه به بدیهیات (  یعنی توجه به اموری که مقابل دید همگان قرار دارد اما مورد توجه همگان قرار نمی گیرد )

-در آخرین دم ، بازدمی وجود ندارد ( سهراب گل هاشم )

- سایه ی چهار نژاد یک رنگ است ( ناز )

- دیدن شب احتیاج به چراغ ندارد  ( پرویز شاپور )

- برای هواپیمای بازنشسته پریدن از جوی هم کار مشکلی است ( پرویز شاپور )

- قطره ی باران هدیه ی آسمانی است ( پرویز شاپور )

- موجود گیوتین زده شانس حلق آویز شدن رابرای همیشه از دست می دهد ( پرویز شاپور )

- بهترین دونده ها ، با تاتی تاتی آغاز كرده‎اند ( ناز )

مرحوم عمران صلاحی در مقدمه ی گزینه ی کاریکلماتورهای پرویز شاپور نوشته اند: به نظر می‌رسد کاریکلماتور قالب بسته‌ای داشته باشد و نتوان در آن جولان بیشتری داد ، اما این طور نیست . حتی ناشری تشخیص داده بود با این شیوه می‌توان رمان نوشت و از پرویز شاپور درخواست نوشتن رمان کرده بود . شاپور گفته بود استعداد من در همین کوتاه نویسی‌هاست ( شاپور 1371 : 28 ) . اما با توجه به این نکته که ایجاز شرط اصلی کاریکلماتور است هم تشخیص آقای ناشر زیر سؤال می رود هم قطعیتی که در « اینطور نیست » مرحوم صلاحی نهفته است . البته توجه به این نکته نیز ضروری است که هر نوع ادبی در بدو پیدایش چهارچوب و قوانین مشخصی ندارد و پس از گذشت زمان و پدید آمدن نمونه هایی چند است که می توان با بررسی نمونه های اصیل به استخراج قوانین آن پرداخت . چنانکه می بینیم مرحوم شاپور نیز که خود پدید آورنده ی این نوع ادبی است می گوید « استعداد من در همین کوتاه نویسی هاست » گواینکه خود شرط ایجاز را ذاتی کاریکلماتور نمی دانسته و احتمال خلق کاریکلماتورهای مطنب توسط دیگران را می داده است . اما پس از گذشت سال ها و آفرینش کاریکلماتورهای بسیار ، و با توجه به وجوه ممیز کاریکلماتور از دیگر نثرهای ایجازی ، علاوه بر ایجاز ، می توان نزدیکی وجه نوشتاری زبان به وجه دیداری - تصویری - گرافیکی ، نزدیک کردن ذهنیت به عینیت ، و طنز را از مؤلفه های اصلی کاریکلماتور دانست . بدیهی است با گذشت زمان و با خلق کاریکلماتورهای موفق اصول و قوانین حاکم بر آن گسترش خواهد یافت و چه بسا مؤلفه های دیگری به آن افزوده و عناصری از آن کاسته شود و همانطور که در آغاز این نوشتار ذکر شد ، این پژوهش تنها بر اساس نمونه ی کاریکلماتورهای موفق چاپ شده تا سال 1388 می باشد . امید است در سال های آتی شاهد نمونه های درخشان تری از این نوع ادبی باشیم .

* نام مستعار است

** نام مستعار است

لیلا کردبچه

تهیه و تنظیم برای تبیان: زهره سمیعی - بخش ادبیات