تبیان، دستیار زندگی
ابن الجوزی یکی از وعّاظ معروف، رفته بود بالای منبری که سه پله داشت. داشت برای مردم صحبت می‌کرد، زنی از پای منبر بلند شد مسئله‌ای از او پرسید. او گفت نمی‌دانم. زن، پررو بود گفت تو که نمی‌دانی چرا سه پله از دیگران بالاتر نشسته‌ای؟ گفت این سه پله را که من با
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیوه‌های ارتباط موثر و پیام رسانی (قسمت 2)

ارتباط

اطلاعیه طرح سیر مطالعاتی آثار استاد مرتضی مطهری(ره)

در قسمت نخست این بحث، برخی شرایط و شیوه‌های پیام رسانی و ارتباط موثر (که با هدف دعوت مخاطبان به پذیرش محتوای پیام و متقاعدسازی آنان در بستر تحقق عینی ندای فطرت بشری انجام می‌گیرد) مورد تاکید قرار گرفت.

در قسمت پیشین اهمیت و حساسیت بسیار بالای پیام رسانی و ارتباط موثر و نیز چهار ویژگی و شیوه مهم مورد اشاره واقع شد.

استدلالی بودن پیام - نفوذ بر قلبها - ساده و روشن بودن و خالصانه بودن) پیام و پیام رسانی .

در اینجا ادامه بحث را دنبال می‌کنیم.

5- پرهیز از تکلف در پیام رسانی و ارتباط موثر

«تکلف یعنی به خود بستن، خود را به مشقت انداختن. چطور؟ یک وقت خدای ناخواسته انسان چیزی را اعتقاد ندارد، چیزی را که اعتقاد ندارد می‌خواهد اعتقادش را در دل مردم وارد کند. دردی از این بالاتر نیست که انسان خودش به چیزی اعتقاد نداشته باشد، بعد بخواهد آن اعتقاد را در دل مردم وارد بکند.

(در این باره) آیه‌ای داریم در قرآن در سوره مبارکه صاد(آیه 86) (که می‌فرماید): "من معامله‌گر نیستم، مزدی نمی‌خواهم و من متکلف نیستم."

معنی دیگر «تکلف» که ابن مسعود این چنین گفته است و بسیاری از مفسرین دیگر هم گفته‌اند را قول به غیر علم است ...

آنچه را نمی‌دانی با صراحت مردانه بگو نمی‌دانم

ابن الجوزی یکی از وعّاظ معروف، رفته بود بالای منبری که سه پله داشت. داشت برای مردم صحبت می‌کرد، زنی از پای منبر بلند شد مسئله‌ای از او پرسید. او گفت نمی‌دانم. زن، پررو بود گفت تو که نمی‌دانی چرا سه پله از دیگران بالاتر نشسته‌ای؟ گفت این سه پله را که من بالاتر نشسته‌ام به آن اندازه‌ای است که من می‌دانم و شما نمی‌دانید. به اندازه معلوماتم بالا رفته‌ام. اگر به اندازه‌ی مجهولاتم می‌خواستم بالا بروم باید منبری درست می‌کردند که تا آسمان بالا می‌رفت. انسان چیزی را که نمی‌داند می‌گوید نمی‌دانم.»(سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری، برگرفته از صفحات 200 و 201و 202)

شیخ انصاری تعمداً بلند می‌گفت: نمی‌دانم

«شیخ انصاری می‌دانیم که شوشتری بوده، مردی است که در علم و تقوا نابغه‌ی روزگار است. هنوز علما و فقها افتخار می‌کنند به فهم دقایق کلام این مرد. می‌گویند وقتی چیزی از او می‌پرسیدند اگر نمی‌دانست تعمد داشت بلند بگوید، می‌گفت: ندانُم، ندانُم، ندانُم. این را می‌گفت که شاگردها یاد بگیرند که اگر چیزی را نمی‌دانند ننگشان نکند، بگویند نمی‌دانم.»(همان، ص 202)

گفت این سه پله را که من بالاتر نشسته‌ام به آن اندازه‌ای است که من می‌دانم و شما نمی‌دانید. به اندازه معلوماتم بالا رفته‌ام. اگر به اندازه‌ی مجهولاتم می‌خواستم بالا بروم باید منبری درست می‌کردند که تا آسمان بالا می‌رفت. انسان چیزی را که نمی‌داند می‌گوید نمی‌دانم.

6- تشویق و نوید

ارتباط موثر

برای همراه‌سازی و جذب مخاطب نباید مرتب بر اعلام خطر و تهدید و تمدید تکیه کرد و مخاطب را از محتوای پیام خود منزجر ساخت، بلکه برای جلب و جذب او می‌بایست بر تشویق و تبشیر و مژده و نیز ترسیم زیبایی‌ها و پیامدهای نیکوی پذیرش و عمل نمودن به پیام، تاکید و تکیه شود.

«مثلاً اگر شما بخواهید فرزند خودتان را وادار به یک کار بکنید، از یکی از دو راه یا از هر دو راه در آنِ واحد وارد می‌شوید. یکی راه تشویق و نوید که مثلاً وقتی می‌خواهد بچه به مدرسه برود شروع می‌کنید آثار و فوائد و نتایجی را که مدرسه رفتن دارد برای بچه ذکر کردن تا میل و رغبت او برای این کار تحریکی بشود و طبع و روحش عاشق و متمایل به این کار گردد و به این سو کشیده شود، و راه دوم این که عواقب خطرناک مدرسه نرفتن را ذکر می‌کنید که اگر انسان مدرسه نرود و بی سواد بماند، بعد چنین و چنان می‌شود. و بچه برای این که از آن حالت فرار بکند، به درس خواندن رو می‌آورد. یعنی یکی از دو کار شما، تشویق و تبشیر شما کشاندن بچه است از جلو، دعوت و تشویق و تحریک و رغبت اوست از جلو، و کار دیگر شما یعنی انذار و ترساندن - البته به همان معنایی که عرض کردم: اعلام خطر کردن - راندن دوست از پشت سر ... این هر دو برای(متقاعدسازی و ارتباط موثر با) بشر ضروری است، یعنی تبشیر و انذار هیچ کدام به تنهایی کافی نیست.

تبشیر شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست، انذار هم همینطور ... همیشه در قرآن تبشیر و انذار مقرون به یکدیگر است. یعنی از یک طرف بشارت است و نوید و از طرف دیگر انذار و اعلام خطر.

در دعوت، این هر دو رکن باید توأم باشد ... (البته در پیام رسانی) جانب تبشیر باید بچربد. شاید به همین دلیل است که قرآن کریم تبشیر را مقدم می دارد: بشیراً و نذیراً، مبشّراً و نذیراً.»(همان، صص 107 و 108)

7- پرهیز از تنفیر (فراری دادن مخاطب)

«غیر از تبشیر و انذار، یک عمل دیگر داریم که اسمش "تنفیر" است. تنفیر یعنی عمل فرار دادن. گاهی انسان می‌خواهد انذار بکند، انذار را با تنفیر اشتباه می‌کند. انذار آن وقت انذار است که عمل سائقی را انجام دهد، یعنی واقعاً از پشت سر، شخص را براند به سوی جلو . ولی عمل تنفیر یعنی کاری کردن که او فرار بکند ... همان مثال بچه و مدرسه را عرض می‌کنیم. بسیاری از اوقات پدر و مادرها یا بعضی از معلم‌های بچه‌ها بجای تبشیر و انذار، تنفیر می‌کنند، یعنی کاری می‌کنند که در روح بچه یک حالت تنفّر و گریز از مدرسه پیدا بشود، و عکس العمل روح این بچه گریز از مدرسه است.

تاریخ می‌نویسد: وقتی پیغمبر اکرم معاذ بن جبل را فرستاد به یمن برای دعوت و تبلیغ مردم یمن - طبق نقل سیره ابن هشام - به او چنین توصیه می‌کند: یا معاذ بشّر و لاتُنَفّر، یَسِّر و لایُعَسِّر. می‌روی برای تبلیغ اسلام. اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کاری بکن که مردم مزایای اسلام را درک بکنند و از روی میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند. نفرمود: انذار نکن چون انذار جز برنامه‌ای است که قرآن دستور داده.

نکته‌ای که پیغمبر اکرم اشاره کرد این بود که کاری نکن که مردم را از اسلام فرار بدهی و متنفر بکنی. مطلب را طوری تقریر نکن که عکس العمل روحی مردم، فرار از اسلام باشد.»(همان، از صفحات 208 تا 211) چرا که روح انسان بسیار لطیف است و زود عکس العمل نشان می‌دهد نباید در ارتباط کلامی و پیام رسانی آنقدر سختگیری و خشک و بی روح برخورد کنیم که مخاطب به جای تشویق و ترغیب و پذیرش پیام، موضعگیری نموده و در مقابل ما بایستد و از آنچه ما می‌گوییم متنفر باشد و به جای جذب، دفع شود.

حتماً داستانی که از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده و طی آن مسیحی تازه مسلمان شده‌ای که با مرد عابد مسلمانی همسایه بود، آنقدر از سوی مسلمان عابد فشار و تحمیل را دید و چشید تا آن که از مسلمانی دست برداشت را شنیده‌اید(برای پرهیز از اطاله کلام از ذکر تفصیل آن خودداری و علاقمندان را به مطالعه آن در صفحات 213 و 214 و 215 کتاب حاضر ارجاع می‌دهیم) آن داستان نمونه کوچکی است از دهها نمونه‌ای که به جهت تبلیغ بد و دفاع غلط از دین و عدم توجه به ابعاد روانشناختی پیام رسانی و روح لطیف انسان، به جای جذب مخاطبان آنان را از اسلام فراری داده‌ایم. و در گناه و انحراف آنان سهیم شده‌ایم. گاهی مرتباً از مشکل بودن دینداری و سختی و دشواری انجام تکالیف دینی می‌کوشیم، در نتیجه مخاطب می‌ترسد و می‌گوید وقتی(دین و زندگی دینی اینقدر) مشکل است پس آن را رها کنیم. (لذا) پیغمبر می‌فرمود: یَسِّر، آسان بگیر.»(همان، ص 217)


 سید صالح زاهدی، گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.