تبیان، دستیار زندگی
شبی وقت سحر در تاریكی به حال توجه نشسته بودم، ناگهان دیدم كه دو چشمم به اندازه ای نور می دهند كه كتابی را در دست داشتم به خوبی با آن نور می خواندم، و لكن زمان آن كم و كوتاه بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطرات خواندنی از حضرت علامه

آیت الله حسن زاده آملی

واقعه تشرف به محضر امام هشتم (ع)

ضمانت چشم علامه توسط آقا امام رضا(ع)

كتابخواني با نور چشم

اذان پيامبر اكرم (ص)

توصیف و تفسیر شراب الهی

امام زمانش من بودم!!!

نصیحت حضرت علامه قزوینی

چگونگي ورود علامه به حوزه علميه

واقعه تشرف به محضر امام هشتم (ع)

حضرت علامه حسن زاده آملی در این باره می فرمایند:

در اوایل سنین طلبگی برای شب اهمیت زیادی قائل بودم وبرای برپایی آن عزمی راسخ وهمتی بالا داشتم .در یکی از همان شبها در خواب دیدم .دو نفر آمدند و به من فر موندند : راه بیفت که می خواهیم تو را به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف کنیم .با آنها راه افتادم مرا به مسجدی بردند وبه من فرمودند اکنون برو وضویی بگیر و در کنار فلان قبر نمازی بخوان رفتم وضو گرفتم ودو رکعت نماز خواندم .به من فرمودند اکنون شما را به محضر آقایتان تشرف می دهیم شما می توانید از ایشان حاجتی را طلب کنید که هرچه باشد ایشان روا می کننند .در هان هنگام دست به آسمان بردم واز خداوند طلب علم کردم .سپس مرا به خدمت آقایم بردند به محض رسیدن عرض ادب کردم جلوتر رفتم وخود را به آقایم نزدیک کردم تا جایی که دیگر بین من وایشان فاصله ای نبود .آقا آب دهانشان را در لبها جمع کردند وبه من فرمودند : « بیا وبنوش » من هم دهان به دهان امام گذاشتم و هر چه بود گرفتم .آنچنان برای گرفتن ونوشیدن حرص وولع داشتم که نزدیک بود لبان اقا را از جا بکنم .پس از آن بود که امام رضا علیه السلام طی الارض را به من آموختند . در همان حال ، یاد آن روایت شریف افتادم که جناب امیر المومنین نیز در چنین حالی دهان به دهان مبارک حضرت خاتم صلی الله علیه وآله وسلم گذاشتند و از آب دهان ایشان نوشیدند، وهمانجا بود که هزار باب علم واز هر باب هزار باب علم دیگر برایشان گشوده شد. » (شرح معرفت نفس ج 1 ص45)

ضمانت چشم علامه توسط آقا امام رضا(ع)

خاطرات خواندنی

اينجانب بنابر فرموده شيخ الرئيس كه فرمود: از عوامل ضعف بينايى چشم ، خوابيدن با شكم سير است و لازم است بين غذاى شب و خوابيدن فاصله انداخت .، هميشه مقيد بودم شام را سر شب صرف كنم تا فاصله مورد نظر شيخ را مراعات كرده باشم كه مبادا خداى نكرده چشمم كه يكى از مهم ترين سرمايه هاى كسب دانش و پيمودن راه كمال است ضرر ببيند و اين امر سبب شود كه از تحصيل علم و كمال باز بمانم (يا در شب حتى الامكان از خوردن غذا خوددارى كنم . )

ولى با اين همه شبى از شب ها (در شب چهار شنبه 29 جمادى الاول 1405 قمرى برابر با اول اسفند 1363 )شامم به تاءخير افتاد و متاءسفانه بعد از شام خواب شديدى بر من عارض شد.

براى اينكه فرموده شيخ را عمل كرده باشم ، بلند شدم و شروع كردم به قدم زدن و تا دوازده نصف شب بيدار بودم ، ولى بر اثر شدت حالت خواب نتوانستم از خوابيدن خوددارى كنم ، لذا خوابيدم .

خواب شيرين بود و رؤياى شيرين تر كه به زيادت حضرت ثامن الحجج ، على بن موسى الرضا (عليه السلام ) تشرف حاصل كردم . در ابتدا به اشاره تفهيم فرمودند كه : چرا كمتر خودت را به ما نشان مى دهى و پس از آن به عبارت صريح به من فرمودند،

اين قدر خودت را زحمت مده ، ما چشم تو را تا آخر عمر ضمانت مى كنيم ..الحمد لله كه از اين بشارت آن ولى الله اعظم كه به لقب ضامن هم شناخته شده است ، برايم ، يقين حاصل است كه هر او كريمه من تا آخرين دقايق عمرم بينا خواهند بود، چون ضامنشان معتبر است ، چنانكه مشمول الطاف ديگر آن حضرت نيز بوديم و هستيم .

و آن حضرت فرمود: چرا كمتر خودت را به ما نشان مى دهى ؟.

شايد علتش اين بود كه در آن اوان ، بر اثر تراكم اشتغال درس و بحث و تصنيف و تصحيح ، مدتى به زيارت حضرت بى بى ستى فاطمه معصومه (عليه السلام ) خواهر آن جناب توفيق نيافتم و تشرف حاصل نكردم . شگفت اين كه در آن شب اصلا انديشه آن جناب در خاطرم نبود. (فضايل و سيره چهارده معصوم در اثار علامه حسن زاده آملي)

كتابخواني با نور چشم

شبي وقت سحر در تاريكي به حال توجه نشسته بودم، ناگهان ديدم كه دو چشمم به اندازه اي نور مي دهند كه كتابي را در دست داشتم به خوبي با آن نور مي خواندم، و لكن زمان آن كم و كوتاه بود.(انسان در عرف عرفان/ص43)

اذان پيامبر اكرم (ص)

در بعد از ظهر جمعه هشتم ذوالحجه 1378 ه ق كه روز ترويه بود، در حالتي بودم كه ديدم صداي اذان به گوشم مي آيد و تنم مي لرزد، و موذّن در پهلوي راست من ايستاده است ، و لكن من به كلي چشم به سوي او نگشودم و جمال مباركش را به نحو كامل زيارت نكردم ، فقط شبح حضرتش گاه گاهي جلوه مي كرد و پنهان مي شد؛ از يكي ديگر كه شخص او را ديدم ولي او را نشناختم ، پرسيدم اين موذّن كيست كه بدين شيوايي و دلربايي اذان مي گويد؟ گفت اين جناب پيغمبر خاتم محمد بن عبدالله صلّي الله عليه و آله و سلّم است، از شنيدن اين بشارت چنان گريه بر من مستولي شده است كه از آن حال بازآمده ام.(انسان در عرف عرفان/ص31)

توصیف و تفسیر شراب الهی

یت الله حسن زاده آملی

در زمان حیات حضرت امام خمینی(ره) روزی ،آقائی هم سن و سال بنده به در خانه ما آمد و گفت : من چند لحظه بیشتر وقت شمار را نمی گیرم. وقتی وارد اتاق شد ، هنوز روی زمین ننشسته بود که اظهار داشت : "آقا! اگر حرف حسابی داری، بگو. آیا صحیح است که من از شما آب بخواهم و بجای "آب" بگویم "نمد". فهمیدم که این آقا را تحریک کرده و به خانه ما فرستاده اند  گفتم : من فرمایش شما را نفهمیدم.

گفت: "آقا! چرا درست حرف نمی زنید ؟ ساقی و شراب کدامست ؟ من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم ،یعنی چه " خال لب چه معنایی دارد"؟ گفتم آقاجان! ما دو طلبه هستیم و با هم صحبت می کنیم ، چرا ناراحتید و اینطور با عصبانیت حرف می زنید ؟ آیا شما با حدیث آشنا هستید ؟ گفت : بله ، گفتم:آیا حدیث معنعن شنیده اید ، ممکن است معنایش را بگوئید؟ گفت : شنیده ام ، شما بفرمائید . گفتم حدیث معنعن یعنی " اخبرنا فلان من فلان من فلان ...." سپس آقایان محدثین حروف" عن" را کنار یکدیگر قرار دادند و کلمه " عنعن" ساخته شد مثل زلزل، آنگاه با تصرف در آن فعل رباعی " عنعن،یعنعن" ساختند و چنین حدیثی را " معنعن" نامیدند ،آیا باید با محدث دعوا کرد که این اصطلاح را از کجا آورده اید؟ گفت : نه آقا، شما حرفهای دیگری دارید و با سخنان محدث فرق دارد .

گفتم:آیا با سوره " هل اتی" آشنا هستید؟ ان شاء الله قرآن می خوانید ( و از کلمه ان شاء الله من ناراحت شد و گفت : من این سوره را حفظ هستم ) آیا این آیه را دیده اید که می فرماید: " و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً (انسان/31) فعل سقی یسقی است که اسم فاعلش با " ال" الساقی است و درفارسی " ساقی" است .

گفتم : ضمیر" هم" به چه کسانی باز می گردد ؟ گفت : به کلمه " ابرار" در آیات قبلی . گفتم: کلمه " شراب" را هم که ملاحظه می کنید ،  " طهور" چه صیغه ای است ؟ لابد خوانده اید که صیغه مبالغه است . یعنی هم پاک است و هم پاک کننده . به نظر شما این چگونه پاک کننده است ؟گفت : شما بفرمائید . گفتم : من هم نمی دانم باید از زبان امام ملک و ملکوت و صادق آل محمد علیهم السلام شنید ، او باید تفسیر کند . کدامیک از تفسیرها را خوب می دانید ؟ آیا تفسیر مجمع البیان طبرسی (خلاصه تفسیر تبیان جناب شیخ طوسی ) خوب است ؟ گفت : بله ، خوب است .

تفسیر مجمع البیان را آوردم و عرض کردم که من در امت اسلام، از شیعه و سنی در غایت قصوای طهارت انسانی، چنین عبارتی را از کسی ندیده ام و نشنیده ام . حضرت می فرماید:"ای یطهّرکم عن کل شیء سوی الله اذ لا طاهر من تدنّس بشیء من الاکوان الا الله" آنها را از هر چیزی غیر از خدا پاک می کند ." دنس" به معنای نقص است ، یعنی همه دارای نقصند و آن که بی نقص است وجود صمدی است . بزرگان ما فرمودند که ناقص نمی تواند به کون ، احاطه پیدا کند . سوال کردند: این " شراب طهور" چیست که می تواند همه چیز را غیر از خدا، بشوید و پاک کند ؟ گفتم : آقای عزیز! مقصود از می ، باده انگوری نیست. دست رد به سینه مردم زدن هنر نیست ، فهمیدن سخن مردم هنر است . وقتی که این سخنان را با او گفتم ، ناراحت شد و به کسانی که او را تحریک کرده بودند، ناسزا گفت . گفتم :ناسزا نگو، دعا کن که خدا آنها را هدایت کند

امام زمانش من بودم!!!

آیت الله کشمیری

خداوند رحمت کند آیت الله کشمیری را،ایشان یکی از بزرگواران و یکی از اوتاد بودند که افسوس ما او را نشناختیم و ادراک نکردیم،چه اینکه الان هم او را ادراک نمی کنیم.

غرض،در فیلمی که از ایشان دارم ،لبخند ملیحی می زنند و می فرمایند،در صحن امیر الومنین علیه السلام دیدم که کسی نشسته و آقا امام زمان را صدا می زند و حاجتی دارد،من هم رفتم و زیر گوشش گفتم«با امام زمان چه کار داری؟حاجتت این است و اینطور برآورده میشود»آن شخص که مرا ندیده بود بعد از شنیدن این صدا،داد و بیداد کرد و معرکه گرفت،همه مردم را جمع  کرد و گفت:امام زمان علیه السلام آمده و من آقا را دیدم.

آیت الله کشمیری،بعد از بیان این مطلب لبخند ملیحی زد و فرمود:«آقا!امام زمانش من بودم»(حضور و مراقبت اثر حضرت استاد صمدی آملی(قده))

نصیحت حضرت علامه قزوینی

..... خاطره اي شنيدني را كه براي خودم پيش آمده است حكايت كنم ، و آن اين كه مدت نه سال ( از سنه 1337 ه ش تا سنه 1345 ه ش ) دفتر تقويم معمول ساليانه در اهلّه شهور و خسوف و كسوف و احكام نجومي از مواضع سيّارات و اوضاع كواكب و غيرها استخراج مي كردم، و پس از آن به عللي آن را ترك كرده ام، از آن جمله اين كه ديدم كاري آنچنان سنگين وپر زحمت به گونه اي قرين و عجين با زمان است كه امد افادت و استفادت چند ماهه هر سال انسان، فقط يكسال است كه به قول شيخ اجل سعدي " كه تقويم پارينه نايد به كار " ؛ كار علمي انسان بايد محيط بر زمان و مكان باشد. غرض اين كه وقتي دفتر تقويم مطبوع اين جانب نخستين بار بدست جناب استاد اعظم حضرت آيت الله رفيعي قزويني(رفع الله درجاته) رسيده است، بسيار برآشفت و از باب خيرخواهي و دلسوزي فرمود: از اين كه رشته هاي رياضي را تحصيل كرده ايد بسيار كار خوبي كرده ايد، و لكن شما در علوم ديگرهم زحمت كشيده ايد و اين عمل شما سبب مي شود كه در عرف عام به سمت يك منجّم شناخته مي شويد و همه كمالات ديگر شما ناديده گرفته مي شوند.

اين تندي و درشتي جناب استاد (روحي له الفدا) بسيار برايم دلنشين بوده است كه به گفتار نغز ملاي رومي در دفتر چهارم مثنوي :

عقل دشنامم دهد من راضيم
 زان كه فيضي دارد از فيّاضيم
نبود آن دشنام او بي فائده
 نبود آن مهماني اش بي مائده
احمق ار حلوا نهد اندر لبم
من از آن حلواي او اندر تبم

چگونگي ورودعلامه به حوزه علميه

ايشان درباره چگونگي ورود به حوزه علميه در دوران كودكي مي‌فرمايد:

از پدرم (رضوان الله تعالي عليه) براي ورود به مدرسه دينيه اجازه خواستم، و او بي‌درنگ همراه با شعفي شديد و گريه‌اي بلند كه از شوق و خوشحالي و سرور بود، اجازه داد پس از هر برهه‌اي شروع كرد به نصيحت كردن و پند دادنم در مورد كاري كه در پيش گرفته‌ام، و مرا به صبر و استقامت و اتّكال بر خداي متعال و كوشش در تحصيل كمال، وصيت نمود.

چون شب روي آورد، هنگام سحر برخاستم به گونه‌اي كه احدي از افراد خانه متوجه حال من نبود. ديوان خواجه حافظ شيرازي را برداشته، از باطن خويش ندايش كردم و گفتم ، تفأل به ديوان تو در اصقاع مشتهر شده، به اسماع رسيده است و من قرائت فاتحه، به روح تو نثار مي‌كنم به اين اميد كه حسن خاتمة كارم را به من بنمايي. پس از قرائت فاتحه، ديوان را گشودم غزلي به اين مطلع آمد:

كنون كه در كف گل جام بادة صافست

به صد هزار زبان بلبلش در اوصافست

بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گيرچه وقت مدرسه و بحث كشف كشّافستبه دُرد صاف، تو را حكم نيست دم دركشكه هر چه ساقي ماريخت عين الطافستببر ز خلق و زعتقا قياس كاربگير كه صيت گوشه نشينان زقاف تا قافست

اين ابيات بر شوق  وافرم افزود و مرا بشتاب در طلب مراد تهييج نمود.(در آسمان معرفت- حضرت علامه حسن‌زاده آملي  ص 413-412)


تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه