تبیان، دستیار زندگی
وقتى كه مى گوییم جایگاه حوزه جایگاه انبیاءاست نمى خواهیم با الفاظ و عناوین تقدسى تعبدى براى حوزه درست كنیم و شیفتگان انبیاء را چشم و گوش بسته به اطاعت و پیروى از حوزه و روحانیت دعوت كنیم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طلبگی یعنی....
مهارتهای طلبگی,طلبه,تبیان,راه ورسم طلبگی

وقتى كه مى گوييم جايگاه حوزه جايگاه انبياءاست نمى خواهيم با الفاظ و عناوين تقدسى تعبدى براى حوزه درست كنيم و شيفتگان انبياء را چشم و گوش بسته به اطاعت و پيروى از حوزه و روحانيت دعوت كنيم

برای مطالعه قسمت قبل اینجا را کلیک کنید

جايگاه واقعى حوزه در نظام جامعه

پس از اين كه تا اندازه اى ضرورت تعيين جايگاه اجتماعى حوزه را بيان داشتيم واهميت آن را نمايانديم و خطرات نامشخص بودن آن را يادآور شديم نوبت به اين مى رسد كه بدانيم براستى جايگاه واقعى حوزه چيست و كدام است ؟

آيا جايگاه حوزه در جامعه فقط بيان احكام است ؟

آياارشاد وامر به معروف و نهى از منكراست و بس ؟

آيا بايد در مسايل سياسى دخالت كند و سياست گزار باشد؟

آيا بايد چون ديگران كارى آزاد يا دولتى داشته باشد و در كنار آن به بيان احكام وارشاد مردم بپردازد؟

آيا بايد به كار قضاوت بپردازد؟

آيا بايد قانونگذار باشد؟

تداوم رسالت انبياء

وقتى كه مى گوييم جايگاه حوزه جايگاه انبياءاست نمى خواهيم با الفاظ و عناوين تقدسى تعبدى براى حوزه درست كنيم و شيفتگان انبياء را چشم و گوش بسته به اطاعت و پيروى از حوزه و روحانيت دعوت كنيم و يا با تلقين اين مطالب حريمى از عصمت برگرد حوزه پديد آورد تا هر كس انتقادى كرد وايرادى گرفت او را تكفير و تفسيق نمايند! و يا بخواهيم بااين عناوين واوصاف اسباب غرور و خود فراموشى و بزرگ بينى خويش را فراهم آورده و خود را براستى مالك واختياردار همه چيز و صالح و لايق براى همه كار بپنداريم و هيچ قيد و شرط و ضابطه و قانونى را هم لازم ندانيم ! هرگز

! وقتى مى گوييم جايگاه حوزه جايگاه انبياءاست مسووليت و سنگينى بار آن همانند مسووليت بزرگى است كه خداوند بر دوش پيامبراسلام (ص ) نهاد و به او فرمان داد:[ فاستقم كماامرت] 9 و پيامبر فرموداين فرمان مرا پير نمود. 10

آنان كه داراى تعهد وايمان و شعور عالى باشند در خواهند يافت كه تحمل اين امانت سنگين كارى بس دشواراست .

در جايگاه انبياء خبرى از سلطه گرى و زورگويى واشرافى گرى و رفاه طلبى و فخرفروشى نيست آنچه هست ايثار ،تلاش خدمت، دلسوزى ،آگاهى ،اخلاص توكل و ارشاداست .

و كوتاه سخن اين كه جايگاه پيامبران جايگاه معلمى است كه مى بايست خود همه شرايط را فراهم آوردند و با شعائر واقعى[ لااسئلكم عليه اجرا] محصلان خويش رااز گرد بازار دنيا فرا خوانند و به آنان درس از كجا آمده اند و براى چه آمده اند و چگونه بايد باشند و چگونه بايد بروند و به كجا خواهند رفت را بياموزند. و در راه انجام مسووليت خويش با هر مانعى به مبارزه برخيزند و در مقابل هيچ دشمنى تسليم نشوند و براى امتها چونان پدرى رحيم و دلسوز باشند. و علما و روحانيون و حوزه هاى دينى اسلامى وارث پيامبران در همه اين ابعادند.

قال الصادق، ان العلماء ورثه الانبياء 11 و ...

و در راستاى همين وراثت است كه خلفاى رسول الله وامناى اويند.

و در تداوم و تحقق يافتن همين جانشينى است كه عالمان حاكم بر مردم و حاكم بر مديران جامعه بشرى مى شوند و در حل مشكلات جامعه و تحاكم مردم مرجع قرار مى گيرند.

درايفاى چنين نقشى است كه با مستكبران و زورگويان و طواغيت درگير مى شوند و فرمانى چون[ اذهباالى فرعون انه طغى] 13 آنان را به تداوم مبارزه با ستمكاران فرا مى خواند و مسوولشان مى دارد[ ان لايقاروا على كظه ظالم ولا سغب مظلوم] 14 .

اينجاست كه عالمان و مصلحان جامعه نمى تواننداز مشكلات زندگى و مسايل امت خود غافل باشند. و بايد دراين زمينه ها به مردم هشدار داده و آنان راارشاد كنند بدعتها رااز ميان بردارند و به مردم قدرت انديشه و بيدارى اجتماعى بدهند

قال النبى (ص ): اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالم علمه فمن لم يقعل فعليه لعنه الله . 15

فرمود رسول خدا(ص ): چون بدعتها درامت من پديد آيد بر عالم است كه علم خود را آشكار كند پس هر كس چنين نكند لعنت خدا براو باد.

و آنچه زمينه هاىاين روشنگرى واين مسووليت را تعميم مى دهداين است كه :

بدعت های نوظهور تنها به آنچه به عقايد و مسائل ذهنى مربوط مى شود منحصر نيست بلكه از آن تجاوز مى كند و به همه شئون و خصوصيات عمومى زندگى همچون آداب عادات و لباسها و سنتها مى رسد و غالبا به سياستهاى اجتماعى و پيوندهاى فرهنگى واقتصادى و ذرزاداره كارها در داخل جامعه اسلامى و همچنين سياستهاى خارجى وارتباط با ديگر ملتها نيز سرايت مى كند.

بنابراين بر عالم اسلامى واجب است كه از گونه هاى متنوع بدعتها و چيزهاى نوظهور آگاه باشد واز چند و چونى و راههاى نفوذ و شيوع آنها با خبر گردد. تا بتواند در برابر آنها ايستادگى كند و اجتماع رااز گزند آنها در امان نگاه دارد. 16

پس وقتى كه گفته مى شوداصلى ترين مهمترين و اساسى ترين كار حوزه در جامعه  كار تعليم و تربيت است معنايش اين نيست كه وظيفه روحانيت و حوزه ها فقط تذكر خشك و خالى است ! معناى معلمى حوزه و روحانيت اين نيست كه ما منبرمان را برويم مساله مان را بگوييم و كارى نداشته باشيم كه حقيقتا در جامعه چه مى گذرد حكومتها با مردم و بااسلام چه مى كننداستعمارگران چگونه به غارت مسلمين پرداخته مى پردازند واحكام الهى چگونه تعطيل شده و مى شود و ...!

معلمى حوزه چونان معلمى انبيا يك معلمى زنده و فعال و مسوول و دلسوز عينى و پويا و طبيب گونه است اگر شاگرد نمى تواند در كلاس حاضر شود اگر نمى تواند درسى را بفهمد اگر نمى تواند درسى را گوش بدهد مشكل او را جويا مى شود و آن را رفع مى كند.

على (ع) در توصيف كامل ترين معلم بشرى حضرت خاتم الانبياء وامامان پس از وى مى فرمايد:

طبيب دوار بطبه قداحكم مراهمه واحمى مواسمه يضع من ذلك حيث الحاجه اليه... 17 .

يعنى : پيامبر وامام - طبيبى است كه همواره در گردش و حركت است و مرهم هايش را آماده ساخته وابزارها و وسايل مداوا را تافته است هرجا كه نيازى باشد بر آن مرهم مى نهد.

وقتى مردم به جانب انبياء نمى آيند انبيا تلاش مى كنند تا ببينند آيا چه كسى و چه چيزى سد راه مردم شده است . خرافات تعصبات بينش ها و پيمانهاى جاهلى يااربابها واشرافها و سرمايه داران مستكبر و طاغوتها؟ و سپس به شكستن آن سداقدام مى كنند.

وقتى مردم به سخن وحى گوش نمى دهند. پيامبران نمى گويند: من آنچه شرط بلاغ است با تو مى گويم تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال! بلكه عامل آن را جويا مى شوند تا ببينند اگر گرسنگى و وضع نابسامان اقتصادى واجتماعى مانع است آن مانع را بشكلى برطرف سازند.

توهين جاهلان ناآگاه را تا بدانجا تحمل مى كنند كه خداوند وحى مى كند:[انك لعلى خلق عظيم] 18

واين است شيوه معلمى انبياءالهى شيوه اى كه تنها گفتگو نيست عمل است همراهى و همگامى با مردم است رعايت استعدادها و شرايط و واقعيتهاست . دلسوزى وايثار و محبت است حضور در همه ابعاد زندگى اجتماعى است . طبابت پويا و مراقبت داثم از سلامت اخلاقى و معنوى و مادى جامعه است .

معلمى انبياء يك چنين معلمى گسترده و فراگير و عينى است واز آنجا كه پيامبران با وحى و توان فوق العاده رسالت خداوندى تاييد مى شده اند قدرت و لياقت و صلاحيت چنين امر خطيرى را دارا بوده اند ولى حوزه و روحانيت براى يافتن چنين صلاحيت و توانى بايد به كسب دانش و معنويت و خودسازى در زمينه هاى مختلف فردى واجتماعى بپردازند تا وارثان نابرده ارث و غاصبان خلافت انبيا و ضايع كنندگان امانت الهى نباشند.

چگونگى ايفاى نقش معلمى و رهبرى فكرى

آنچه را تا كنون پيرامون جايگاه اجتماعى حوزه گفتيم بيان كلياتى بود كه بايدها را ترسيم مى كرد و نقش واقعى و اصيل حوزه را در جامعه بعنوان نقشى كه بايد داشته باشد معرفى مى كرد در حاليكه مشكل اساسى و نياز واقعى هنوزه باقى است و طرح استدلالى و برهانى اين مطالب در عالم ذهن و فكر و همچنين اعتقاد يافتن به آن تا زمانى كه عينيت نيافته و در جامعه پياده نشود و تحقق نيابد خلاهاى يادشده را پر نخواهد كرد اگر به هزار و يك دليل ثابت كنيم كه نقش واقعى حوزه در جامعه معلمى و رهبرى فكرى و عقيدتى و دينى - به معناى يادشده است ولى شيوه ها و راه ها و گونه ها وابعاد مشخص آن را در جامعه ننمايانيم و تعيين نكنيم مشكلات يادشده همچنان به حال خود باقى است .

تعيين جايگاه اجتماعى حوزه در عينيت جامعه و در مشاغل و كارهاى محسوس و ملموس كشور كه بتواند منطبق با نقش واقعى حوزه در جامعه اسلامى باشد كارى است كه بايد در سيستم فراگير سازمان مديريت و طرح برنامه حوزه مورد بررسى و تحليل قرار گيرد و همه ابعاد و جوانب آن ملاحظه شود و با تحول زمان تحول يابد و گسترش پيدا كند.

تصميم گيرى نهايى دراين زمينه از عهده و توان يك فرد بيرون است بلكه بايدافراد صاحب نظر با شرايط خاصى و با ديدگاههاى مختلف اجتماعى و تجربيات و تخصصها و شناختهاى گوناگون از طريق تضارب آرا به نتيجه اى متقن دست يابند.


منبع:مجله حوزه                                             تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان