تبیان، دستیار زندگی
شیخ احمد در زادگاهش دروس مقدماتی را فرا گرفت و پس از تکمیل ادبیات، مدرسه دینی تازه تأسیس شده اهر را به مقصد تبریز ترک گفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 آیت‏اللَّه حاج شیخ احمد اهری

e1/ 'je'f h '.d'5

ولادت

هجرت به نجف

بازگشت به ایران

مرد ایمان و اخلاص

شاگردان آیت الله اهری

آثار مکتوب

ارتحال

ولادت

در سال 1268 ه . ش (1305 ه . ق) در شهرستان سرسبز اهر دیده به جهان گشود. پدرش آقا حسین از مؤمنین آن شهر بود و در محله قدیمی شهر زندگی ساده و بی آلایشی داشت. در آن زمان شهر اهر با وجود اینکه وسعت و آبادی امروزی را نداشت ؛ لکن شهری عالم خیز بود و مکتب‏های بزرگ درسی در آنجا دایر می‏شد. مکتب‏های «ملا جلیل» و «ملا فرج» که آوازه آنها در منطقه آذربایجان پیچیده بود، متعلّق به این دوره است. هر چند این مکتب‏ها در زمان تحصیل شیخ احمد به مدارس دینی و علمی منظم تبدیل شده بود ؛ لکن تا اوائل قرن چهاردهم هجری، قمری همچنان با نام «مکتب خانه» پر رونق بود.

شیخ احمد در زادگاهش دروس مقدماتی را فرا گرفت و پس از تکمیل ادبیات، مدرسه دینی تازه تأسیس شده اهر را به مقصد تبریز ترک گفت. وی در سال 1327 ه . ق سطح مقدماتی و دروس فقه و اصول را در حوزه علمیه تبریز شروع کرد و در آن زمان بیش از 22 سال نداشت.

آقا شیخ احمد اهری یازده سال نیز در حوزه تبریز به تحصیل پرداخت. و از اساتید معروف آن زمان چون: آقا شیخ عبد الرحیم کِلبری، آقا سید ابو الحسن انگجی و آقا میرزا علی اکبر اهری بهره برد.

آقا میرزا علی اکبر اهری، عموی آقا احمد اهری بود و عنایت ویژه‏ای به وی داشت. کتاب «قوانین الاصول» را که در آن زمان بسیار مورد توجه حوزه‏ها بود، خود به برادر زاده‏اش آموخت و پایه علمی وی از همانجا بود که استحکام یافت. آقا شیخ احمد اهری در حوزه علمیه تبریز در درس‏های سطح حوزه تبحّر یافت و گاه به تدریس نیز پرداخت.

هجرت به نجف

در سال 1338 ه . ق آقا شیخ احمد اهری هجرتی دیگر پیش روی داشت. او از دیر زمان آوازه حوزه علمیه نجف را شنیده بود و آرزوی درک آن مرکز بزرگ علمی را داشت. در این سال وی بار سفر به سوی عتبات عالیات بست و فصل نوینی در زندگی‏اش آغاز شد و به این ترتیب آقا شیخ احمد اهری برای مدتی زیاد در آنجا سکونت گزید و از محضر بزرگان کسب علم و فضل کرد. آن مقطع، دوره‏ای بسیار پربار و پررونق برای حوزه علمیه نجف اشرف بود ؛ چرا که تنها در این زمان در شهر نجف استادان بسیار متبحّر در علوم مختلف، حضور داشتند و جلسات درس و بحث علمی خود را در سطح بسیار عالی دایر کرده بودند.

حضرات آیات چون: شیخ الشریعه اصفهانی، میرزا محمد حسن نائینی، میرزا علی شیرازی (فرزند شیرازی بزرگ) آقا ضیاء الدین عراقی، آقا شیخ محمد حسن غروی اصفهانی و آقا سیّد ابو الحسن اصفهانی در این دوره با حضورشان در حوزه علمیه نجف اشرف، آوازه ویژه‏ای بخشیدند.

آیت الله شیخ احمد اهری به طور کلی مدّت سی و دو سال از عمرش را در نجف اشرف و سایر شهرهای عتبات سپری کرد. از این مدّت، ده سال را به تحصیل و کسب دانش از محضر بزرگان گذراند و بیش از بیست سال در کنار کسب علوم مختلف به تدریس پرداخت به گونه‏ای که در حوزه علمیه نجف که آن زمان افراد برجسته‏ای می‏توانستند در صحنه‏های علمی حاضر شوند، وی به طور رسمی به عنوان استاد حوزه پذیرفته شد.

آیت الله اهری در مدّت اقامتش در حوزه علمیه نجف به تألیف کتاب‏هایی نیز پرداخت که به جهت تنگدستی موفق به چاپ آثارش نشد.

بازگشت به ایران

آیت الله اهری در سال 1370 ه . ق به جهت زیارت مرقد امام رضا (ع) و دیدار اقوام به ایران مسافرت کرد و مدّتی فارغ از درس و بحث علمی روزهایش را سپری کرد. وی ابتدا به مشهد مقدس سفر کرد و به زیارت مرقد مطهر امام رضا (ع) شتافت. آنگاه به دیدار بزرگان حوزه علمیه مشهد از جمله زعیم بزرگ، آیت الله میلانی رفت و از آنجا به شهر مقدس قم آمد. در آن زمان حوزه علمیه قم نیز پویا بود و بزرگانی چون: آیت الله حجّت کوه کمره‏ای و آیت الله سید حسین بروجردی عهده دار اداره حوزه بزرگ آیت الله حائری بودند. آیت الله اهری مدّتی در قم ساکن شد. هنگام ورود نیز از جانب این بزرگان مورد استقبال قرار گرفت ؛ امّا به درخواست آنها که اقامت در حوزه علمیه قم بود، پاسخ مثبت نداد. آیت الله اهری از قم به تبریز رفت و مدّتی در زادگاهش با اقوام خود سپری کرد. در زمانی که در آذربایجان بود، به خلأ حضور علماء بزرگ پی برد. به همین جهت وقتی بزرگانی از اهالی تبریز از محضرش درخواست اقامت در شهر را کردند، با نهایت رغبت پذیرفت و تا آخر عمر به خدمت اسلام و مؤمنان آن دیار مشغول شد و مرجعیت دینی یافت.

لذا در برخی از آثار که از مرجعیّت آیت الله اهری یاد شده است، به این دوره مربوط است و بر همین اساس است که در کتاب‏هایی چون «تاریخ جغرافیای ارسباران» و «ستارگان درخشان ارسباران» از ایشان با عنوان «مرجع وقت» نام برده‏اند.

موقعیت و مقام علمی و اجتماعی آیت الله اهری که سرپرستی حوزه علمیه تبریز را نیز عهده دار بود، ارادت و عشق مردم به شخصیت والای ایشان و توجه علمای نجف اشرف و بزرگان حوزه علمیه قم، همه موجب شد که وی در اکثر حوادث اجتماعی و سیاسی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم شرکت کند و راهنمایی مردم در جریانات را بر عهده گیرد. مرد ایمان و اخلاص

عالم فرزانه آیت الله اهری به خوبی پاسخگوی نیازهای خویش بود و در کنار این ویژگی حیات معنوی خاصی نیز داشت که شمّه‏ای از آن حالات را با عنوان «خاطراتی از شاگردان و تربیت یافتگان محضر آیت الله اهری» مرورکنیم.

1 - آیت الله محمد غروی قزوینی

آشنائی ما با ایشان در نجف اشرف، در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند خراسانی (ره) انجام گرفت. یک قسمتی از «رسائل» که باقی مانده بود، از ایشان در خواست کردیم که تدریس فرمایند ؛ البته باید این را هم تذکر دهم که وی آدم بسیار خلیقی بود، و من کمتر کسی مثل او دیدم، از نظر سعه صدر و از نظر اطلاعات وسیع با کسی کمتر قابل مقایسه است و حرکاتش تجربه انسانی را می‏افزود و بسیار آدم ساز بود.

روزی یک داستانی را بعد از فراغت از درس برایم نقل فرمود، که برای من بسیار جالب بود، فرمود: در مدرسه آخوند یک شیخی بود به نام «شیخ حسن» که شیوه این مرد، به این نحو بود: عبا را روی سرش می‏گذاشت و از مدرسه خارج می‏شد و در هنگام مراجعت درب حجره را بر خود می‏بست، و مشغول عبادت می‏شد. ما هم در مدرسه حجره‏ای نزدیک حجره او داشتیم و خیلی ناظر حال ایشان بودیم، و بسیار هم غبطه می‏خوردیم از این که همچو شخصی لابد یک حالات خاصی دارد. دلم می‏خواست مطلع بر او شوم و تماسی بگیرم و چون هم نمی‏خواستم مزاحمش شوم، هیچ گاه درخواست ملاقات نمی‏کردم، ولی آرزو داشتم که با ایشان از نزدیک روابطی داشته باشم.

یک روزی شیخ حسن به ما گفت: «آقای اهری، امروز ناهارتان پهلوی ما باشد. تشریف بیاورید حجره ما.» به محض شنیدن این خبر انگار دنیا را به من دادند، و بسیار خوش‏وقت شدم و حس کردم که آرزوی ما بالأخره برآورده شد.

ظهر که شد، درِ حجره را باز کرد وارد شدیم و در را بست، نشستیم. دیدم که حجره هیچ اساسی ندارد، نه فرشی، نه لباسی، نه... فقط یک دیگ کوچکی روی دو سنگ و قدری برنج به صورت «کته» درست کرده بود، که نه بو داشت، و نه مزه داشت، نه خاصیتی... سفت هم شده بود، در یک بشقابی ریخت و جلوی ما گذاشت، و گفت: میل بفرمایید. ما هم مادی شدیم!

به هر حال، با اینکه غذایی مطبوع نبود، چند قاشقی خوردیم، سپس گفت: نهارتان را بخورید تا یک داستانی برایتان نقل کنم. ما هم به آرزوی شنیدن داستان چند لقمه‏ای دیگر خوردیم، بعد از اینکه فارغ شدیم، شیخ حسن این داستان را نقل کرد: روزی که ما به نجف اشرف آمدیم خوشی ما این بود، هنگامی که به حرم مطهر مشرف می‏شدیم، پس از ادای زیارت و احترام، نزدیک ضریح همین که سلام خدمت مولا عرض می‏کردیم، جواب حضرت را می‏شنیدیم. و ملاطفت حضرت را حس می‏کردیم و همین برای ما بس بود و با کسی تماسی نداشتیم و تنها دلخوشی ما همین بود.

حالا دو سه روز است که به حرم مطهر مشرف می‏شویم، ادای احترام می‏کنیم، هر چه سلام می‏کنیم، هر چه زاری می‏کنیم، اصلاً جوابی نمی‏شنویم! معلوم می‏شود که ما آدم خیلی بدی شدیم، آدمی مادی شدیم، که از نظر مبارک حضرت امیر المؤمنین (ع) افتادیم و به همین خاطر است که جواب سلام ما را نمی‏دهند. حالا شما غذا میل کنید چون ما مثل همه شدیم، یک آدمی مادی همانند سایرین!

2 - استاد شیخ محمد کاشفی تبریزی

اولین ملاقات بنده با ایشان در تبریز بود. در سال 1331 ش هنگامی که تابستان رسید، از قم به تبریز مراجعت کردم، و با مرحوم میرزا علی اکبر قاری (که استاد من بود) اولین بار خدمت ایشان رسیدیم. منزلی - خانه‏ای محقر و کوچکی - برای مرحوم اهری در نزدیکی بازار و مدرسه طالبیه اجاره کرده بودند و چون تنها از نجف به تبریز آمده بود با یک علویه محترمی ازدواج کرد. قرار بر این شد که از محضرشان استفاده کنیم و تابستان نزدش درس بخوانیم. ما را هم که معرفی کردند و گفتند: ایشان فرزند میرزا علی کاشفی دارانی است. گویا پدرم را شناخت، چون در تبریز او را دیده بود.

به هر حال، ما مأنوس شدیم از بس که اخلاقی بود. جاذبه بسیار قوی داشت و ما شیفته اخلاقش شدیم و مرتب به محضرشان می‏رفتیم. در مسجدی که در آنجا نماز جماعت می‏خواند (در بازار دباغ‏ها قرار داشت.) بعد از نماز عصر، درس رسائل را شروع کردیم و چون در قم رسائل را نخوانده بودم، از اول مبحث قطع شروع به درس گفتن نمود. میرزا علی اکبر قاری (استاد من)، بنده و آقای میرزا محمود انصاری (که از طلاب و تجّار بود.) در درسش شرکت می‏کردیم، چند صفحه‏ای از مکاسب نیز پیش ایشان خواندم.

یک روزی هم احساس تمایل کردند که: از آیت الله میرزا رضی زنوزی (شاگرد مرحوم آخوند خراسانی) که در تبریز سکونت داشت، دیدنی کنیم. با هم رفتیم به منزل مرحوم زنوزی و با این که مرحوم اهری مبتلا به بیماری تنگی نفس و راه رفتن هم برایش مشکل بود، همه پیاده رفتیم.

ایشان استقبال شایانی نمود و با هم صحبتی کردند. هنگامی که متوجه شد، درس شروع کردند، بسیار اظهار خوشحالی نمود.بعدها چون بیماری قلبی و ریوی شدیدی پیدا کرد، آقای انصاری که دکترها را می‏شناخت (جهت معالجه) ایشان را به دکتر بردند و مخارج لازم را متکفل شدند. در حقیقت آقای انصاری به استادش خدمت می‏کرد، از بس که مرحوم اهری آدمی با صفا و با وفا و با کمال بود ؛ البته مردم کم کم متوجه ایشان شدند، و کم کم روحانیت به ایشان علاقه‏مند شد. واقعاً بی آلایش و با تقوا بود. به مال دنیا هیچ ارزشی قائل نبود، روی هم رفته با اینکه عده‏ای از علما زنده بودند، سایر مردم و علما به ایشان گرایش پیدا کردند.

3 - سید علی میر غفاری 

خدمت مرحوم اهری در نجف اشرف که تحصیل می‏کردم، چند مرتبه خواستم که در منزلش ملاقاتی کنیم ؛ ولی امتناع می‏فرمودند، اصرار هم فایده‏ای نداشت. به همین خاطر در روز عید غدیر بدون اطلاع و مقدمه با عده‏ای از شاگردانش به منزلش رفتیم. منزلش در طبقه بالا بود، متوجه شدیم که هیچ اثاث و وسایل پذیرایی در اختیار ندارد. وقتی که ما وارد شدیم، در محذور افتاد، ولی خوب شد که ما شیرینی و هندوانه و اشیای دیگر همراه خودمان برده بودیم، و به اصطلاح خودمان از خودمان پذیرایی کردیم، و ایشان فقط یک پتو از داخل آوردند، پهن کردند، نشستیم و مختصر پذیرایی نمودند. ولی سیمای خجلت زده استاد ما را وادار کرد که فقط حدود نیم ساعت بنشینیم... در همان سال من به ایران بازگشتم و در قم با آیت الله سید محمد حجت کوهکمری دیدار کردم و وضعیت مرحوم اهری را اطلاع دادم، و از ایشان خواستم که مساعدتی و راه حلی پیدا کنند. مرحوم حجت گفتند: «اگر ایشان در ایران بود کار بیشتری می‏توانست انجام بدهد.» به همین خاطر تلاش زیادی نمودم که استاد اهری به ایران سفر کنند، هر چند به عنوان زیارت یا دیدار ارحام، همین طور شد. و هنگام ورودش به قم، اغلب علما و آیات (حجت کوهکمری و...) از ایشان دیدار نمودند. در تبریز با اصرار اهالی و علما ایشان وادار به اقامت شد. در آنجا ابتدا به منزل آیت الله میرزا فتاح شهیدی وارد شد و بعداً به منزلی که برایش تدارک دیده بودند، رفت.

شاگردان آیت الله اهری

تلاش‏های آیت الله اهری در حوزه علمیه نجف، نتیجه پرباری داد. در محضر این عالم وارسته، هزار دانشجوی علوم اسلامی تربیت شدند و در خدمت تبلیغ دین اسلام قرار گرفتند. دهها نفر نیز به مدارج عالی علمی، استادی و اجتهاد راه یافتند که بسیاری از آنها سهم ارزنده و تعیین کننده‏ای درحوادث و جریان‏های نیم قرن اخیر داشتند و بی گمان مهمترین آن، شکل‏گیری نظام اسلامی و جایگزین شدن ارزشهای دینی به جای ارزشهای غیر دینی در ایران است ؛ زیرا برخی از شاگردان آیت الله اهری حتی در رأس حرکت‏ها و رهبری جریان‏های مردمی به سوی واقعیتهای دینی بودند.

اسامی برخی از شاگردان وی به این ترتیب است:

1 - مرحوم سید مصطفی مولانا (از مراجع و اساتید تبریز).

2 - مرحوم میرزا احمد سرایی.

3 - شیخ محمّد غروی قزوینی.

4 - مرحوم میرزا کاظم تبریزی.

5 - سید علی میر غفّاری.

6 - آقا شیخ عیسی اهری.

7 - آقا شیخ محمّد کاشفی.

8 - شیخ عمران علیزاده تبریزی.

9 - مرحوم میرزا احمد زنجانی.

10 - مرحوم میرزا علی اکبر قاری تبریزی.

11 - آقا شیخ رضا توحیدی تبریزی.

12 - آقا میرزا محمود انصاری تبریزی.

آثار مکتوب

آثار مکتوب آیت الله اهری عبارت است از: 1 - حاشیه بر مکاسب 2 - حاشیه بر رسائل 3 - رساله‏ای در قاعده لاضرر ولاضرار 4 - رساله در اجتهاد و تقلید 5 - تقریرات فقه استاد نائینی 6 - رساله علمیّه.

ارتحال

آیت الله اهری در اثر کهولت سن در روز پنجشنبه (18/صفر/1388)ه . ق مطابق با اردیبهشت 1348 ه . ش در سن هشتاد و یک سالگی در تبریز به رحمت ایزدی پیوست. مراسم تشییع با شکوهی از سوی مردم و روحانیّت معظم آذربایجان به عمل آمد و پیکر پاک ایشان جهت مراسم خاکسپاری به شهر مذهبی قم حمل و در مقبره العلمای قبرستان ابوحسین به خاک سپرده شد.


منبع: سایت باشگاه

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه