تبیان، دستیار زندگی
قرآن مجید در معرفى چهره‌هاى برتر انسانیت به انبیا اکتفا نکرده و چهره مصلحان دیگرى را نیز براى جامعه انسانى ترسیم کرده است. مؤمن آل فرعون از جمله درخشان‌ترین چهره‌هاى قرآنى است که به موازات پیامبر زمانش در راه دعوت الى الله کوشیده و هر گزندى را به جان خرید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روشهای تبلیغی مومن آل فرعون

حضرت عیسی مسیح(ع)

فعالیت پنهانی برای دعوت                              منطق کوبنده و  استدلال خدشه ناپذیر

انـذار هـمــراه بــا یـادآورى                              خـیــرخـــواهــى و دلـســوزى بـسـیـار

تـبـلـیـغ در مــراحل متـعدد                              شیــوه همــراهى و مــدارا با مخاطبان

تــشـــویــــق و تـــرغـیـب                              شیوه مقایسه

قرآن مجید در معرفى چهره‌هاى برتر انسانیت به انبیا اکتفا نکرده و چهره مصلحان دیگرى را نیز براى جامعه انسانى ترسیم کرده است. مؤمن آل فرعون از جمله درخشان‌ترین چهره‌هاى قرآنى است که به موازات پیامبر زمانش در راه دعوت الى الله کوشیده و هر گزندى را به جان خریده است.

مؤمن آل فرعون در قرآن به خاطر تلاش براى حفظ جان موسى، پیامبر زمانش، و نیز مخالفت با فرعون قدرتمند و ستمگر مورد ستایش قرار گرفته و داستان اعتراض و ارشاد او در برابر فرعونیان، با شکوه و جلوه خاصى در آیات سوره مؤمن بیان شده است. از همین رو در لسان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله وى یکى از صدیقان و پیشتازان شمرده شده است؛ «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الصدیقون ثلاثة، مؤمن آل یاسین و حزقیل مؤمن آل فرعون و على بن أبى طالب و هو افضلهم» صدیقان سه تن اند؛ مؤمن آل یاسین و حزقیل، مؤمن آل فرعون و على بن ابى طالب که با فضیلت ترین آنهاست.

عن رسول الله صلی الله علیه و آله : «سباق الأمم ثلاثة على بن أبی طالب و صاحب یاسین و مؤمن آل فرعون». صاحب تفسیر کشاف درباره این شخصیت قرآنى مى گوید: وى از قبطیان بوده و پسر عموى فرعون محسوب مى‌شده و نیز گفته‌اند: وى از بنى اسرائیل بوده است. به هرحال وى به موسى ایمان آورد، و گفته شده: نامش سمعان یا حبیب بوده است. نیز نامش را بعضى خربیل یا حزبیل دانسته‌اند.

مؤمن آل فرعون، اسوه اصلاحگرى و حمایت از رسالت انبیاء

مؤمن آل فرعون را باید یک مصلح کامل قلمداد کرد، چرا که در محیطى شرک آلود و طغیان زده و پر از ستم، و با وجود برخوردارى از مکنت و دارایى دنیوى به همه تعلقات و مظاهر دنیا پشت مى کند و با تمام وجود نداى دفاع از پیامبر زمان را سر مى دهد و با فریادى رسا و قاطع، سردمداران کفر را به ایمان فرا مى خواند. او به بهانه دفاع از یک بى گناه وارد عرصه‌اى تبلیغى مى‌شود و با بهره بردارى مناسب از فرصت به دست آمده و توجه عموم، به بیان اندیشه هاى اصلاحى خود مى‌پردازد؛ اندیشه‌هایى که شامل توحید، معاد و تشویق به ایمان و عمل صالح و غیره است.

شیوه هاى تبلیغى مؤمن آل فرعون

1. فعالیت پنهانى براى دعوت

گاهى شدت فشار مخالفان به حدى است که اظهار دعوت به مفهوم قرار دادن آن در معرض خطر قطعى است، پس براى مؤمن آل فرعون که داراى منصبى حکومتى و از نزدیکان فرعون است و مى تواند حمایت عملى مؤثرى براى دعوت فراهم سازد، کتمان ایمان در شرایطى بسیار بجاست، تا زمانى که به اقتضاى شرایط جدید، صورت علنى یابد. زمانى که جان موسى از سوى فرعون تهدید مى شود فعالیت جدى او آغاز مى گردد: «وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَكْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ » (غافر آیه 28) و مردى مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را نهان مى داشت، گفت: آیا مردى را مى کشید که مى گوید: پروردگار من خداست؟.

در مجموعه قصص القرآن الکریم نوشته محمدعلى دخیل چنین آمده است: او حزبیل پسر عموى فرعون و ولى عهد او بوده که ایمانش را در هنگام ضرورت پنهان مى داشت و چون شرایط مساعد گشت، ایمان خود را علنى ساخت. ولى در هر شرایط تابع دستورهاى الهى بود.

2. منطق کوبنده و استدلال خدشه ناپذیر

مؤمن به خوبى مى داند با اندک دفاعى از موسى و رسالت او، امنیتى براى او نخواهد ماند، اما، مع الوصف به دفاعى جانانه و همه جانبه مى پردازد که نخستین مرحله آن متزلزل ساختن منطق فرعونیان است. مى‌گوید: به مجرد این که کسى بگوید: خدا پروردگار من است، او را مى‌کشید؟ این جمله خود حاوى استدلال است «أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءكُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ» (غافر آیه 28) ترجمه: آیا مردى رامى کشید که مى گوید: پروردگار من خداست؟ و مسلما براى شما از جانب پروردگارتان دلایل آشکارى آورده است.

استدلال هاى دیگر او به قرار زیر است: «وَإِن یَكُ كَاذِبًا فَعَلَیْهِ كَذِبُهُ وَإِن یَكُ صَادِقًا یُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» (مؤمن آیه 28) و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان اوست، و اگر راستگو باشد، برخى از آنچه به شما وعده مى دهد به شما خواهد رسید، چرا که خدا کسى را که افراط کار دروغزن باشد هدایت نمى کند. « یَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْیَوْمَ ظَاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَن یَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءنَا » (غافر، آیه 29) اى قوم من، امروز فرمانروایى از آن شماست و در این سرزمین مسلطید، ولى چه کسى ما را از بلاى خدا - اگر به ما برسد - حمایت خواهد کرد؟

این انکار شدیدى از جانب مؤمن است که مى خواهید جنایت بزرگى مانند قتل یک نفس محترم مرتکب شوید و هیچ دلیلى براى آن ندارید مگر کلمه حقى که گفته و براى سخن حقش نه یک دلیل بلکه دلایل روشن متعددى از جانب آن که خدایش مى خواند آورده است، و این نوعى آماده سازى مخاطبان براى اعتراف آنها به حقانیت دعوت موسى و آرام کردن خشم آنهاست.در مرحله‌اى دیگر از تبلیغ خود، دعوت فرعونیان را پوچ و بى معنا و بدین سبب غیرقابل اعتنا مى‌شمرد: «لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیَا وَلَا فِی الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ» (غافر آیه 43) آنچه مرا به سوى آن دعوت مى کنید، به ناچار نه در دنیا و نه در آخرت (در خور) خواندن نیست و در حقیقت، برگشت ما به سوى خداست.

اى قوم من، امروز فرمانروایى از آن شماست و در این سرزمین مسلطید، ولى چه کسى ما را از بلاى خدا - اگر به ما برسد - حمایت خواهد کرد؟

3. انذار همراه با یادآورى

دعا و نیایش

همان گونه که در سیره برخى از انبیا دیدیم، مؤمن آل فرعون نیز گاهى با یادآورى و انذار توأمان، آهنگ تحریک و اقناع مخاطبان را مى‌نماید، دو شیوه‌اى که به خوبى یکدیگر را تکمیل مى کنند: «وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْكُم مِّثْلَ یَوْمِ الْأَحْزَابِ  مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ » (غافر، آیات 30 - 31) و کسى که ایمان آورده بود گفت: اى قوم من، من از روزى مثل روز دسته‌هاى مخالف خدا بر شما مى‌ترسم. در این آیات، انذار و یادآورى سرگذشت اقوام پیشین به همراه یکدیگر، یک روند تبلیغى مؤثر را به وجود آورده است که مى تواند هر مخاطب حق پذیرى را به تأثر وادارد. «وَیَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْكُمْ یَوْمَ التَّنَادِ  یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ » (غافر،  آیات 32 - 33) و اى قوم من، من شما را از روزى که مردم یکدیگر را ندا در مى دهند، بیم دارم. و در پایان یادآورى ها، استدلال ها و نصیحت ها، براى اتمام حجت، انذارى صریح و تکان دهنده را ارائه مى کند که حاوى نوعى برائت نیز هست: «الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِینَ آمَنُوا كَذَلِكَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ » (غافر، آیه 35) کسانى که درباره آیات خدا - بدون حجتى که براى آنان آمده باشد - مجادله مى کنند، این ستیزه در نزد خدا و کسانى که ایمان آورده اند عداوت بزرگى است. این گونه خدا بر دل هر متکبر زورگویى مهر مى نهد.

آیه 34 سوره مؤمن نیز بر یادآورى ماجراى دعوت پر از اعجاز و عبرت یوسف آغاز مى‌شود و با انذار گمراهى دائم مشرکان پایان مى‌یابد:«وَلَقَدْ جَاءكُمْ یُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَكٍّ مِّمَّا جَاءكُم بِهِ» (غافر، آیه 34) و به یقین، یوسف پیش از این، دلایل آشکار براى شما آورده، و از آنچه برایتان آورد همواره در تردید بودید.

4. خیرخواهى و دلسوزى بسیار

از شیوه هاى مشترک انبیا و اولیا در تبلیغ دین این است که سرنوشت خودشان و مخاطبان را یکسان به حساب آورند و براى آن ناصحانه دلسوزى کنند. از این رو مؤمن آل فرعون، این گونه به مردم هشدار مى دهد: «فَمَن یَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءنَا» (غافر، آیه 29) پس چه کسى ما را از بلاى خدا - اگر به ما رسد - حمایت خواهد کرد؟ «إِنِّی أَخَافُ عَلَیْكُم مِّثْلَ یَوْمِ الْأَحْزَابِ» (غافر، آیه 30) من بر شما از مثل روز عذاب دسته هاى مخالف خدا مى ترسم. «یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ» (همان، آیه 39) اى قوم من، این زندگى دنیا تنها کالایى ناچیز است، و در حقیقت، آن آخرت است که سراى پایدار است. «وَیَا قَوْمِ مَا لِی أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ » (غافر آیه 41) و اى قوم من، چه شده است که من شما را به نجات مى خوانم و شما مرا به آتش مى خوانید؟ بیش از هر چیز باید به لحن و سیاق آیات فوق دقت کرد تا عمق دلسوزى و خیرخواهى مؤمن براى مردم روشن گردد.

5. تبلیغ در مراحل متعدد

از ظاهر آیات برمى آید که تبلیغ مؤمن داراى مراحل متعدد بوده است و با طى یک مرحله، در صدد یافتن فرصت دیگر بوده و پیام‌هاى خود را در فراگرد تبلیغى جدید عرضه مى‌کرده است. آیات 28 تا 35 سوره مؤمن را مى‌توان حکایت کننده مرحله اول دعوت وى دانست و آیات 38 تا 46 بازگو کننده مرحله دوم مى‌باشند.

گفتنى آن که به نظر مى رسد با مردد شدن فرعونیان در مورد قتل موسى مرحله اول دعوت او به توفیق نایل شد، و در مرحله دوم وقت آن رسیده که مبلغ ضمن تقویت این نتیجه، در پى تثبیت عقاید و پیام هاى دیگر خویش باشد. جالب است که ترتیب شیوه‌هاى اتخاذ شده در دو مرحله متفاوت است؛ به عنوان مثال در مرحله دوم شیوه ترغیب و تشویق بسیار بیشتر از مرحله اول به کار رفته و در عوض انذار در مرحله اول بیشتر به چشم مى‌خورد.

6. شیوه همراهى و مدارا با مخاطبان

از آن جا که یکباره نمى توان تمامیت عقل و دل مخاطبان را در اختیار گرفت، در مراحل اولیه دعوت، نوعى همراهى و امید هدایت تدریجى ضرورت مى یابد. مؤمن از ابتدا سخن نهایى و اعتقاد کامل را بازگو نکرد، چه، مخاطبان از تلقى و تحمل آن عاجز بودند. پس نوعى همراهى و تسهیل امر موجب تمایل آنان به پیام او گردید، به این ترتیب که، هرچند مى‌داند تمام گفتار موسى راست و صحیح است با ظاهر شک و دو دلى مى‌گوید: "و إن یک کاذبا فعلیه کذبه"، و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان اوست. و نیز به جاى آن که به تمام آنچه موسى وعده داده اشاره کند، بعضى از آن را متعرض شده است: «وَإِن یَكُ صَادِقًا یُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُكُمْ» (غافر، آیه 28) و اگر راستگو باشد، بعضى از آنچه شما را وعده داده به شما مى رسد.

اگر پرسیده شود چرا گفت: بعضى از آنچه وعده تان داده به شما مى رسد، در حالى که او نبى راستگویى است و هر چه وعده داده بدون استثنا باید عملى شود، پاسخ این است که چون او در مقابل دشمنان موسى و منکران دعوتش نیاز داشت تا قدرى با آنان مدارا و ملایمت کند و راه میانه را بپیماید و از در خیرخواهى درآید، طورى که زمینه براى قبول آنها فراهم تر شود و چون از او شنیدند پیامش را رد نکنند».

کسانى که درباره آیات خدا - بدون حـجتـى که براى آنان آمـده باشد - مجادله مى کنند، این ستیزه در نزد خدا و کسانى که ایمان آورده اند عداوت بزرگى است. این گونه خدا بر دل هر متکبر زورگویى مهر مى نهد

7. تشویق و ترغیب

بخش قابل توجهى از آیات دعوت مؤمن آل فرعون را تشویق‌ها و امید بخشى‌هاى او به مخاطبان تشکیل مى‌دهد. وى آن گاه که شیوه هاى استدلال و انذار و یادآورى را بى اثر یا کم اثر مى بیند، در دومین فرآیند تبلیغى خود، بیش از هر روش، به تشویق و اظهار خیرخواهى مى پردازد و با بیان نعمت ها و پاداشهاى الهى، آنان را به پذیرش و التزام به پیام ها سوق مى‌دهد؛

- تشویق به یافتن راه رشد: «وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ » (مؤمن آیه 38) و آن کس که ایمان آورده بود گفت: اى قوم من، مرا پیروى کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم.

- تشویق به ورود به بهشت: «مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلَا یُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ »(غافر آیه 40) و هر کس که کار شایسته اى کند، چه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، درنتیجه، آنان داخل بهشت مى شوند و در آن جا بى حساب روزى مى یابند.

- ترغیب به آرامش سراى دیگر: «یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ » (غافر، آیه 39) اى قوم من، این زندگى دنیا تنها کالایى ناچیز است و در حقیقت، آن سراى آخرت است که سراى پایدار است.

8. شیوه مقایسه

حسد

در دعوت مؤمن ، اسلوب مقایسه به نیکوترین وجه مورد بهره بردارى قرار گرفته تا ضمن روشنگرى و آگاهى بخشى، فطرت و روان مخاطبان را به پذیرش حق و نداى توحید تحریک و تحریض نماید. گاهى حیات دنیوى و اخروى را مقایسه مى کند تا عنایت مخاطب را به آخرت جلب نماید: «یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ » (همان، آیه 39) اى قوم من، این زندگى دنیا تنها کالایى ناچیز است و آن آخرت است که سراى پایداراست. در سخنى دیگر، کار بد و خوب و جزاى هر یک در پیشگاه خدا را مقایسه مى کند، تا به نیکى تشویق نماید: «مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلَا یُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ » (همان، آیه 40) هر که بدى کند، جز به مانند آن کیفر نمى‌یابد. و هر که کار شایسته کند - چه مرد باشد چه زن- در حالى که ایمان داشته باشد، در نتیجه آنان وارد بهشت مى‌شوند و در آن جا بى‌حساب روزى مى‌یابند.گاهى نیز دعوت بى محتواى جبهه مقابل را با دعوت نجات بخش خویش مقایسه مى‌کند تا آنان را به قبول آن سوق دهد: «وَیَا قَوْمِ مَا لِی أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ  تَدْعُونَنِی لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ » (همان، آیات 41 - 42) و اى قوم من، چه شده است که من شما را به نجات فرا مى‌خوانم و شما مرا به آتش مى خوانید؟ مرا دعوت مى‌کنید که به خدا کافر شوم و چیزى را که بدان علم ندارم با او شریک گردانم و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مى‌کنم.

زمخشرى در این خصوص مى گوید: آن گاه به مقایسه دو دعوت پرداخت؛ دعوتى به دین خدا که نتیجه آن رهایى است و دعوتى به اعتقاد به شرکا که عاقبت آن آتش است، و مردم را با تلاش زیاد به هشیارى فراخواند و بدین ترتیب خداوند او را حجت و مایه عبرت آل فرعون قرار داد.در انتها، نتیجه گیرى او نیز دربردارنده مقایسه‌اى مؤثر است: «لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیَا وَلَا فِی الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ » (مؤمن آیه 43) آنچه مرا به سوى آن مى خوانید به ناچار نه در دنیا و نه در آخرت، در خور خواندن نیست و در حقیقت، برگشت ما به سوى خداست و افراط گران همدمان آتشند.

در تفسیر آیه فوق، مؤلف تفسیر کشاف مى نویسد: یعنى آنچه مرا بدان مى خوانید حتى نمى تواند کسى را به سوى خودش بخواند، چرا که لازم است معبود واقعى، بندگان را به طاعت خویش فرا خواند و سپس بندگان براى عبادت او تبلیغ کنند، در حالى که این معبود شما نه خود دعوت مى کند و نه مدعى ربوبیت است... در دنیا جمادى بیش نیست و در آخرت هم، اگر خدا به او نیرویى دهد از پرستش کنندگانش بیزارى خواهد جست.

دایرة المعارف طهور

گروه دین و اندیشه - حسین عسگری


1- زمخشرى، الکشاف، ج 2، ص 162، ج 4، ص 162- 163و 168- 170

2- على محمد على دخیل، قصص القرآن الکریم، ص 11

3- اسوه هاى قرآنى و شیوه هاى تبلیغى آنان، نویسنده مصطفى عباسى مقدم