تبیان، دستیار زندگی
انسان موجودی است عجیب چنان عجیب که خود نیز از اسرار خلقت خود در شگفت است و هماره در پی کشف گوشه ای از عجایب وجد خویش است و این کاووش را اکثرا از نقطه آغاز که همان چگونگی آفرینشش می باشد آغاز میکند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چگونه  آمدیم ؟ چگونه میرویم ؟

نور

این پرسش به طور طبیعی و ذاتی برای هر انسانی مطرح میشود که ما از کجا آمده ایم ؟ اولین انسان چگونه آفریده شد؟ و چون این قبیل پرسش ها برای هر بشری در هر عصری پیش می آید ادیان مختلف حتی ادیان غیر خدایی به گونه ای پاسخ هایی به آن داده اند که گاه بصورت افسانه های بی اساس است ما مسلمانان در کتاب آفریدگارمان خوانده ایم که: آفرینش همه انسان ها از نفس واحد است اشاره به مسأله آفرینش آدم جدّ نخستین ماست، که این همه افراد بشر با تنوع خلقت ، و خلق و خوى متفاوت ، و استعدادها و ذوق هاى مختلف ، همه به یک ریشه باز مى گردد که آن آدم است.1

باز این سؤال پیش می آید که خود حضرت آدم چطور آفریده شد؟ آموخته ایم که آدم از خاک آفریده شد و باز به خاک باز گشت ما بنی آدم نیز این چرخه پدر را باید بپیماییم (به چرایی خلقت در مبحث جداگانه ای خواهیم پرداخت). حال ما چگونه به این شکل در آمده ایم؟ خدواند اینگونه پاسخ می دهد:

«یا أَیهَا النَّاسُ إِن کنتُمْ فِی رَیبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَیرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَینَ لَکمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکمْ وَمِنکم مَّن یتَوَفَّى وَمِنکم مَّن یرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکیلَا یعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ.»2 ؛  اى مردم، اگر در باره برانگیخته شدن در شکید، پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریده‏ایم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آن گاه از مضغه، داراى خلقت کامل و [احیاناً] خلقت ناقص، تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم. و آنچه را اراده مى‏کنیم تا مدتى معیّن در رحم ها قرار مى‏دهیم، آن گاه شما را [به صورت‏] کودک برون مى‏آوریم، سپس [حیات شما را ادامه مى‏دهیم‏] تا به حد رشدتان برسید، و برخى از شما [زودرس‏] مى‏میرد، و برخى از شما به غایت پیرى مى‏رسد به گونه‏اى که پس از دانستن [بسى چیزها] چیزى نمى‏داند. و زمین را خشکیده مى‏بینى و [لى‏] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمى‏آید و نمو مى‏کند و از هر نوع [رستنیهاى‏] نیکو مى‏رویاند.

همه اینها به خاطر آن است که این حقیقت را براى شما آشکار سازیم که ما بر هر کار قادر و توانا هستیم.

از آن پس یک دوران انقلابى جدید آغاز مى شود «و ما شما را به صورت طفل از شکم مادر بیرون مى فرستیم» (ثُمَّ نُخْرِجُکمْ طِفْلًا).

به این ترتیب دوران زندگى محدود و وابسته شما در شکم مادر پایان مى پذیرد، و قدم به محیطى وسیعتر، مملو از نور و صفا و امکانات بسیار فزونتر مى گذارید.

باز چرخ هاى حرکت تکاملى شما متوقف نمى شود، و همچنان سریع در این راه به پیشروى ادامه مى دهید «سپس هدف این است که به حد رشد و بلوغ و کمال جسم و عقل برسید» «ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکمْ»

در اینجا جهل تبدیل به دانائى ، و ضعف و ناتوانى تبدیل به قدرت و توانائى و وابستگى مبدل به استقلال مى شود.

ولى این چرخ باز متوقف نمى گردد هر چند گروهى از شما در این میان از دنیا چشم فرو مى بندند اما گروه دیگرى سیر نزولى حیات را بعد از تکامل شروع مى کنند تا به بدترین مرحله زندگى یعنى نهایت پیرى برسند (مَّن یتَوَفَّى وَمِنکم مَّن یرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ).

آرى به مرحله اى مى رسد که چیزى از علوم خود را به خاطر نخواهد داشت پرده هاى نسیان و فراموشى صفحه عقل و فکر او را مى پوشاند، و در واقع حالتى شبیه حال کودکى به او دست مى دهد.

برخى از شما به غایت پیرى مى‏رسد به گونه‏اى که پس از دانستن [بسى چیزها] چیزى نمى‏داند.
روح

این ضعف و ناتوانى و پژمردگى دلیل بر فرا رسیدن یک مرحله انتقالى جدید است ، همانگونه که سستى پیوند میوه با درخت دلیل بر رسیدگى آن و وصول به مرحله جدائى است .

این دگرگونی هاى عجیب و پى در پى که حاکى از قدرت بى پایان پروردگار است روشنگر این حقیقت است که همه چیز حتى احیاى مردگان براى او سهل و آسان است .

همان کسى که لباس حیات بر تن خاک مى پوشاند، و نطفه بى ارزش را به انسان کاملى مبدل مى سازد، و زمین هاى مرده را جان مى دهد او مردگان را حیات نوین مى بخشد آیا با این برنامه حیات آفرین مستمر او در این جهان باز مى توان در امکان معاد تردید کرد؟

نظام حاکم بر آفرینش این جهان نشان مى دهد که هدفى از آن در کار است ، وگرنه همه باطل و بیهوده بود، در حالى که این زندگى چند روزه و آمیخته با این همه ناملایمات و ناکامی ها چیزى نیست که ارزش این را داشته باشد که هدف نهائى عالم آفرینش را تشکیل دهد.

بنابراین باید عالم دیگرى وجود داشته باشد، عالمى وسیع و جاودانه که شایسته است هدف آفرینش محسوب گردد.

به این نکته نیز باید توجه کرد که سخن گفتن قرآن از این مراحل مختلف جنین ، در آن روز که نه علم جنین شناسى به وجود آمده بود و نه مردم اطلاع قابل ملاحظه اى درباره دوران جنینى انسان داشتند، خود گواه زنده اى است بر اینکه این کتاب بزرگ از جهان وحى و ماوراء طبیعت سرچشمه مى گیرد.

معاد جسمانی:

بدون شک هر جا قرآن سخن از بازگشت انسان ها و رستاخیز به میان آورده منظور بازگشت این انسان با روح و جسم در آن جهان است ، و آنها که معاد را منحصر به جنبه روحانى آن کرده اند و تنها قائل به بقاى ارواحند به هیچ وجه آیات قرآن را مورد بررسى قرار نداده اند، مثلا روشن است که آیاتى همچون آیه فوق با صراحت سخن از معاد جسمانى مى گوید وگرنه معاد روحانى چه شباهتى به دوران جنینى دارد؟

مخصوصا آخرین جمله آیات مورد بحث که به صورت نتیجه نهائى آمده به وضوح این مطلب را ثابت مى کند آنجا که مى گوید: و ان الله یبعث من فى القبور (و خداوند کسانى را که در قبرها هستند بر مى انگیزاند) چرا که قبر جایگاه جسم است نه روح .

نظام حاکم بر آفرینش این جهان نشان مى دهد که هدفى از آن در کار است ، وگرنه همه باطل و بیهوده بود، در حالى که این زندگى چند روزه و آمیخته با این همه ناملایمات و ناکامی ها چیزى نیست که ارزش این را داشته باشد که هدف نهائى عالم آفرینش را تشکیل دهد.

ارذل العمر چیست ؟
پیرمرد

«ارذل» از ماده «رذل » به معنى چیز پست و نامطلوب است ، و منظور از ارذل العمرنا مطلوبترین دوران هاى عمر انسان مى باشد که به نهایت پیرى مى رسد، و به گفته قرآن علوم و دانش هاى خود را به کلى فراموش مى کند، و درست همانند یک کودک مى شود، از نظر معلومات همچون کودک است ، از نظر تدبیر امور شبیه کودک است ، از چیز جزئى همانند یک کودک ناراحت مى شود و با امر مختصرى خوشحال و راضى مى گردد، ظرفیت و حوصله خود را از دست مى دهد، و گاه حرکات او کودکانه مى شود.

با این تفاوت که مردم از کودک انتظارى ندارند و از او دارند، بعلاوه در مورد کودکان این امیدوارى هست که با رشد و نمو جسم و روحشان همه این حالات برطرف مى گردد اما در مورد پیران فرتوت و کهنسال چنین امیدى وجود ندارد و با این تفاوت که یک کودک چیزى نداشته که از دست بدهد اما این پیر کهنسال همه سرمایه هاى حیاتى خود را از دست داده است.

روى این جهات حال پیران سالخورده در مقایسه با حال کودکان بسیار رقت بارتر و ناگوارتر است .

از امیر مؤ منان على(علیه السلام) چنین نقل شده که شخصى از آن بزرگوار از معنى دو سجده در هر رکعت از نماز سوال کرد، امام فرمود: معنى سجده نخستین هنگامى که سر به زمین مى گذارى آنست که پروردگارا من در آغاز از این خاک بودم ، و هنگامى که سر برمى دارى مفهومش این است که مرا از این خاک بیرون فرستادى ، و مفهوم سجده دوم این است که مرا به این خاک باز مى گردانى ، و هنگامى که سر از سجده دوم برمى دارى مفهومش این است که تو بار دیگر مرا از خاک ، مبعوث خواهى کرد.3

فاطمه محمدی- گروه دین و اندیشه تبیان


1- تفسیر نمونه جلد14و19 .

2- سوره حج آیه 5.

3- تفسیر نمونه جلد 25.