تبیان، دستیار زندگی
آیا به راستی ایرانی ها در حال انقراضند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا دو بچه کافی نیست؟

مقدمه:

دکتر احمدی نژاد

دکتر محمود احمدی نژاد از آن جنس سیاستمدارانی است که شنا کردن بر خلاف جریان آب را دوست دارد.از نگاه او بسیاری از موارد که برای عموم جامعه و یا نخبگان بدیهی فرض می شوند بدیهی نیستند و او آنها را مورد انتقاد قرار می دهد.انتقاداتی که نگاه متفاوت وی را نشان می دهد.در دوره ایتدای ریاست جمهوری ایشان مواردی مانند حذف سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و یا مخالفت با تغییر ساعت در ابتدای نیمه اول سال از مواردی بود که مباحث فراوانی را در پی داشت.رییس جمهور محترم نیز در این دوره با طرح سوالی درباره کنترل جمعیت و شعار دو فرزند کافی است باعث ایجاد مباحث فراوانی در عرصه جامعه شده است.اگرچه طی دو دهه اخیر شعار دو بچه کافی است سیاست کلی نظام بهداشتی کشور بود و در تمامی مقاطع کارشناسی درس تنظیم جمعیت وخانواده ارائه می شد و تنظیم خانواده جزو آموزشهای اجباری قبل از ازدواج بود، اما نگاه آقای احمدی نژاد نشانگر برنامه های متفاوت دولت دهم در ان زمینه است.برنامه پیشنهادی دولت دهم برای اعطای یک میلیون تومان در یک حساب بانکی به ازای هر کودک نشان دهنده سیاست تشویقی برای افزایش جمعیت ایران است.مهم ترین اظهارات رییس جمهور در این زمینه عبارتند از:

"   یک مشت آدم خیال می‌کنند که آن‌ها روزی مردم را می‌دهند و به محض این‌که خانواده‌ای دارای سه فرزند و یا چهار فرزند می‌شود به آن خانواده اعتراض می‌کنند، انگار که آن‌ها می‌خواهند روزی این خانواده را بدهند. به شما چه که چند بچه کافی است؟ چرا قانون می‌گذارید که کسی از سه بچه بیشتر حق ندارد داشته باشد؟

"  در سال 60 تا 64 رشد جمعیت ما بالا بود و متولدان آن سال الان مسکن و شغل می‌خواهند. از سوی دیگر فصل کارشان است باید پرسید که آیا الان وضع مردم بهتر شده و یا سال‌های 60 تا 64 ؟ در آن سال‌ها ما در چه خانه‌هایی زندگی می‌کردیم و چه خوراکی داشتیم؟ چقدر روستاها آب و برق و امکانات داشتند و الان چه وضعی داریم؟

دکتر احمدی نژاد:می‌گویند دو بچه كافی است. یعنی اینكه 40 سال دیگر چیزی از ملت ایران وجود ندارد.
سیاستهای افزایش جمعیت

"  غربی‌ها 40 سال پیش گفتند كه جمعیت را كنترل كنید، بچه مزاحم است و بچه كمتر زندگی بهتر. اكنون ببینید همان‌ها به كجا رسیدند به جایی رسیده‌اند كه جمعیت آنها پیر شده‌اند و دارد از بین می‌رود و چند سالی است كه خانواده‌ها را تشویق می‌كنند كه فرزند بیاورند و امكانات در اختیار خانواده‌ها قرار می‌دهند، برای این كه جمعیت داشته باشند و هرساله نیز مجبور هستند مقداری جمعیت وارد كنند. عده‌ای در كشور ما نیز پیدا شدند كه چشم بسته گفتند ببینیم آنها چكار می‌كنند، ما نیز همان كار را بكنیم و گفتند دو بچه كافی است و در این ارتباط قانون وضع كردند و گفتند سه بچه را بیشتر بیمه نمی‌كنیم، در صورتی كه نگاه و اعتقاد ما با آنها فرق می‌كند و معیارهای ما با آنها متفاوت است.

"   من گفتم چرا می‌گویید كه مردم از ترس فقر بچه خود را از بین ببرند. خداوند می‌فرماید از ترس فقر بچه‌های خود را نكشید، ما آنها و شما را روزی می‌دهیم. می‌گویند دو بچه كافی است. یعنی اینكه 40 سال دیگر چیزی از ملت ایران وجود ندارد. دو نفر وقتی ازدواج می‌كنند، دو بچه نیز بیاورند حتما تا آخر این دو بچه باقی نمی‌مانند، حادثه وجود دارد، بیماری وجود دارد. اكنون متوسط افراد خانوار در ایران زیر 4 نفر آمده است یعنی كمتر از دو بچه.

نگاهی به رشد جمعیت ایران در 50 سال گذشته:

در فاصله دهه 1330 تا دهة 1360 ایران با رشد بی‌سابقه و شتابان جمعیت مواجه بود. به طوری كه معدل رشد سالانه

رشد جمعیت ایران

جمعیت در این چهار دهه به رقمی حدود 3 درصد بالغ می‌شد. رشد سالانه 3 درصد، سبب شد جمعیت هر 23 سال یكبار دو برابر و در طول یك قرن بیش از شانزده برابر شود. رشد سالانه 3 درصد سبب شد، جمعیت ایران از رقمی كمتر از 19میلیون نفر در سال 1335 به رقمی در حدود 50 میلیون نفر در سال 1365 بالغ شود. پیشرفت بهداشت و گسترش آن و به تبع آن كاهش میزان‌های مرگ ومیر به ویژه مرگ ومیر نوزادان و اطفال نقش اصلی و تعیین كننده در شتاب رشد جمعیت داشته‌اند.

چنین روندی میزان سالانه رشد طبیعی جمعیت در فاصله سالهای 1355 تا 1365 را به رقم بی‌سابقه3/2 درصد رساند. جالب آنكه با توجه به ورود مهاجرین و معاودین عراقی و هجوم آوارگان و پناهندگان افغانی در این فاصله، مهاجرت هم حدود 8/. واحد میزان رشد سالانه جمعیت را افزایش داد و رقم رشد مطلق سالانه جمعیت به 4 درصد بالغ شد.

چنین روندی میزان سالانه رشد طبیعی جمعیت در فاصله سالهای 1355 تا 1365 را به رقم بی‌سابقه3/2 درصد رساند.

پس از انجام سرشماری 1365 و وقوف به جمعیت 50 میلیونی كشور، و از آن مهم‌تر وقوف به روند بی‌سابقه رشد شتابان جمعیت،‌دولت ودستگاه های برنامه‌ریزی لزوم اتخاذ سیاست هائی در جهت تعدیل میزان رشد جمعیت از طریق تشویق و ترغیب برنامه‌های تنظیم خانواده و كاهش سطح زاد ولد و باروری را اجتناب ناپذیر دانستند، به طوری كه از سال 1367 این

کتاب تنظیم خانواده

سیاست ها در متن اولین برنامه توسعه اقتصادی و اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی قرار گرفت.

خانواده‌ها و زوجین با آشنایی قبلی با برنامه‌های تنظیم خانواده و توجه به بهداشت و آموزش فرزندان و به طور كلی توسعه خواهی و توجه به كیفیت زندگی هم از برنامه‌های تنظیم خانواده و تحدید موالید استقبال كردند. بدین ترتیب برنامه‌ریزی و مساعدت دولت و‌آمادگی و استقبال خانواده ها و زوجین، در دهة1370 سطح باروری را در ایران با سرعتی استثنائی كه در سطح بین‌المللی كم سابقه و شاید هم بی‌سابقه بود كاهش داد. میزان رشد طبیعی سالانه جمعیت از 2/3 درصد در سال 1365 به كمتر از 5/1 درصد در حال حاضر تنزل یافته است.

اما از سال 1388 خورشیدی مجددا سیاست افزایش جمعیت در دستور کار قرار گرفت و سیاستهای تشویقی جایگزین سیاستهای تنظیم خانواده شد.البته همانگونه که خود رییس جمهور پیش بینی کرد این طرح دارای موافقان و مخالفان بسیاری بود که هر کدام دلایل خاص خود را داشتند که در ذیل به آن اشاره ی گردد:

دلایل موافقان افزایش نرخ رشد جمعیت:

1-آیات وروایات:

از نگاه برخی طرفداران این طرح  از لحاظ دینی ، تشویق فراوانی به ازدواج و خروج از تجرد شده است. بدیهی است که یکی از نتایج ازدواج  در اغلب موارد تولید و احیانا تکثیر نسل است. روایاتی وجود دارد که فزونی جمعیت مسلمانان را یک معیار مهم هم در دنیا و هم در آخرت قرار داده است. فرزندان در دنیا زینت،مایه  استعانت، امداد، قدرت و مایه غلبه مومنان و در آخرت مایه  مباهات پیامبر اسلام(ص) معرفی شده اند. برخی محققان از مجموع این روایات اصل اولی را استحباب تکثیر نسل دانسته اند.

2-افزایش قدرت ملی:

از نگاه بسیاری از صاحب نظران جمعیت در کنار وسعت از مهمترین عوامل ابتدایی قدرت ملی هستند.وفور منابع انسانی

جمعیت ایران

شانس یافتن استعدادهای برتر را افزایش می دهد  و باعث کاهش هزینه تولید و افزایش بازار می گردد.هم چنین در زمینه قدرت دفاعی جمعیت از فاکتورهای مهم محسوب می گردد.

3-دلایل امنیتی و هم چنین حوادث غیر مترقبه:

از نگاه برخی صاحبنظران ، لحاظ تاریخی ایران کشوری است که همواره در معرض تهاجم و دست درازی قدرت های بزرگ بوده است. لذا نمی توان از جمعیت به عنوان یکی از مهترین فاکتورهای اقتدار ملی چشم پوشی کرد. به عنوان نمونه به واسطه اشغال نظامی ایران توسط انگلیسی ها در جنگ جهانی اول فاجعه قحطی سالهای (1917-1919 م) در سراسر کشور به وقوع می پیوندد و به تاوان آن بیش از10میلیون ایرانی به کام مرگ کشیده می شوند.طبق اسناد آمریکایی، در سال1914  جمعیت ایران20  میلیون نفر بود که در سال1919  به11  میلیون نفر کاهش یافت، یعنی حدود ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماری های ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند.

4-کنترل جمعیت طرحی استعماری و گونه ای از جنگ نرم است:

بر مبنای نظر برخی موافقن افزایش رشد جمعیت، طرح کنترل جمعیت  حامل و حاوی ارزش های «جهانی سازی» برخاسته در دهه هفتاد میلادی و  حاصل دو دهه فعالیت پژوهشی «دانشگاه جان هاپکینز» به عنوان طرف قرارداد ارتش آمریکا از سال ۱۹۴۸ برای ارایه یک برنامه هماهنگ جهانی برای کاهش جمعیت کشورهای کمتر توسعه یافته با منابع غنی و دارای ماهیتی استعماری بود. هدف این گونه سیاستها تضعیف منابع انسانی این کشورها به منظور تسلط بر آنهاست.

5-به هم خوردن توازن جمعیتی مناطق شیعه نشین در مقابل رشدجمعیت سایر مذاهب:

از نظر برخی حامیان افزایش رشد جمعیت در کشور، اسناد و قراینی وجود دارد که در برخی مناطق به ویژه با حمایت عوامل سلفی، تشویق به ازدواج متعدد و تکثیر نسل دربرابر شیعیان به چشم می خورد.این حمایت با هدف تغییر  بافت جمعیت این مناطق که اکثرا در مناطق مرزی است به ضرر شیعیان می باشد، در حال انجام است .برای مثال این فرق دارای رشد جمعیت 7 درصد در سال در مقابل رشد جمعیت یک و نیم درصدی کل جامعه می باشند.

دلایل مخالفان افزایش نرخ رشد جمعیت:

1-جواز شرعی کنترل جمعیت:

آقای مرندی وزیر سابق بهداشت و نماینده اصولگرای فعلی مجلس می گوید:  پیش از ارائه لایحه تنظیم خانواده از سوی دولت به مجلس، وی طی نامه‌ای به امام(ره) نظر ایشان را درباره این قانون جویا شده و ایشان نظر مثبتشان را با توجه به احساس ضرورت این مساله اعلام كردند. حتی پس از فوت امام در دیداری كه به همراه آقای هاشمی با مقام معظم رهبری داشتم خطاب به ایشان پرسیدم كه اگر به نظرشان قانون تنظیم خانواده ذره‌ای اشكال شرعی دارد، به بنده اعلام كنند تا حال كه پایم لب گور است، خطایی مرتكب نشوم و فتیله این كار را پایین بكشم. اما ایشان گفتند بروید و كارتان را بكنید.هم چنین قانون تنظیم خانواده در سال 66 به تایید شورای نگهبان رسیده و این شورا آن را مخالف شرع مقدس اسلام ندانسته است.

قانون تنظیم خانواده در سال 66 به تایید شورای نگهبان رسیده و این شورا آن را مخالف شرع مقدس اسلام ندانسته است.

2-کیفیت جمعیت مهمتر کمیت آن:

اگرچه نقش جمعیت در مولفه های قدرت ملی غیر قابل انکار است اما مساله کیفیت جمعیت دارای اهمیتی بنیادین تر است.برای مثال کشوری مانند ژاپن اگرچه دارای جمعیتی به مراتب پایین از  هندوستان با بیش از یک میلیارد نفر جمعیت

جمعیت زیاد در هند

است اما به مراتب دارای قدرت بالاتری در عرصه بین المللی به علت کیفیت نیروی انسانی کشورش می باشد.آموزش ،بهداشت و تربیت نیروی انسانی از صرف وجود نیروی انسانی قدرت سازتر است.

3- تردید جدی درباره  توانایی دولت برای ایجاد امکانات برای جمعیت جدید:

با توجه به آمارها سال‌های اول انقلاب كه رشد موالید، 3.2 بوده است. در این دوران هم با كمبود مدرسه و هم با مشكل سوءتغذیه مواجه بوده‌ایم از این رو اگر دولت به دنبال افزایش جمعیت است باید پیش از آن سطح كیفی آموزش و حتی سطح كمی آن را افزایش دهد و نشان دهد كه پتانسیل لازم برای مقابله با سوءتغذیه را نیز دارد. دولت همچنین باید برنامه‌های خود برای ایجاد اشتغال و مقابله با فقر و تامین امنیت در صورت افزایش جمعیت را هم در نظر بگیرد.با توجه به مشکلات جدی در زمینه بیکاری،تورم،بهداشت،مسکن و اشتغال وعدم بهبود چشمگیر شرایط در این حوزه ها نگرانی درباره برنامه عملیاتی دولت برای نسل بعد نیز وجود دارد.

4-نگاه دولت صرفا به نیازهای مادی نسل جدید است نه تربیت آن:

برخی منتقدان معتقدند دولت با نگاه مادی به بچه دار نشدن را نکوهش کرده است ، وگفته است خدا روزی رسان است و نباید جلوی بچه دار شدن را گرفت اما فارغ از مسائل اجتماعی و سیاسی "جمعیت" ، دو نکته فردی در این خصوص نباید مورد غفلت قرار بگیرد: اول قدرت مالی والدین و دوم توانایی آنها در تربیت.متاسفانه نگاه دولت در این زمینه بر مبنای مسائل مادی و روزی بوده اما مساله مهم و فرهنگی تربیت را فراموش کرده است.آیا می توان در خانواده ای پرجمعیت امکانات و فرصتهای برابر و کافی تربیتی را فراهم کرد؟

5-مرجع سیاستهای کلی نظام کجاست؟

برخی منتقدان بویژه در مجلس معتقدند :مشخصا سیاستهای جمعیتی از سیاستهای کلی نظام بوده و صرفا به یک فرد و یک دوره محدود نمی شود.قانون کنترل جمعیت در سال 1366 به تصویب رسیده و دارای تاییدات شرعی و فقهی مقامات عالی رتبه نظام هم هست.هم چنین بر این مبنا در قوانین دیگر مانند برنامه های توسعه نیز بدان تصریح شده است.تجدید نظر در این سیاست و برنامه دارای فرایندها و تشریفات قانونی خاصی است که نیاز به یک اجماع در نظام سیاستگذاری کلان کشور دارد.

نتیجه گیری:

به نظر می رسد لزوم سیاستهای تشویقی برای افزایش جمعیت نیاز به کارشناسی بیشتر میان محققان و سیاستگذاران دارد.چرا که تجربه رشد جمعیت در دهه 60 که با عدم پیش بینی و تدارک ابزار کافی برای پاسخگویی نیازهای اولیه دینی ،آموزشی و دانشگاه،اشتغال،مسکن و ازدواج این نسل روبرو بود باعث شد که مشکلات زیادی برای سیاستگذاران و مجریان بوجود بیاید.در صورت پدید آمدن اجماع علمی میان نهاد مختلف پژوهشی،حاکمیتی و سیاستگذاری می بایست به برنامه ریزیهای میان مدت و بلند مدت در این زمینه دست زد و متون قانونی لازم را در این زمینه تدارک دید.مهم ترین مساله در این زمینه کارامدی و برنامه ریزی دولت برای افزایش جمعیت و تامین نیازهای آن است.به نظر می رسد هر گونه شتابزدگی و کار بی برنامه در این زمینه ضمن تحمیل فشار به کشور فرصت جمعیت زیاد را به تهدید تبدیل می کند.

سید حسین زرهانی

گروه جامعه وسیاست