شهید اصغر ترکمان
براستي كه جام عشق را نه هر كس كام نوشيدن است كه آئينه جهان نما خاص مردان دريادلي است كه در حسرت بزرگانشان سرشار از عرق شرم است.در هر گوشه شلمچه را كه مينگري صداي عبور توسن سواري را ميشنوي كه خورشيد ميتازد و صداي پاي آب كه روشن از كتاب نور ورق ميخورد، اصغر تركمان برگي از كتاب زرين شلمچه است كه صداي مظلوميّت ملتي را در تاريخ فرياد كرد، زندگاني پر بارش، خوان كرمي است از لطائف خداوندي كه هر كس به فراخور حالش در ارتزاق اوست.
13 فروردين 1349،طبيعت، غنچه هاي شقايق و اطلسي را به شكفتن ميديدكه در يكي از محله هاي جنوب تهران غنچه خانواده تركمان (ملكوتي) نيز شكوفه زد و خانواده را غرق در مستي و شادماني نمود. تولدش همراه با ميلاد مسعود إمام چهارم (ع) همراه گشت و پدر به يمن قدوم وي، نام برادر شيرخوار إمام، علي اصغر را بر كودك نهاد و بيمة باب الحوائجش نمود. از همان آغازين روزهاي كودكي نگاه معصومانه اش، نگاه حضرت دوست را به سوي خود كشيد و خود را براي آينده اي بس بزرگ مهيا ميكرد. قبل از دبستان نماز و روزه را به خوبي فرا گرفت و در انجام تكاليف ديني ممارست داشت. هنوز سالي از دبستان نگذرانده بود كه در سال 55 بهمراه خانواده راهي قائمشهر شد و در گلگشت سبزه و چمن آن ديار زندگاني ادامه داد. در دوران انقلاب كودكي هشت ساله بود و در هياهوي آن زمان دانست كه فرياد «الله اكبر» مشتي آهنين است كه دهان هر ياوه گوي مستكبري را خواهد كوبيد.
تحصیلات حوزوی
پس از اتمام دوران ابتدايي با تشويق پدر و علاقة شخصي خود به روحانيت و علوم اسلامي رهسپار حوزه علمية إمام جعفر صادق -عليهالسلام- در كوتناء قائمشهر شد. تا در سايه سار مهر حضرت دوست خوش بيارمد و از چشمة لايتناهي اش جرعه نوشد. جوان رعناي مازني در حجره هاي نوراني مدرسه روزگار ميگذراند. به گوهر وجود سنگ صفا و مهر ميسائيد و شبنم چشمانش در نيمه شب حجره تمامي نداشت. گويي كرشمه هاي دلدار، بر حرير قلبش پرتو افكنده و به ملكوتش ميخواند. 16 ساله بود كه نواي دل انگيز حضور در جبهه او را مست حضور در خاك گرم جنوب ميكرد. در ارديبهشت 65 به عنوان نيروي تبليغي به آموزش پدافند نيروي هوايي رفت و سه ماه در گرماي طاقت فرساي هور الهويزه و پاسگاه ابوذاكر به اداي تكليف مشغول بود. شش ماه بعد بار ديگر عزم را جزم كرد تا به دريا دلان سبكبار بپيوندد. او كه تا زه تاج پادشاهي بر سر و ملبس به لباس مقدس روحانيت شده بود به كاروان سپاهيان حضرت مهدي -عجلاللهتعاليفرجه- او پيوست و راهي شلمچه شد.مرحله دوّم عمليات كربلاي 5 آغاز گرفت و نبرد در كشاكش رزم و حماسه، شكوه ياران خميني را مجسم كرد. دشمن ذليل و زبون شد و فتح از آن سپاه حسين -عليهالسلام-،و علي اصغر در دل شب پر شكوه ترين جلوه فتح را به نظاره نشست .از آسمان ذرّهاي بلورين نور باريدن گرفت و او را به بي كران حضرت دوست رهنمون كرد. «روحش شاد و راهش مستدام باد»
وصیت نامه
«ربنا اننا سمعنا مناديا ينادي لِلاءيمانِ ان امنوا بربكم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار» پروردگارا ما چون صداي منادي را كه خلق را به ايمان ميخواند شنيديم اجابت كرديم و ايمان آورديم. پروردگارا از گناهان ما در گذر، زشتي كردار ما را بپوشان و هنگام جان سپردن ما را با نيكان محشور گردان. خدايا وجودت مرا شيفتهات كرد. در رهت گام مينهم و ذكر «انالله و انااليه راجعون» را بر زبان جاري ميكنم، اين چنين است كه قلوبخويش را متصل بر روح پروردگار خويش كردهام و بسوي معبود خويش پرواز كردهام و گفتار ذات مقدس را سر منشأ رهرو خويش قرار دادهام.اينكه فرصتي دست داده كه با شما سخن گويم، در ابتداي سخنم بر شما اين جمله را عرضه ميدارم كهاي خانواده! اينك من در بين شما نيستم، ميدانم چه احساسي داريد. اميدوارم كه احساس شما از روي صداقت و براي رضاي خدا باشد و ذرهاي غم و اندوه بر خود راه ندهيد زيرا آنكسكه به من جان داد، اينك جانم را خريده و من با كمال ميل جانم را تقديم او ميكنم و يا بسوي او بر ميگردم. اگر من در راه خدا گام نهادم كار بزرگي را انجام ندادهام، بلكه وظيفهاي بود در راه خدا كه ميبايست ادا ميكردم. پس هيچ افسوس به حال مننخوريد و اين را متذكر شوم كساني هستند كه كشته ميشوند و به دوزخ ميروند و كساني هم هستند كه در راه خدا كشته ميشوند و به بهشتميروند و اين فرق اساسي است كه مكتب ما با ساير مكاتب دارد، چون آنها پيروزي و عزت خويش را در ظواهر دنيوي ميبينند، و ما عزت وپيروزي خويش را در نزد خدا مشاهده ميكنم، و اين است كه با بينشي كامل بسوي معبود خويش حركت كردهام. پس پرودرگارا از توميخواهم در لحظههاي آخر عمرم آن زماني كه مورد اصابت گلولههاي دشمن قرار گرفتهام، مرا از فكر و خيالهاي دنيوي دور گرداني وفقط ياد خودت را در قلبم آشكار سازي.و اي خانوادهام، صبرتان بر نبودن من و راضي بودن به رضاي خداوند، بزرگترين اجر است كه بايد در نظر بگيريد. اي ملت شهيد پرور بدانيد كهريشه اسلام با خونهاي فرزندانتان آبياري ميشود و اين آمريكا و دست نشاندگان وي ميخواهند پروانه را از پرواز بترسانند و ما را از شهادت. پسباكي نداريم و به سوي معشوق ميشتابيم. امروز زمان بسيار حساسي است. امروز همة ما بايد عاشقانه و مشتاقانه در اين راه پايدار و استوارباشيم. همانطور كه امام حسين (ع) با 72 تن از يارانش در كربلا پايدار و استوار ماند و امروز فرزندي از فرزندان واقعي حسين (ع) در كربلايايران زمين ظاهر شده است و هر كسي امروز با پير جماران مخالف باشد، بايد بگويم كه با اسلام مخالف است و اي عزيزان امام ما را يارينماييد. نكند خداي ناكرده او هم مثل امام حسين (ع) غريب و تنها بماند كه ان شاءالله نخواهد ماند. بنده شكر ميكنم كه خدايي را كه ما را بهاين راه راست و صراط مستقيم هدايت كرده، خوشا بحال كساني كه به نداي حسين(ع) شجاعانه لبيك گفتند و ثابت ماندهاند و من هميشهآرزو داشتم و زير لب زمزمه ميكردم كه اي امام! كاش صد جان داشتم و در راه ياري و تحقق اسلام عزيز به فرمانت در سنگر فدا ميكردم. هان اي عزيزان من! امروز وارد دانشگاهي شدهام كه معلم اين دانشگاه حسين (ع) است. امت حزب الله سعي كنيد جلوي نفوذدشمنان را بگيريد و هميشه در راه اهداف انقلاب اسلامي استوار و پايدار باشيد و از همه شما تقاضا ميكنم در مراسم دعاي كميل و توسلشركت كنيد. مسجد را كه سنگر مسلمانان است حفظ نماييد و مسجد را خالي نگذاريد و به فرموده امام عزيز مسجد سنگر است سنگرها راحفظ كنيد. امت حزب الله اگر ميتوانيد در جبههها حضور پيدا كنيد با كمكهاي بي دريغ خود در اجر و پاداش رزمندگان شريك باشيد و بايدبگويم كهاي مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبههها جلوگيري كنيد كه در اين صورت فرداي قيامت بايد جواب فاطمه زهرا (س) را بدهيد وتقاضايي كه از خواهران دارم اين است حجاب كه پردة عصمت و طهارتشان ميباشد را حفظ كنند. و حفظ حجاب خود، مشت محكمي بردهان دشمنان اسلام است، بايد بگويم كه اي واهران حجاب شما كوبندهتر از سرخي خون من است و سياهي چادر تو با ارزشتر ازسرخي خون من است. اي پدر و مادر گراميام از شما قدرداني ميكنم كه از رفتن من به جبهه جلوگيري نميكرديد و هر زمان كه من حاضرميشدم براي جبهه، شما آماده بدرقه من ميشديد و مرا از زير قرآن عبور ميداديد و در آخر از برادران و خواهران تقاضا ميكنم كه هر گونه بدي ازمن ديدهايد مرا با بزرگواريتان مورد عفو قرار دهيد و از دوستان واقعي خود خواهش ميكنم كه در شب اول قبرم مرا تنها نگذاريد چون تنها ماندنمن گناهكار در شب اول قبر برايم بسيار مشكل است.
منبع: سایت جلوه ایثار
تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه