تبیان، دستیار زندگی
بحث اعجاز، از آن جهت ضرورت دارد كه دلیلى بر صدق ادّعاى حقّانیت هر پیامبر و مدّعى رسالت الاهى است. خواجه نصیرالدّین طوسى بر این امر تأكید دارد و مى‏گوید: راه اطمینان بر راستى هر پیامبرى، ارائه معجزه به واسطه آن‏ها بوده است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تأمّلى در آفاق اعجاز قرآن (1)

آسانسور بهشت با قرآن کار می کند

مقدّمه

بحث اعجاز، از آن جهت ضرورت دارد كه دلیلى بر صدق ادّعاى حقّانیت هر پیامبر و مدّعى رسالت الهى است. خواجه نصیرالدّین طوسى بر این امر تأكید دارد و مى‏گوید: راه اطمینان بر راستى هر پیامبرى، ارائه معجزه به واسطه آن‏ها بوده است (حلى، بى‏تا: 275).

علاّمه طباطبایى نیز در این خصوص مى‏فرماید: اعجاز براى اثبات معارف الهى نیست؛ بلكه اعجاز هر پیامبرى براى اثبات رسالت و تصدیق پیامبرى است (طباطبایى، ج 1، ص 6 ـ 82)؛ بدین جهت، اعجاز هر پیامبرى نه براى اثبات وجود خدا، آن چنان كه برخى پنداشته‏اند، و نه براى درستى و كارآمدى معارف خود بوده؛ بلكه در اصل، براى صحت ادعاى پیامبرى او است.

اعجاز قرآن نیز از آن جهت سودمند بوده و خواهد بود كه نشانى بر رسالت پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و براى همه مخاطبان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، از آغاز بعثت تاكنون، دلیلى بر صدق نبوت او است؛ زیرا قرآن، عالى‏ترین و گویاترین معجزه پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به شمار مى‏رود كه متن آن، همچنان سالم از هر گونه تغییر و تبدیل باقى مانده، و وحى الاهى و هم دلیل بر آن وحى است و صدق درونى دارد؛ زیرا در این خصوص، وحى دلیل صدق خویش است (ابو زید، بى‏تا: 137). عبدالرحمن ابن خلدون (م 808) از این امر به صورت اتّحاد دلیل و مدلول یاد مى‏كند و مى‏گوید: بزرگ‏ترین، شریف‏ترین و گویاترین معجزه‏ها از نظر دلالت، قرآن كریم است كه بر پیامبر ما نازل شده؛ زیرا در اغلب موارد، امور خارق‏العاده، چیزى غیر از وحى هستند ... ؛ امّا قرآن، هم همان وحى مورد ادّعا و هم آن معجزه شگفت‏انگیز است؛ پس گواه آن وحى در خود آن است و به گواهى بیرون خود (همانند دیگر معجزات همراه با وحى) نیاز ندارد؛ از این جهت قرآن، از نظر دلالت، آشكارترین ادّله است؛ زیرا دلیل و مدلول در آن به هم پیوسته‏اند. (ابن خلدون، 1417: 1/119)

معناشناسى معجزه

اعجاز در لغت، از ریشه «عجز» به معناى پایان و بُن شى‏ء است (راغب اصفهانى، 334)، و در قرآن نیز به همین معنا آمده است؛ چنان كه خداوند مى‏فرماید:

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحا صَرْصَرا فِی یَوْم نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنقَعِرٍ، ما تندباد وحشتناك و سردى را در یك روز شوم كه استمرار داشته است، بر آنها فرستادیم كه مردم را همچون تنه‏هاى نخل ریشه‏كن شده، از جا مى‏كند. (معرفت، 4/16)

بدین جهت در معناى عجز، ضعف در برابر قدرت به كار رفته، واژه اعجاز به معناى به عجز درآوردن و ایجاد درماندگى در طرف مقابل است.

آیت‏اللّه‏ خویى در تعریف معجزه بیان مى‏دارد: معجزه آن است كه فرد مدّعى منصبى از مناصب الاهى، كارى را انجام دهد كه فراتر و برتر از قوانین طبیعت باشد و دیگران از انجام آن ناتوان باشند، ضمن آن‏كه آن كار، گواهى بر درستى او نیز باشد (قمر (54): 19 و 20).

علاّمه طباطبایى نیز در تعریف معجزه، اعتقاد دارد: امرى خارق عادت است كه بر تصرّف نیروى ماوراى طبیعت، در عالم طبیعت و جهان مادّى دلالت دارد، نه آن كه امرى باشد كه ضروریات عقلى را باطل كند. (خویى، 1401: ص 33)

با توجّه به تعاریف مذكور مى‏توان بر این امر تأكید كرد كه در اعجاز، شرایط ذیل، ضرورت دارد:

1. معجزه همراه با تحدّى و مبارزه‏طلبى است.

2. معجزه كارى است كه دیگران بدون كمك خداوند، از انجام آن ناتوانند؛ بدین سبب، قابل تعلیم و تعلّم نیست برخلاف سحر و جادو و هیپنوتیزم و مانیه‏تیزم و... كه از علوم غریبه و اكتسابى هستند.

3. معجزه مى‏باید به واسطه مدّعى رسالت انجام شود؛ بنابراین، امورى كه بشر گرچه از انجام آن‏ها ناتوان است، مانند حركت خورشید، ماه و ...، معجزه كسى به حساب نمى‏آید؛ چون آنها بدون واسطه، كار خداوند است.

این نكته نیز نمى‏باید مورد غفلت واقع شود كه اصطلاح معجزه درباره قرآن كه هم اكنون مرسوم و متعارف است، در آیات قرآن بدان اشاره نشده و این اصطلاح را همانند دیگر اصطلاحات كلامى و تفسیرى، متكلّمان و مفسّران از قرن سوم به بعد رایج كرده‏اند و قرآن، از اعجاز با عبارت‏هاى «بیّنه و آیه» و ... یاد كرده است مانند:

وَ قَالُوا لَوْلاَ یَأْتِینَا بِآیَةٍ مِن رَّبِّهِ أَوَ لَمْ تَأْتِهِم بَیِّنَةٌ مَا فِی الصُّحُفِ الْأُولَى،و آنها گفتند: چرا [پیامبر]، معجزه و نشانه‏اى از سوى پروردگارش براى ما نمى‏آورد؟ بگو آیا خبرهاى روشن اقوام پیشین كه در كتاب‏هاى آسمانى نخستین بوده است، براى آنها نیامد. (طه (20): 133)

قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرَائِیلَ * قَالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآیَةٍ فَأْتِ بِهَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ،[موسى گفت:] من در حقیقت، دلیلى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آورده‏ام؛ پس فرزندان اسرائیل را همراه من بفرست. فرعون گفت: اگر معجزه‏اى آورده‏اى، پس اگر راست مى‏گویى آن را ارائه بده. (اعراف (7): 105 و 106)

قرآن، معجزه همه عصرها

قران

معجزه هر عصرى، لازم است در خور عصر خود باشد تا از تأثیرگذارى آن، چیزى كاسته نشود؛ بدین جهت، در عصر حضرت موسى كه قوم او در جادوگرى سرآمد بودند، معجزه او از جنس سحر بود و چون در عصر حضرت عیسى، علم طب، پیشرفت قابل توجّهى داشت، معجزه او شفاى بیماران واحیاى مردگان بود. در زمان بعثت پیامبر اسلام(ص) نیز چون فرهنگ شعر و شاعرى و سخنورى در اوج قرار داشت، معجزه پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله متنى زبانى بود كه تفوّق پیامبرى او را ثابت مى‏كرد و فقط براى آن روزگار نبود؛ بلكه چون پیامبر اسلام (ص) ، خاتم نیز بود، معجزه او مى‏باید جاویدان و براى همه اعصار باشد، نه زمانمند و مكانمند؛ بدین جهت، معجزه او با آن زمان و همه دوران‏ها متناسب شد.

قرآن، افزون بر عنایت به عصر خود، كتاب تمام دوران‏ها و كتاب هدایت و تربیت همه انسان‏ها است و خداوند متعالى به این نكته اشاره مى‏فرماید: وَ نَزَّلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ تِبْیَانا لِكُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ، ما این كتاب [آسمانى] را بر تو نازل كردیم كه بیانگر همه چیز، و سبب هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است. (نمل (27): 89)

علاّمه طباطبایى نیز در این خصوص مى‏فرماید: قرآن مجید در مطالب خود، به امتّى از امم مانند امّت عرب یا طایفه‏اى از طوایف مسلمانان اختصاصى ندارد؛ بلكه با طوایف خارج از اسلام نیز سخن مى‏گوید ... و با هر طایفه‏اى از این طوایف به احتجاج پرداخته، آنان را به سوى معارف حقّه خود دعوت مى‏كند. (طباطبایى، 1372: 20)

مبارزه‏طلبى و تحدّى قرآن

همان‏طور كه در معناشناسى معجزه بیان شد، از جمله شروط و ویژگى‏هاى هر معجزه‏اى، تحدّى و هماوردطلبى با مخالفان و منكران است. قرآن نیز كه بر قلب پیامبر اسلام (ص) نازل شد، از همان آغاز، در متن آیات، خود را آیه و معجزه خوانده و مخالفان خود را از آن روزگار تا امروز به همانندآورى آن دعوت كرده است. خداوند متعالى در سوره عنكبوت مى‏فرماید: وَقَالُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَاتٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الآیَاتُ عِندَ اللّه‏ِ وَ إِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ * أَوَلَمْ یَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ یُتْلَى عَلَیْهِمْ، گفتند: چرا بر او، از سوى پروردگارش نشانه‏هاى [معجزه‏آسا] نازل نشده است؟ بگو آن نشانه‏ها پیش خدا است و من فقط هشداردهنده‏اى آشكارم. آیا براى ایشان بس نیست این كتاب را كه بر آنان خوانده مى‏شود، بر تو فرو فرستادیم؟ (عنكبوت (29): 50 و 51)

قرآن در گروهى از آیات، از مخالفان، بلكه همه انسان‏ها و در همه دوران‏ها مى‏خواهد كه اگر در درستى و الاهى بودن آن تردید دارند و آن را نشانه صدق و راستى پیامبر(ص) نمى‏دانند، با تمام توان، و به كمك یكدیگر، همانند آن را بیاورند كه از آن به عبارت «تحدّى» و هماوردطلبى یاد شده است. حضرت محمّد(ص) ، خود نخستین كسى بود كه بر وحى و رسالت خود ایمان داشت و هیچ‏گاه در آن تردید نكرد (طباطبایى، 1393: 10/125)، و در برابر اوضاع سخت روزگار خود و با وجود همه تردیدهاى مخالفان، آنها را به تحدّى قرآن دعوت مى‏كرد.

برخى از آیات هماوردطلبى و تحدّى، در مكّه، و برخى در مدینه نازل شده، و در برخى از آن‏ها، تحدّى به همه قرآن و در برخى به ده سوره و در برخى به یك سوره، تحدّى شده (معرفت، 1414: 4/21 ـ 25) كه به نظر، سیر تاریخى آن‏ها چنین است:

الف. أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لاَّ یُؤْمِنُونَ * فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِینَ، یا مى‏گویند، آن را بر بافته. [نه] بلكه باور ندارند؛ پس اگر راست مى‏گویند، سخنى مثل آن بیاورند. (طور (52): 33 و 34)

ب. أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِن دُونِ اللّه‏ِ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ، یا مى‏گویند این [قرآن] را به دروغ ساخته است. بگو اگر راست مى‏گویید، ده سوره بر ساخته شده، مانند آن بیاورید و غیر از خدا هر كه را مى‏توانید فرا خوانید. (هود (11): 13)

ج. «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللّه‏ِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِینَ، و اگر در آن چه بر بنده خود نازل كردیم، شك دارید، پس اگر راست مى‏گویید، سوره‏اى مانند آن بیاورید و گواهان خود (غیر خدا) را فرا خوانید؛ پس اگر نكردید (و هرگز نمى‏توانید كرد)، از آن آتشى كه سوختش مردم و سنگ‏ها هستند، و براى كافران آماده شده، بپرهیزید.(بقره (2): 23 و 24)

ادامه دارد...

دكتر سیّد رضا مؤدّب

شکوری - گروه دین و اندیشه تبیان