سید كريم الله رجبي
سالها از عروج خونين اين پرستوهاي مهاجر ميگذرد. مرغان خونين بال شهادت كه به مسلخ عشق رفتند تا در «مناي شهادت» اسماعيل گونه «ذبيح الله» شوند و سرمشق آيندگان گردند. هر چند رفتهاند، ولي ماندگارتريناند. رفتن آنان، عين ماندن بود و بقايشان رد ساية فنا. آنان كالاي جان را در بازار هستي به آفريدگار جان فروختند و شهادت را خريدند.
شهيد بزرگ و قهرمان هميشه جاويد«كريم الله رجبي» در دهم ارديبهشت سال 1340 در خطة سرسبز مازندران در روستاي «اردشير محله» از توابع ساري در خانوادهاي مذهبي و با اصالت، غنچة وجودش شكفته شد و با آمدنش گل لبخند و شادماني را بر لبان پدر و مادر مهربانش شكوفا كرد. سالهاي كودكي را در آغوش گرم خانواده، با تربيت ديني، هم نواي با طبيعت با شكوه زادگاهش، آزاد و رها چون پرندهاي سبكبال رشد كرد سپس راهي مدسه شد تا در سنگر علم و دانش نردبان رشد و كمال را طي كند.
دوران ابتدايي را در زادگاهش با موفقيت گذراند سپس تا پايان دورة دبيرستان به تحصيلات خود ادامه داد و موفق به اخذ مدرك ديپلم در رشته برق گرديد. شهيد كريم الله كه از همان ابتداي نوجواني وظايف خود را شناخته بود و با علاقه به آنها عمل ميكرد، كمكم نور عبوديت و معنويت حق در قلب پاكش بيشتر شد و هر روز به اين شعر فكر ميكرد: «از كجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود به كجا ميروم آخر ننمايي وطنم» آري او تصميم گرفته بود خودش را بشناسد چرا كه ميخواست خدايش را بشناسد. او بهترين راه را براي رسيدن به اين هدف مقدس پيوستن به جرگة سربازان امام زمان - عجل الله تعالي فرجه- دانست لذا با عنايت يوسف فاطمه - سلام الله عليها- با كوله باري از عشق و محبت قدم در حوزه علميه گذاشت و در حوزة علميه شهر مقدس قم به تحصيل مقدمات علوم اسلامي پرداخت.
اوج پرواز
چند صباحي از ماندنش در حوزه نگذشته بود كه از جانب كربلا ندايي جانش را به شور و شيدايي وا داشت و آن نداي«هل من ناصر» بود كه از لبان پير جماران به گوش ميرسيد. او با لبيكي سرخ به امام عزيزش قدم در كربلاي ايران نهاد سرانجام در 9/5/1361 در منطقه عملياتي «كوشك» به آرزوي ديرينه خود رسيد و رداي سرخ شهادت را بر تن كرد و به اين ترتيب كريم الله به «رضوان الله» رسيد. روح پاكش در جوار اولياء الهي متنعم بادفرازی از وصیت نامه
به نام الله، ياري کننده حسينيان و درهم کوبنده منتقمان و کافران. «انا لله و انا اليه راجعون» شهادت از ديدگاه قرآن مجيد:« و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.»
گمان نکنيد آنها که درراه خدا کشته شدهاند مردهاند بلکه زندهاند و در نزد خداي خود روزي ميخورند. (آلعمران/169)
شهادت از ديدگاه امام خميني:
مکتبي که شهادت دارد اسارت ندارد.
شهات از ديدگاه استاد شهيد مطهري:
شهادت تزريق خون است به پيکر اجتماع.حمد و سپاس خدايي را که به ما عقل و اراده داد تا بتوانيم خود و جامعه را هر چه بيشتر درک نماييم و بتوانيم مثل يک انسان به تمام معنا زيست نماييم. حمد و سپاس خدايي راکه پيامبران را براي ارشاد مردم فرستاد.حمد خدايي راکه قرآن را به پيامبر اسلام محمد -صلی الله علیه و آله- جهت روشنگري امت نازل فرموده حمد از آن جهت که در اين زمان، رهبري پيامبرگونه راجهت رهبري اين انقلاب الهي جهاني عطافرمود. ازآن جايي که تمامي شما عزيزان واقفيد بر اين که ما در کشوري زندگي ميکنيم که تحولي بزرگ در آن به وقوع پيوست؛ تحولي که کشور را يکسره دگرگون نمود. آري، برادران و خواهران عزيز انقلاب ايران، انقلابي است که به جرأت ميتوانم قسم بخورم که دنيا تا به حال چنين انقلابي را به خود نديد. به اين دليل که آغازحرکت اين انقلاب با رهبري غير مستقيم مهدي امام زمان -عجل الله تعالی فرجه- و به رهبري مستقيم نايبش امام خميني بوده است. پس انقلابي را که خدا پشتيبان آنان است، رهبر و مردمش از چه بترسند؟ با توجه به اين موارد ميبينيم که رهبر انقلاباز همان اول،خط انقلاب را آن چنان مشخص مينمايند که هيچ کس تصور آن را هم نميکرد و آن خط، خط نه شقي و نه غربي جمهوري اسلامي بوده است. عزيزان من! بايد همهمان اعتراف کنيم که در آن زمان براي ما و ديگر مردم جهان فکر کردنش خيلي مشکل بود چون ما قدرت خدا را به خوبي نميتوانستيم درک کنيم. خون مظلوم بهشتيها که آنقدر شخصيت اين مرد بالا بوه که امام حسين در بارهاش ميگويد:
شهادت درمقابل مظلوميت ناچيز است. خون رجاييها، باهنرها، چمرانها، مدنيها، دستغيبها و خون جوانان پاک سرشت چون حسين به اراميها که شما خود بهتر وي را ميشناسيد و غيره ... حال بايد نهايت دقت را بنماييم، چون مسؤوليت انقلاب آن چنان منافع ابرقدرتها را که خطر انداخته که حتي تصورش برايشان مشکل بود. چه افتخاري بالاتر از آن که فرزند شما در جبههاي شمشير بزند که امام حسين، اين سرور شهيدان ما براي به تحقق رساندن آن خط از همه چيز خود، از زن وفرزند بگر تا بزرگترين چيز خود- که همان جان باشد- را مايه گذاشت.پس غم و اندوه براي کساني است که چنين افتخاراتي را ندارند. پس هميش شاد باشيد و افتخار کنيد و سعيتان بر اين باشد که هميشه امام عزيزمان و رزمندگان را دعا کنيد. پس با توجه با عرايضي که از نظرتان گذشت، مشخص ميشود هدف بنده از رفتن به جبهه بنده هم به عنوان يک سرباز کوچک اسلام و ظيفه شرعي و الهي خود دانسته که در اين برهه از زمان به جبهه بشتابم تا از اين طريق توانسته باشم دين خود را به اسلام عزيز ادا نموده و مشت محکمي بر دهان ياوهگويان شرق و غرب زده باشيم و در اين مرحله چه غالب گرديم و چه به ظاهر شکست خوريم در هر دو صورت پيروزي از آن ماست و ضلالت و بدبختي از آن کوردلان خوهد بود؛ سياه دلاني که هرگز نميتواند نور خدا را ببينند. و در ادامه عرايضم چند سخني داشتم با خانواده خودم اعم از پدر و مادر و برادران و خواهران) سلام عليک پدر قهرمان! بعد از سلام سلاميت آن وجود عزيز را از خداي منان خواهانم. پدر جان! در طي اين مدت خود بهتر ميدانم که نتوانستهام فرزندي خوب برايتان باشم، ولي پدر جان! آن چه که مسلم است اين تقصير ما نبود بلکه اين ابرقدرتهاي تجاوزگر بودند که نميخواستند ما به آن گونه که اسلام معرفي مينمايد. آري، حاکمان جور در تاريخ هميشه اين گونه بودند.چرا که آنها خواهان يک روابطي در جامعه بوند که تا بهراحتي بتونند فطرت خدايي يک انسان را نابود و خوي و خصلت حيواني و درندگي را جايگزين آن نمايند تا از اين طريق هر چه بتونند به اميال شوم خود دست يابند. پس پدر جان! سعي و کوششتان اين باشد که برادران و خواهران کوچکم را آن گونه تعليم و تربيت نماييد که امام زمان -عجل الله تعالی فرجه- ميپسندد. چون امام زمان -عجل الله تعالی فرجه- نياز فراواني دارد به انسانهايي که خود و اسلام عزيز را بيش از پيش درک نموده ومطيع بدون چون چراي فرمان خداوند متعال قرار گرفته باشند و اين را بدانيد ازپدر قهرمانم که در اين دنياي خاکي همه چيز از بين رفتني است. تنها چيزي که تا ابد باقي ميماند، آن کار نيک است. پس در تريبت فرزندانت، اني جگر گوشهگانت لحظهاي غفلت به خود راهنده که به درستي همه ما در پيش خداي بزرگ مسئوليم و ديگر عرضي ندارم. و اما تواي مادر عزيز و مهربانم! سلام اميدوارم که سالم گرم پسرت کريم الله را که از صميم قلبم سرچشمه گرفته با صميميت هر چه بيشتر بپذيري. مادر! به خدا قسم که همه چيز ما از اوست. خيلي دوستت دارم؛ دوست داشتي که نميشود آن را باقلم بر روي کاغذ وصفش نمود. چون فرزندت ميداند که مادرش چقدر مهربان است ومادرجان! تو را زياد دوست دارم ولي خداوند را از همه بيشتر دوست دارم. مادر! چيزي که ميخواستم با تو سخن بگويم و به نظر من خيلي مهم است آن شهادت پسرت کريم الله است و قبل از آمدنم به جبهه خيلي در موردش با شما صحبت کردم.آري، مادر جان! خوب حس ميکنم که غم از دست دادن فرزند خيلي هم کم نيست، ولي آن چيزي که از همه آنها مهمتر است توجه به فرمان خداست. ما بايد مطيع فرمان او باشيم، چرا که خود را يک مسلمان ميدانيم. پس مادر جان! براي اين که فرزندت و ديگر رزمندگان اسلام بتونند خوب از پس امتحان خدايي بربيايند دعا را فراوش نکنيد، چون خداوند بزرگ به نالههاي دلسوز مادران داغدار حتما توجه ميکند و مادر! افتخار کن که توانستي فرزندي را در دامنت بپروراني که عاشقانه دنبال راهي را برود که امام حسين -علیه السلام- به خاطر به ثمر رساندن آن راه، خون پاکش را نثار فرمود. مادر! بيشتر بايد توجه داشته باشي که ما به تنهايي نميجنگيم، بلکه دستهاي غيبي با ماست و به طور صريح بايد بگويم که فرماندهي اين جنگ با امام زمان است. پس مادرجان! افتخار کن به شهادت پسرت کريم الله و چيزي را که کريم ازتو ميخواهد اين که وقتي خبر شهادت فرزندت را شنيدي ، مثل ديگرمادران قهرمان وضو بگير و دو رکعت نماز شکر بخون و در تشييع جنازه يا روز سوم از مردمي که تشريف ميآورند با روحيهاي شاد استقبال بنما. مادر جان! مهم نيست اين که جنازهام به دستان برسد يا نرسد و اين نبايد زياد برايتان مهم شود و اگر زياد فرزندت را دوست داري و خواستي يادي از او نمايي، تو با پدر بچهها را جمع کنيد سري به قبر شهدا در ؟؟؟يا گلها بزنيد و يادي از ما کنيد.چون هدف تمام شهدا در کل يکي است و پيام ديگر اين که هميشه در سر نماز امام را
از دعاي خير فراموش نکني و السلام. چند سخني هم داشتم با برادر عزيزم بابالله و خواهرانم عشرت، مرضيه، راضيه و نجيبه سلام عليک خدمت تمامي شما بعد از سلام اميدوارم که در زندگيتان موفق پيروز باشيد. اما بعد، برادر و خواهران عزيزم! زندگي کردن در اين دنيا موقعي ميتواند ارزش داشته باشد که انسان خدايش پرا خوب درک کرده بشد و کاملا مطيع او گشته باشد، در اين صورت جز خدا چيز ديگري نصيب او نخواهد گشت و انساني که خدايش را خوب شناخته باشد، ديگر هيچ مشکلي براي او نخواهد بود، چه در اين دنيا چه در آخرت؛ چون درانسان با خدا، هيچ چيز نميتواند دخالت بيجا نمايد جزخداي بزرگ؛ بنابر اين هر کاري که ميخواهد انجام دهيد، در رابطه با خداوند انجام دهيد و در اين جا است که خداوند چنين انسانهايي را به حال خود وا نميگذارد و کاملا زير نظرشان دارد و راه صحيح را در پيش آنها قرار ميدهد که يک وقتي داخل گناه نشوند؛ چون خود قرآن طبق آيه شريفه: که اگر شما به قانون خداوندي پايبند باشيد من در شما چيزي را جهت تمييز يعني تشخيص حق از باطل قرار ميدهم و در آيه ديگر ميفرمايد: ان تتنصرالله ينصرکم و يثبت اقدامکم» اگر شما خدا را ياري کنيد خدا نيز شما را ياري خواهد کرد؛ ولي اگر انسان نفسش را خدايش قرار دهد و مطيع بدون چون و چراي او گردد، ديگر راهي براي نجات او باقي نخواهد ماند. چون تمام بدبختيهاي ما بر سر اين نفس سرکش است. چون اين نفس است که حسادت، کينه، بخل ريا، عجب تکبر، خود بزرگ بيني، مقام پرستي، مادي پرستي، زن پرستي و غيره به بار ميآورد، پس بياييم واز دستة اول انسانها باشيم و آن چنان باشيم که خدا ميخواهد. هر چند گام نهادن در اين راه، مشکلات، دردها، رنجها، نخوابي و گرسنگيها ميخواهد. تأکيد ديگر من بر شما خواهرانم اين که در تربيت فرزندانتان نهايت سعي و کوششتان را بنماييد که آينده اين کشور بستگي به تربيت فرزندانتان دارد. پس از يادتان نميرود در ضمن شعارها و اصطلاحات اسلامي را در گوششان زمزمه نماييد؛ چون زياد مؤثر است و اما چيزي که ازهمه مهمتر است خواهران عزيزم! در رعايت حجاب اسلامي خيلي دقيق باشيد؛ چون ابرقدرتها از حجابتان خيلي وحشت دارد و هر کس از خواهران را ديديد که زياد روي مسأله حجاب دقت نميکنند، شما وظيفه شرعي داريد که امر به معروف و نهي از منکر کنيد و به عنوان يک خواهر از او بخواهيد که رعايت نمايد، البته با مهرباني خاص نه با داد و فرياد زدن که خدايي نکرده بدتر شوند. حتي در کارهاي صحرا؛ امثال وجين، نشا و غيره، حجاب به نحو احسن رعايت گردد و ديگر عرضي ندارم براي شما. سلام به خدمت تکتکتان، حسين اقا، وليآقا، آذرخانم و ليلا خانم؛ اميدوارم که سلام گرم برادرتان را بپذيريد. عزيزان! اگر ميل داشته باشيد ميخواستم چند کلمهاي با شما صحبت کنم و اين آخرين صحبت من با شما باشد. پس دقت کنيد ببينيد برادرتان چه ميگويد، برادران وخواهران کوچکم! خواسته من از شما به ترتيب زير است:
1- در تمام موارد زندگي گوش به حرفهاي پدر و مادر عزيز باشيد؛ چون خداوند کساني را که به حرف پدر و مادرشان گوش ميکنند و عمل مينمايند، دوست دارد.
2- نما و معنايش را خوب ياد بگيريد و همچنين قبل از ظهر و غروبها جهت اداي نمازجماعت و نماز وحدت، به مسجد تشريف ببريد و از دوستان و برادران کوچک خود بخواهيد که به مسجدتشريف بياوريد و حتما و حتما اين کار را عملي بکنيد و ميدانم که ميکنيد.
3- اين که اهميت زيادي به درس دهيد وقتتان را الکي به هدر ندهيد چون اين لحظهها خيلي ارزش دارد. برادران و خواهران کوچک! اسلام در آينده نياز مبرمي به وجودتان دارد، پس قدرتان را بدانيد و در ضمن علي جان و ولي جان! البتته اختيار با خودتان است، اگر خواستيد راه برادرتان را ادامه دهيد هر کدام که حس کرديد بهترميتوانيد آن را دنبال کنيد يا هر دو و آن کسب علم در قم است- که همان درس طلبگي باشد- برادران تحميل نميکنم شما را، ولي برادران! سعادت و خوشبختي انسان در گام نهادن دراين راه بيشتر است و تا هر کس وارد در اين راه نشود، حقيقت آن را درک نميکند.
4- هميشه گوش به فرمان امام خميني باشيد و در ضمن سعي کنيد که در زندگي منظم باشيد، يعني اين که براي تمام کارها برنامهريزي کنيد؛ چون اسلام نظم در کارها را دوست دارد و در هرگونه بينظمي است و ديگر اين که علي و ولي جان! قرآن را که به شما هديه دادم خودتان بهتر مي دانيد که الکي ندادم؛ پس خوب فکر کنيد گه چرا برادرتان قرآن را به شما هديه نمود در صورتي که ميتوانست چيزهاي ديگري از قبيل پوشاک يا غيره بخرد. ديگر با شما عرضي ندارم. اما پيامي هم براي برادران و خواهران حزب الهي خود داشتم، آن هايي که رهبرشان خميني است. در ابتدا سلام عرض ميکنم به خدمت شما عزيزان جان برکف و عزيزان من من کوچکتر از آنم که بخواهم به شما نصيحتي کنم؛ ولي عاجزانه از شما ميخواهم که به حرفهايم دقت کنيد. برادران و خوهران عزيز حزب الهي! اسلام در حال حاضر در دنيا غريب واقع شده، ياران صديق اسلام نسبت به دشمنان آن اندک است و برعکس دشمنان زياد، که حتي نميشود شمردش. آري؛ امروز ابرقدرتهاي سلطهگر تصميم بر اين گرفتند که نور خدا را خاموش نمايند، ولي خداوند خود حافظ نورش است. عزيزان! به خداقسم تک تکمان در قبال خون اين شهدا مسؤوليم پس بياييم قدري بيشتر مسؤوليتهايي را ه خداوند بر گردنمان گاشته حس نماييم و قدري بيشتر درمورد اين انقلاب عظيم و رهبرش خميني بتشکن فکر کنيم و خلاصه قدري بيشتر فکر کنيم و در مورد پيروزيهاي اخير رزمندگان درخوزستان و معجزاتي که در آن به وقوع پيوست، معجزاتي که در آن فرزندان پاک اسلام امامشان مهدي امام زمان -عجل الله تعالی فرجه- را زيارت نمودند. آري، اين است قدرت انقلابها. وصيت من به شما به شرح زير است:
1- فقط و فقط خط امام خميني را در زندگي سرمشقتان قرار بدهيد به درستي که امام زبان گوياي اسلام است.
2- از ياران امام بتشکن حمايت و پشتيباني بکنيد.
3-از همه شما ميخواهم که قراعت قرآن راخوب فرا گيريد و همچنين سعي کنيد نماز و معنايش را خوب ياد بگيريد و در هنگام خواندن نماز نهايت دقت را بکنيد، چون همين خوب خواندن نماز است که انسان پي به مسؤليت خود ميبرد و بيشتر خود را درک ميکند يا به عبارت ديگر، نماز اثر واقعي خود را روي افراد ميگذارد.
4- اين که مسجد را سنگر اصلي خود قرار دهيد. غروبها را جهت اداي نماز جماعت يا وحدت به مسجد تشريف ببريد.
5- مسئله جنگ را مسئله اصلي خود قرار دهيد و با تمام کمبودهاي ناشي از چون اين صاحبش امام زمان است.
والسلام.
منبع: سایت جلوه ایثار
تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه