تبیان، دستیار زندگی
بیماری سل شمع وجودش را که از پرتو آن کاخ سخن پارسی روشنی تمام داشت می گداخت، و پیدا بود که بزودی دم سرد مرگ این شعله فروزان دانش وادب را از فروغ و روشنایی خواهد انداخت و برگ و بار این نهال برومند را که از آن بوستان نظم و نثر پارسی رونقی و طراوتی ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سبک اشعار بهار

قسمت اول:

متن خطابه ای است که آقای دکتر حسین خطیبی استاد ادبیات فارسی در دانشگاه طهران بنا به دعوت آقای خواجه عبدالحمید عرفانی وابسته مطبوعاتی سفارت کبرای پاکستان درباره سبک اشعار و آثار استاد ملک الشعراء بهار طاب ثراء روز یکشنبه هشتم دی ماه 1330 در سفارت کبرای پاکستان ایراد کرده اند.

سبک اشعار بهار

در بهمن ماه سال گذشته دوست عزیزم آقای عرفانی وابسته مطبوعاتی سفارت کبرای پاکستان از روی کمال لطف و محبت باین بنده تکلیف فرمودند که مختصری راجع به آثار و سبک اشعار استاد ملک الشعرای بهار در این محفل شریف که هر چند یک بار در سفارت کبرای پاکستان بر پا می شود به عرض حضار گرامی برسانم.

در آن هنگام که این اندیشه در میان بود استادم بهار که به راستی بهار علم و معرفت بشمار می آمد آخرین ایام زندگانی محنت بار خود را می گذرانید، آن دریای ذوق و هنر از جوش و خروش افتاده بود، بیماری سل شمع وجودش را که از پرتو آن کاخ سخن پارسی روشنی تمام داشت می گداخت، و پیدا بود که بزودی دم سرد مرگ این شعله فروزان دانش وادب را از فروغ و روشنایی خواهد انداخت و برگ و بار این نهال برومند را که از آن بوستان نظم و نثر پارسی رونقی و طراوتی بی اندازه داشت فرو خواهد ریخت. چقدر خوب می شد اگر این نیت خیر در زمان حیات استادم جامه عمل می پوشید، اما افسوس در همان روز که برای ادای این وظیفه اخلاقی آماده بودم، حادثه ای ناگهان رخ داد و دست تصادفی که در کمین بود، نگذاشت تا پای ارادت فرا پیش نهم و دین خود را به قدر توانایی خویش نسبت به استادم ادا سازم.

قبل از ورود به اصل موضوع لازم است مختصراً تاریخچه ای از تطور شعر فارسی را برای روشن شدن اذهان بیان کنم و سپس با تحلیل و تطبیق و مقایسه حد ابتکار و تتبع و تقلید و پیروی استاد بهار را از سبک قدیم بشرح باز نمایم.

استاد ملک الشعراء بهار

شعر فارسی بعد از اسلام تقریباً از قرن سوم شروع می شود، قبل از این دوره اگر هم اشعاری وجود داشته است هم از نظر کیفیت و هم از نظر کمیت چندان قابل ذکر نیست. کانون ظهور و کمال شعر فارسی در دوره ای که از قرن سوم شروع می شود و کما بیش تا اواخر قرن ششم به طول می کشد، سرزمین خراسان آن روز بود که شامل خراسان و ماورراء النهر قدیم و قسمتی از افغانستان کنونی بوده است، زیرا زبان دری که بعد از اسلام بنام زبان پارسی شهرت یافت و رواج گرفت لهجه ای بود که در ادوار پیشین زبان مردم این ناحیت به شمار می آمد و بعد از اسلام چون این قسمت از ایران دور از مرکز حکومت عربی بود همواره قیام های ملی و شورش هایی که برای برانداختن نفوذ خلفا می شد از این ناحیه سرچشمه می گرفت. چنانکه معلوم است و محتاج بشرح نیست. بالاخره پس از تقریباً دو قرن خلفای عباسی ناچار شدند حکومت مستقل خراسان را بشناسند و به این ترتیب طاهریان نخستین سلسله سلاطین ایرانی بعد از اسلام بر سر کار آمدند و بنیان استقلال سیاسی ایران بعد از دو قرن گذارده شد و استوار گشت، و سپس حکومت صفاریان و سامانیان این استقلال سیاسی را تکمیل کردند و تشویق آنان شاعری و نثرنویسی به زبان دری رواج گرفت، و خراسان مرکز شعر و ادب پارسی شد، و در نتیجه بتدریج سبکی بوجود آمد که مختصات آن هم در شعر و هم در نثر این دوره مصداق دارد و امروز به نام سبک خراسانی معروف است، و این سبک در تمام دوره رواج خود از قرن سوم تا اواخر قرن پنجم تقریباً در سراسر ایران معمول و متّبع بود و همه شاعران خواه در خراسان یا در عراق بدین اسلوب شعر سرودند.

بعد از چند قرن به تدریج بر اثر حوادثی که پیش آمد مرکز شعر و نثر پارسی به عراق منتقل شد و به این ترتیب اندک اندک از اواخر قرن ششم به بعد لغت و اسلوب شعر هم تغییر یافت و زبان و بلاغت عرب مجال وسیع تری پیدا کرد تا بیشتر و آسان تر در زبان دری نفوذ کند. این تغییر و تطور که اکنون فرصت بحث در جزییات آن نیست سبک عراقی را بوجود آورد، و این سبک اخیر هر قدر بیشتر رفت سبک خراسانی قدیم بیشتر فراموش شد تا اواخر دوره تیموری و اوایل عهد صفوی که اصولا چنانکه گذشت بر اثر عوامل سیاسی شعرای ایران به دربار هند آن روز رفتند و در کنف حمایت و تشویق سلاطین آن سرزمین آثار زیادی بوجود آوردند و در نتیجه سبک جدیدی پیدا شد که به اقتضای مکان به سبک هندی معروف گشت و این اسلوب جدید بعدها بر اثر مبالغه و اغراقی که از نظر خیالبافی و تکلیف زیاد در ایجاد مضامین نو در آن راه یافته بود و در استعمال لغات و ترکیبات نیز حدود و قیود سابق را نداشت و میل به تنوع مجال ورود هر گونه موارد لغوی را در آن باز می گذاشت رو به انحطاط نهاد و اگر چه در هندوستان آن روز و افعانستان در ادوار بعد و تا به امروز ادامه یافت، در ایران در دوره زندیه از میان رفت و شعرای این قرن کوشش کردند تا روش قدیم را در شعر پارسی بار دیگر احیا کنند و به کار بندند، این کوشش به نتیجه رسید و در دوره قاجاریه سبک خراسانی و عراقی زنده شد و شاعران این دوره بیشتر به تقلید شعرای قدیم که در این دو سبک شعر سروده اند می پرداختند. هر چند در این دوره شعرائی نیز بوده اند که تصرفاتی در سبک قدیم کرده و خواسته اند بدین طریق خود صاحب سبک و مکتب خاصی باشند و بعضی از آنها تا اندازه ای هم در این راه پیشرفت نمودند ولی هیچ گاه این تصرفات بپایه ای نرسید که نمودار مکتب جدید مستقلی در شعر فارسی به شمار بیاید و همین طریقه تا دوره مشروطیت ادامه یافت.

ملک الشعرا بهار

دراین هنگام موجباتی برای تغییر سبک در شعر فارسی فراهم شد زیرا شعر یکی از مهم ترین وسائلی بود که طرفداران مشروطیت برای رسیدن به مقصود بدان توسل و تمسک می جستند و شعرای بزرگ این عصر که نامشان امروز بر سر زبان هاست با سرودن اشعار ملی و حماسی مردم را برای گرفتن حق خود و قیام بر ضد استبداد تشویق و ترغیب می کردند و بدین ترتیب روش انتقادی جدیدی در شعر پارسی پیدا شد که بدنبال خود تعبیرات و ترکیبات و الفاظ و لغات و اسلوب خاصی در شعر بوجود آورد که در دوره قبل سابقه نداشت. اما متاسفانه این روش پس از برقراری مشروطیت دنبال نشد و گرنه ممکن بود در صورت ادامه و تهذیب، مکتب نوی در شعر فارسی بوجود آورد.

در همین دوره است که نام استاد ملک الشعرای بهار بر اثر سرودن اشعار مهیج ملی و انتقادی بر سرزبان ها افتاد. قبل از این تاریخ هم استاد به شاعری معروف بود. اما این قیام ملی طبع حساس و پر مایه وی را مددی دیگر داد و آن اشعار بلند را بوجود آورد و بدین ترتیب استاد ما پا در میان مبارزات سیاسی نهاد و شهرتی تمام یافت چنانکه آثار او را همچون کاغذ زر می بردند، می خواندند، می آموختند و حفظ می کردند، و باید گفت که اشعار  بهار در برانگیختن آزادی خواهان و تشجیع و تحریک آنان بقیام بر ضد حکومت مستبد آن روز از تیغ مجاهدان دایر برنده تر بود.

پس از برقراری مشروطیت استاد ما باز هم یک چند خدمات سیاسی خود را ادامه داد و پس از آن گوشه انزوا گرفت و جز به سرودن اشعار و تألیف کتب و تدریس به کاری دیگر نپرداخت. قسمت زیادی از زندگانی استاد در این دوره با رنج ها و بدبختی ها و ناکامی ها همراه بود ولی همین صدمات و محرومیت ها طبع حساس و لطیف وی را برانگیخت و همچون مسعود سعد و حبسیّه های او که سخت معروف است از طبع وقاد و قریحه نقاد او آثاری بوجود آمد که به یقین می توان گفت در زبان فارسی کم نظیر است و تا این زبان بر جاست علی التحقیق این آثار به عنوان شاهکارهای شعر فارسی در زبان خرد باقی و پایدار خواهد ماند.

در این دوره از زندگانی خود بهار بیشتر به تحقیق و تتبع در آثار پیشروان شعرای سبک قدیم به خصوص سبک خراسانی مانند رودکی و فرخی و عنصری و دیگر شعرای معروف عهد سامانی و غزنوی پرداخت و قسمتی از قصائد آنان را جواب گفت و الحق شعر او هم از حیث زیبایی مضمون و هم از جهت دقت در انتخاب الفاظ و ابداع ترکیبات و تعبیرات و هم از نظر رعایت حدود سبک، و هم از جنبه استحکام و سنگینی هنگام تقلید از سبک خراسانی، انسجام و روانی در صورت پیروی از اسلوب عراقی، در بسیاری از موارد از اصل درگذشت.

سبک اشعار بهار

قسمتی دیگر از آثار استاد در این دوره از مبتکرات اوست منتهی چنانکه روش اصلی و طبیعی اشعار وی است اصولا با توجه و تتبع در اسالیب کهن و سبک های مختلف خراسانی و عراقی انشاد شده . در اینجا باید اشاره کنم که یکی از مهمترین مشخصات سبک قدیم خراسانی آنست که به اقتضای زمان و مکان بیشتر لغات و ترکیبات فارسی در این سبک بکار می رفته و بعکس در دوره سبک عراقی استفاده از لغات و ترکیبات تازی بیشتر شده است. زیرا در این دوره اخیر رابطه ادبی ایرانیان با آثار قدیم که در ادوار نخستین سخت محکم بود بر اثر گذشت زمان به تدریج گسیخت و به زبان و ادب عرب پیوست.

باری این رابطه استوار تا وقتی بر قرار بود حواشی زبان پارسی را از ورود لغات و ترکیبات دخیل محفوظ و مصون نگاه می داشت و به همین جهت سبک خراسانی از حیث لغات و مفردات استحکام و قدرت خاصی دارا بود که البته بر ارباب ذوق و تحقیق پوشیده نیست.

استاد بهار در کلیه موارد خواه اشعاری که به پیروی از این سبک سروده یا قصائدی که در تتبع سبک عراقی گفته، و یا آثاری که مبتکرا بوجود آورده است این قدرت و استحکام کلام را حفظ کرده و اشعار او سنگینی و متانت خاصی دارد که جز در اشعار قدیم ایران نظیر آن را نمی توانیم دید و عجب این است که اگر به چشم خرده گیری و انتقاد هم آثار این استاد سخن را مورد مطالعه و دقت قرار دهیم کمتر جایی می توانیم یافت که از این شیوه در شاعری عدول کرده یا کلمات نادرست و ترکیبات بارد و سست در اشعار خود گنجانیده باشد، این نیست مگر در نتیجه ممارست و تحقیق و تتبع کامل و آشنایی دقیق بزبان و نثر و نظم قدیم پارسی و مخصوصاً اطلاعات کاملی که در زبان و ادبیات پهلوی و زبان های ایران، استان داشته است و اگر به دقت بنگریم این احاطه علمی در اشعار او تاثیر فراوان کرده و موجب آمده است که استاد در آثار خود از لغات و ترکیبات قدیم که امروز در زبان فارسی معمول و رایج نیست زیاد استفاده کند و به قدرت کلام و متانت اسلوب خود بی فزاید و اشعار خود را امتیازی خاص بخشد که در کمتر شاعری از قدیم و جدید نظیر دارد، در مقابل از استعمال لغات و ترکیبات امروزی نیز در صورت صحت خودداری نداشته است. در بین شعرای ادوار اخیر کسانی که به تقلید از سبک قدیم شعر گفته اند کمتر کسی توانسته است به این خوبی و تمامی الفاظ و ترکیبات جدید را در اسلوب قدیم بگنجاند و در هم آمیزد به طوری که هم وحدت اسلوب و متانت الفاظ مراعات گردد و محفوظ بماند و هم لغات و ترکیبات نو و کهن در پهلوی یکدیگر بیگانه نیفتد. این مشکل را استاد بهار آسان کرده و چنان که اهل فن می دانند در بعضی از آثار او اصطلاحات جدید در میان ترکیبات و مفردات قدیم چنان جای گرفته است که به هیچ روی بیگانه و ناآشنا نیست.

به طور خلاصه می خواهم عرض کنم که بهار اگر چه حدود سبک کهن را با کمال مهارت حفظ می کند ولی این قید هیچ گاه موجب نمی شود که در هر حال زبان شعری خود را محدود به همان مفردات و تعبیرات سبک قدیم نگاه دارد، جز در مواردی که نظرش تتبع کامل و طبع آزمائی در آن سبک باشد و در این صورت درست مانند آنست که یکی از بزرگ ترین شعرای قرن چهارم و پنجم هجری با همان فصاحت شعر بگوید و هنر نمایی کند. اما از حیث مضامین باید گفت که در عین رعایت اسلوب قدیم از جنبه لفظی در ابداع معانی و ابتکار مضامین و ایجاد تشییهات نو و استعارات و کنایات بدیع در عصر خود بی همتاست. قسمت زیادی از اشعار او مشحون است به بدایع مضامین و نوادر افکار و توصیفات شاعرانه بسیار زیبا. در این گونه موارد استادها چنانکه سعدالدین وراوینی مترجم و مصنف مرزبان نامه درباره کتاب خود گفت و درست گفت از معانی و مضامین شعرای سلف « چنان محترز بوده که دامنش بثقل خائیده و مکیده ایشان باز نیفتاده والا علی سبیل الندره به گل های بوئیده و دست مالیده دیگران استشمام نکرده» .

ادامه دارد ...

دکتر حسین خطیبی

تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی – بخش ادبیات تبیان