تبیان، دستیار زندگی
سالمندی، مشخصه دورانی از زندگی انسان محسوب می‌شود كه به قول معروف، فرد بار خود را برده و كار خود را كرده و بالطبع هنگامه فراغت و استراحتش فرا رسیده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تکیه گاهی که خمیده است

نیازها و مشكلات دوران سالمندی

سالمند

سالمندی، مشخصه دورانی از زندگی انسان محسوب می‌شود كه به قول معروف، فرد بار خود را برده و كار خود را كرده و بالطبع هنگامه فراغت و استراحتش فرا رسیده است.

این دوره از زندگی اصولا باید با شیرین كامی همراه باشد ، چرا كه سالمند با كوله‌باری از تجربه به تماشای ثمره زندگی اش می‌نشیند ، نزد اطرافیان عزت و احترامی شایسته می‌یابد و می‌تواند با خاطری آسوده‌تر از فرصت زندگیش بهره ببرد اما این سیمای دوست‌داشتنی از دوران سالمندی به دلیل مشكلات بسیاری كه پیش‌ روی فرد سالخورده قرار می‌گیرد و از برخی نارسایی‌ها و معضلات اجتماعی، اقتصادی، روحی و روانی، فرهنگی و ... ناشی می‌شود غالبا تحقق نمی‌پذیرد.

به این ترتیب ریشه مشكلات سالمندی نه در ذات آن و اقتضائات سالخوردگی و فرتوتی، بلكه در بسترها و شرایطی است كه برای سالمند پدید می‌آید.

سالمندی مترادف با درد و ناتوانی نیست و در ادامه‌‌زندگی ‌طبیعی هر انسان و مرحله پایانی حیات نوع بشر شرایطی دارد كه باید آن را شناخت و بر مشكلات و محدودیت‌هایش فائق آمد.

اهمیت این شناخت و آگاهی نزد فرد سالمند و اطرافیان هنگامی آشكار می‌شود كه بدانیم بیش از 70 درصد عوارض سالمندی كه به ظاهر از كهولت سن ناشی می‌شود قابل پیشگیری و رفع هستند.

نیازهای روانی سالمندان

این دسته از نیازها بسیار گسترده هستند و حوزه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی زندگی سالمند را در برمی‌گیرد. اگر سالمندان یك جامعه اغلب بیمار، رنجور، افسرده،‌ منزوی و... هستند یا با مشكلات‌ حاد اقتصادی مواجهند، این نارسایی‌ها را نباید به گردن  سالمندی انداخت، بلكه باید شرایط مهیا شده برای سالمندان و رویكردهای اجتماعی و رفتاری در مقابل آن را مقصر دانست.

دكتر مهوش بیگی، مشاور خانواده ضمن آن‌كه حضور سالمند در جمع خانوادگی را بستری برای رفع دیگر نیازهای روانی وی معرفی می‌كند ، در این باره توضیح می‌دهد: استقلال‌طلبی فرزندان موجب می‌شود فرد سالمند در سنین پایانی عمر كه بیش از هر زمانی به روابط اجتماعی و عاطفی نیاز دارد به تنهایی درونی و بیرونی دچار شود و از این‌رو نیازهای روانی‌اش بی‌پاسخ بماند. تنهایی، سالمندان را به عارضه‌ای به نام آشیانه خالی مبتلا می‌كند كه طی آن رشته ارتباطات عمیق عاطفی و پیوندهای خونی و نسبی گسسته می‌شود و فرد سالمند احساس خسران و خلا می‌كند. در چنین وضعیتی، سالمند گمان می‌كند از نظر خودش و دیگران به پایان خط رسیده و جز انتظار مرگ وظیفه‌ای ندارد.

دیدگاه‌های نادرست‌

بیهوده نیست اگر رفع دیدگاه‌های نادرست درباره سالمندی را اولین گام برای ارضای نیازهای روانی آنها در محیط خانواده و جامعه بدانیم. بنا به عرف تاریخی و ناهنجاری‌های موجود جامعه، سالمندی را با بیچارگی، ناتوانی، بی‌فایدگی و خرفتی مترادف می‌شمارند و از این رو اظهار نظرهای مخالف و تبلیغ و اشاعه فرهنگ عزت و احترام اجتماعی به سالمندان شیوه‌ای جدید و نوپا محسوب می‌شود و فعالیت‌های فرهنگی برخی نهادهای مدنی و دولتی، تشكیل اتاق‌های فكر، انجمن‌ها، تشكل‌ها و... در جامعه ما سابقه‌ای چند ساله دارند و حركتی لاك‌پشتی و پرفرازونشیب را برای اصلاح دیدگاه‌های فرهنگی، رویكردها و بسترهای جمعی و رسمی آغاز كرده‌اند.

افسردگی را می‌توان نتیجه مستقیم عدم ارضای نیازهای روانی سالمند دانست.

سالمندان پس از نوجوانان، دومین گروه در معرض افسردگی هستند. افسردگی را می‌توان نتیجه مستقیم عدم ارضای نیازهای روانی سالمند دانست كه درجامعه ما با شدت و ضعف نسبی، حداقل 20 درصد جمعیت سالمندان را در بر می‌گیرد. دكتر بیگی اختلال در انجام وظیفه،‌ از دست دادن آزادی و استقلال و اتكاء‌ به نفس، كاهش و فقدان اراده و تصمیم‌گیری، مرگ عزیزان نظیر دوست یا همسر و... را مهم‌‌ترین دلایل بروز افسردگی در سالمندان می‌داند و درباره آن توضیح می‌دهد: افسردگی موجب می‌شود سالمند گمان كند زندگی‌شان ثمره‌ای نداشته و به بی‌انگیزگی مفرط و بی‌‌اعتنایی دچار شود.

افسردگی در مردان با كاهش توانایی‌های جسمی و در زنان با ناباروری و شروع دوره یائسگی ارتباط معناداری دارد. یكی از آسیب‌های جدی دوره سالمندی این تصور تلخ است كه چون سالمند به پایان زندگی نزدیك شده دیگر لذت بردن از زندگی معنایی ندارد. چنین پنداری به كاهش انگیزش سالمند برای انجام امور مفید و حتی فعالیت‌های روزمره منجر می‌شود و بتدریج علائم افسردگی را در وی نمایان می‌كند.

بازنشستگی و دور شدن از محیط‌های اجتماعی نیز یكی از دلایل افسردگی سالمندان است كه آنان را به احساس بی‌مصرفی و عاطل و باطل بودن دچار می‌كند و توانایی انطباق با واقعیت‌ها و انعطاف‌پذیری در مقابل تغییر را كاهش می‌‌دهد.

سالمندان به آنچه از سر گذرانده‌اند، كارهایی كه انجام داده‌اند و زمانی كه از دست رفته است بدقت نظاره می‌كنند و می‌‌خواهند بدانند چه اندازه مولد بوده‌اند و زندگیشان چه بازده‌ای داشته است. اگر فرد سالخورده در شرایطی باشد كه روال زندگیش را بی‌ارزش و بدون نتیجه تلقی كند، احتمال افسردگی افزایش می‌یابد.

در این باره توصیه می‌شود اگر سالمندی بیش از حد درباره مرگ سخن بگوید، خود را بی‌ارزش بپندارد یا خلقش كاهش یابد این مشكلات حتما با روانپزشك یا مشاور مطرح شود.

جام جم - امین رحیمی

گروه خانواده و زندگی تبیان - تهیه و تغییر :داوودی