تبیان، دستیار زندگی
جهادی‌گری پروژه جدید آمریكا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا سیا علیه سیا می‌جنگد؟

 ابهامات فراوانی كه درباره كم و كیف وقوع عملیات خوست كه منجر به كشته شدن چند افسر ارشد سازمان جاسوسی آمریكا "سیا " شد، احتمال وجود یك سناریوی امنیتی در پشت صحنه این عملیات كه احتمالا توسط یك ساختار امنیتی و یا حتی توسط بخشی از خود این سازمان طراحی شده باشد را تقویت می‌كند.

سیا

به گزارش فارس، مركز تحقیقات امنیتی "استراتفور " یكی از صدها مركز تحقیقاتی امنیتی است كه به كاخ سفید در برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌سازی‌هایش در اقصی نقاط جهان، مشاوره می‌دهد و البته استراتفور یكی از مهم‌ترین آنها است.

آنچه این مركز به صورت مستمر به عنوان پیش‌بینی‌های امنیتی منتشر می‌كند در حقیقت تعیین مسیرهایی است كه در زمینه‌های سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی و سیاست‌خارجی در اختیار دولتمردان و نظامیان آمریكایی قرار می‌دهد. البته این سیاست‌سازی‌ها كاركردهای عمومی نیز دارد. هم برای افكار عمومی در ایالات متحده آمریكا و هم برای افكار عمومی جهانی. اینجاست كه گزارش سیاست‌سازی‌ها به عنوان پیش‌بینی‌های امنیتی منتشر شده و به این دلیل كه این سیاست‌سازی‌ها در اغلب موارد به كار بسته شده یا می‌شوند، به صورت اعجاب‌انگیزی درست از آب در می‌آیند.

تمركز تامل برانگیز گزارش‌های مركز "استراتفور " در هفته‌ها و روزهای اخیر بر روی طرح دوباره خطر القاعده و ارائه تفسیرهای جدید در این زمینه و همراهی رسانه‌ها و مقامات سیاسی و امنیتی كاخ سفید با این جهت‌گیری‌های جدید، نشان از تحولات احتمالی آینده در نقش آمریكا در منطقه بحران‌زده خاورمیانه دارد.

گزارش ذیل كه توسط مركز استراتفور منتشر شده به انفجار چندی پیش در افغانستان می‌پردازد كه طی آن ماموران سیا كشته شدند. استراتفور درباره انفجاری كه گفته می‌شود توسط یك جاسوس دو جانبه در افغانستان صورت گرفته است می نویسد:

مركز تحقیقات امنیتی "استراتفور " یكی از صدها مركز تحقیقاتی امنیتی است كه به كاخ سفید در برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌سازی‌هایش در اقصی نقاط جهان، مشاوره می‌دهد و البته استراتفور یكی از مهم‌ترین آنها است

«مقامات امنیتی زمانی كه "خلیل ابو ملال البلاوی " از ماشین خارج شد متوجه رفتار غیر عادی او شدند. آنها به سمت البلاوی حركت كردند و با فریاد از او خواستند دستهایش را از جیبش بیرون بیاورد. ولی او با بی اعتنایی به درخواست مقامات امنیتی با فشردن یك دكمه باعث انفجار شدیدی در مركز پایگاه پشتیبانی هوایی "چپمن " واقع در استان "خوست " افغانستان شد.

انفجار مهیبی كه باعث مرگ البلاوی، سه پیمانكار امنیتی بلك واتر، چهار افسر سیا و یك افسر اداره اطلاعات اردن كه مامور مراقبت از البلاوی بود، شد.

اتومبیل البلاوی مانع از كشته شدن تعداد بیشتری از افسران سیا شد. در بین كشته شدگان، فرمانده پایگاه خوست و یكی از تحلیلگران مركز فرماندهی سازمان سیا كه از خبره ترین كارشناسان در حوزه القاعده بود نیز حضور داشت. فرد شماره دو این سازمان در افغانستان نیز در جمع افرادی بود كه از این انفجار جان سالم به در بردند.»

این تمام آن‌چیزی است كه درباره نحوه حادثه منتشر شده است، هر چند جزئیات مهم دیگری وجود دارد كه در ادامه گزارش این مركز تحقیقات امنیتی به آن اشاره می‌شود، اما كلیت گزارش‌های منتشر شده همان چیزی است كه در چند خط توسط گزارش استراتفور آمده است. مهم‌ترین نكته‌ای كه تا به اینجا می‌توان در این گزارش دید اشاره به مهم‌ترین قربانی عملیات خوست است؛ یعنی زبده‌ترین تحلیل‌گر القاعده در "سیا ".

کشور افغانستان

گزارش استراتفور پس از این به ارائه تصویری از گذشته و چهره البلاوی مجری عملیات خوست می‌پردازد:

«البلاوی یك پزشك اردنی از منطقه "زرقاء " زادگاه "ابومصعب الزرقاوی " رهبر القاعده عراق بود. وی تحت حمایت "ابودوجانه الخراسانی " به مدیریت پایگاه اینترنی "الحسباه "، مشغول شد. این پایگاه اینترنتی با موضوع مسائل مربوط به جهادی‌گری اداره می‌شد و به شبهات و سوال‌های كاربران پاسخ می‌داد. دولت اردن در سال 2007 وی را به جرم فعالیت در این پایگاه اینترنتی افراطی كه در اردن غیر قانونی است بازداشت كرد.

سازمان اطلاعات اردن در زندان به سراغ او آمد و به او پیشنهاد همكاری داد. تا اینكه البلاوی حدود یك سال پیش به پاكستان فرستاده شد تا در عملیات مشترك سازمان اطلاعات اردن و سازمان سیا در این كشور شركت كند.

البلاوی به بهانه گذراندن دوره‌های تخصصی پزشكی وارد پاكستان شد و از این طریق توانست با جهادگران منطقه شبه قاره ارتباط برقرار كند. او در سپتامبر 2009 در مصاحبه با یك پایگاه اینترنتی جهادی، با نام مستعار "الخراسانی " اعلام كرد كه به گروه طالبان افغانستان پیوسته است.»

چهره البلاوی آنچنان كه استراتفور آن را روایت می‌كند حكایت از یك تواب القاعده است كه به استخدام سازمان امنیت اردن درآمده و در نهایت كاملا قابل پیش‌بینی است كه البلاوی همه این همكاری‌ها را به صورت تاكتیكی انجام داده و بالاخره با بدست آوردن فرصت لازم عملیات خود را به نفع طالبان و القاعده به انجام رسانده است. ادامه روایت این مركز امنیتی از شكل‌گیری توطئه خوست در همین مسیر پیش می‌رود:

«مشخص نیست كه البلاوی واقعا چه در سر داشت. شاید او ابتدا تصمیم گرفته بود با سازمان اطلاعات اردن همكاری كند و پس از سفر به پاكستان دوباره عقیده‌اش عوض شده بود. در هر صورت البلاوی خود را به گروه تحریك طالبان رسانده بود و به این گروه كه یكی از گروه‌های اصلی طالبان در پاكستان است پیشنهاد كرده بود تا به كمك هم علیه سازمان اطلاعات اردن و سازمان سیا فعالیت كنند.

سازمان اطلاعات اردن در زندان به سراغ او آمد و به او پیشنهاد همكاری داد. تا اینكه البلاوی حدود یك سال پیش به پاكستان فرستاده شد تا در عملیات مشترك سازمان اطلاعات اردن و سازمان سیا در این كشور شركت كند

البلاوی این مطالب را در یك فیلم ضبط شده در كنار رهبر گروه تحریك طالبان گفته است.

می‌توان نتیجه گرفت كه حضور البلاوی در پاكستان یك خوش شانسی بزرگ برای گروه تحریك طالبان بوده و این اقدامات بخشی از یك عملیات اطلاعاتی سازمان یافته بین المللی نبوده است.

خوش شانسی گروه تحریك طالبان زمانی به اوج خود رسید كه یك گروه 13 نفره بعد از ورود البلاوی به پایگاه "چپمن " برای استقبال از او به سمت او رفتند. اجتماع ماموران سیا این امكان را برای او فراهم می‌كرد كه بیشترین كشته را در این عملیات به دست بیاورد.»

روایت استراتفور اگر چه بسیار منطقی و قابل قبول به نظر می‌رسد اما این منطق چندان برای مخاطب آگاه به روندهایی كه سازمان‌های امنیتی بر اساس آن عملا می‌كنند قابل پذیرش نیست و سوالات متعددی را برای چنین مخاطبانی به جای خواهد گذاشت.جالب‌ترین نكته‌ای كه در این قسمت گزارش استراتفور موجود است اشاره گزارش به اصلی‌ترین سندی است كه نیروهای امنیتی آمریكا علیه بلاوی به عنوان مدرك پیوستن وی به گروه تحریك طالبان بدست آورده‌اند. فیلمی كه البلاوی به همراه رهبر گروه تحریك طالبان در ان سخن گفته و اعلام كرده است كه به این گروه پیوسته است. دو سوال اصلی درباره این مدرك مطرح می‌شود؛ اول اینكه با توجه به اینكه البلاوی به عنوان عنصر نفوذی سازمان سیا و سازمان امنیت اردن به داخل تشكیلات طالبان فرستاده شده بود و با توجه به اینكه وی پیش از این به عنوان یك عضو برای گروه‌های سمپاتی القاعده شناخته شده بود، چگونه ممكن است كه وی زیر چتر اطلاعاتی سیا نبوده و ملاقات‌هایی را انجام داده باشد كه خارج از این چتر امنیتی بوده است. همچنین اگر چنین نقاط كوری در پرونده امنیتی وی وجود داشته كه هیچ‌گونه اطلاعاتی از این نقاط كور در دسترس نیروهای سازمان سیا یا سازمان‌های همكار این سازمان نیست، پس چطور تا به این حد ضریب اطمینان امنیتی درباره وی بالا می‌رود كه امكان ملاقات با افسران ارشد سازمان سیا را پیدا می‌كند. این نقاط كور در گزارش عملیات خوست چنان برجسته هستند كه حتی استراتفور هم نمی‌تواند از كنار آن به راحتی بگذرد و در بخش‌هایی دیگر از گزارش به آنها اشاره كرده و البته با بیانی بسیار ساده آن را به ضعف‌ها و یا اشتباهات بسیار بزرگ دستگاه امنیتی آمریكا در افغانستان نسبت می‌دهد.

مقامات امنیتی زمانی كه "خلیل ابو ملال البلاوی " از ماشین خارج شد متوجه رفتار غیر عادی او شدند. آنها به سمت البلاوی حركت كردند و با فریاد از او خواستند دستهایش را از جیبش بیرون بیاورد. ولی او با بی اعتنایی به درخواست مقامات امنیتی با فشردن یك دكمه باعث انفجار شدیدی در مركز پایگاه پشتیبانی هوایی "چپمن " واقع در استان "خوست " افغانستان شد

اما سوال دوم درباره اصل مدرك بدست آمده از گروه تحریك طالبان است، از میان گروه تحریك و شخص البلاوی اقلا یكی از عناصر از روند‌های امنیتی به خوبی اطلاع دارند. با فرض اینكه گروه تحریك طالبان هیچ‌گونه اطلاعی از این روند‌ها نداشته است و آنچنان‌كه در ادامه گزارش نیز آمده همكاری و موفقیت البلاوی تنها ناشی از خوش‌شانسی طالبان پاكستان بوده است، اما البلاوی نیروی آموزش دیده امنیتی اطلاعاتی و جاسوسی تمام‌عیار است، جاسوسی كه توانسته است برای مدتی طولانی نیروهای امنیتی اردنی و آمریكایی را تا پایان عملیات فریب دهد؛ حال چنین نیرویی به چه دلیل باید چنین سند مهمی را از خود به جای بگذارد، اگر این سند تا پیش از عملیات لو می‌رفت چه نتایجی برای البلاوی به جای می گذاشت. سندی كه استراتفور از آن نام می‌برد تنها استفاده‌ای تبلیغاتی دارد و از ضریب امنیتی انجام عملیات به شدت كم می‌كند. نمونه چنین فیلم‌هایی مربوط به عملیات‌های استشهادی گروه‌های مقاومت در فلسطین و لبنان است كه به نظر می‌رسد چنین نواری كپی ناشیانه‌ای از چنین فیلم‌هایی است با این تفاوت كه نوار‌های تصویری كه پیش از عملیات‌های استشهادی تهیه می‌شد به هیچ وجه هدف عملیات یا نوع آن -آنچنان كه در نوار البلاوی به موضع عملیات علیه سیا و سازمان امنیت اردن اشاره كرده است- اشاره‌ای نمی‌شود. نوار البلاوی بیشتر نوعی افشاگری علیه خود است و حتی تاثیرات روانی چندانی علیه دشمن نخواهد داشت.

سیا

كم و كیف عملیات خوست اگر حتی روایت مركز امنیتی استراتفور را از این عملیات كاملا معتبر بدانیم نشان‌‌دهنده سوراخ‌های بزرگ در سپر امنیتی سازمان سیا است كه حتی این مركز مطالعات امنیتی نیز نمی‌تواند از كنار آن به راحتی بگذرد، گزارش استراتفور در این باره می‌نویسد:

«در عالم جاسوسی ملاقات اعضای نفوذی و افسران سازمان های اطلاعاتی برای دو طرف بسیار خطرناك است. این ترس همیشه وجود دارد كه افراد نفوذی زمانی كه به محل ملاقات می‌‌آیند تعقیب شده باشند و طرفین این ملاقات توسط دولت دستگیر شوند و یا در صورتی كه تروریست‌ها از مكان ملاقات آنها مطلع شوند، ممكن است محل مورد حمله قرار گیرد و طرفین ملاقات كشته شوند. به همین خاطر سازمان سیا و سایر سازمان های امنیتی زمانی كه قصد دارند چنین ملاقات‌هایی را ترتیب بدهند بسیار مراقب هستند و به هیچ عنوان منابع اطلاعاتی را كه قرار است با آنها دیدار شود به پایگاه خود هدایت نمی‌كنند. در عوض آنها این ملاقات‌ها را در خارج از پایگاه‌های خود و در محلی كه كمترین حساسیت را دارد برگزار می‌كنند. ولی در كل باید در نظر داشت عملیات در افغانستان بسیار متفاوت با عملیات خارج از یك سفارت در وین و یا مسكو است.

معمولا یك حلقه خارجی از افسران امنیتی افغانی اطراف این پایگاه حضور دارند و افرادی كه قصد ورود به آن را داشته باشند را بازرسی بدنی می‌كنند و بعد از ورود هم این كار توسط نظامیان آمریكایی در پایگاه نظامی تكرار می‌شود

استان "خوست " محدوده حكمرانی طالبان است و كسی از تفنگدارن و متحدان آنها در امان نیست. به همین دلیل این استان حتی برای افراد سازمان سیا هم بسیار ناامن است و به همین خاطر است كه مقر سازمان سیا در این استان در پایگاه نظامی واقع شده است. پایگاهی كه نام آن برگرفته از اسم اولین سرباز آمریكایی كشته شده (چپمن) در تجاوز این كشور به افغانستان است.

معمولا یك حلقه خارجی از افسران امنیتی افغانی اطراف این پایگاه حضور دارند و افرادی كه قصد ورود به آن را داشته باشند را بازرسی بدنی می‌كنند و بعد از ورود هم این كار توسط نظامیان آمریكایی در پایگاه نظامی تكرار می‌شود.

ولی البلاوی برای سیا یك مهره بسیار ارزشمند به حساب می آمد و برای جلوگیری از شناسایی او توسط سربازان افغانی و نظامیان آمریكایی این مراحل امنیتی نادیده گرفته شده بود و قرار بود تنها پس از ورود او به مقر سیا بازرسی بدنی توسط اعضای گروه بلك واتر صورت بگیرد.»

استراتفور در گزارش خود از حادثه به حلقه‌هایی كه به موفقیت كامل عملیات خوست اشاره می‌كند و به صورت منظم و بدون هرگونه اشتباهی در كنار هم قرار می‌گیرند ناگزیر می‌پردازد و البته در آخر همه این اتفاقات را به حساب خوش‌شانسی گروه طالبان می‌گذارد. البلاوی علی‌رغم حساسیت فراوانی كه به اذعان گزارش استراتفور می‌بایست در باره او در نظر گرفته شود، همچون گذشته كه بار ها از زیر چتر كنترلی- امنیتی ماموران سیا خارج شده و با طالبان ارتباطات پنهانی برقرار كرده است، در روز معهود نیز از دو لایه امنیتی بدون بازرسی به بهانه اینكه نباید توسط نیروهای بومی و حتی نیروهای آمریكایی شناسایی شود، می‌گذرد؛ و در نهایت یك عملیات بدون عیب و نقص را انجام می‌دهد.

با وجود این همه ابهام درباره عملیات خوست كه تا كنون تنها به بخشی از آنها اشاره شد، برخی كارشناسان امنیتی معتقدند كه احتمال وجود سناریویی در پشت صحنه این عملیات بسیار دقیق، قابل توجه است. بخصوص اینكه این عملیات درست در زمان تكوین پروژه‌ امنیتی آمریكا در منطقه برای تغییر چهره امنیتی آن بر مبنای مبارزه با ایدئولوژی "جهاد و مقاومت " صورت می‌گیرد و در همین زمینه مورد استفاده قرار می‌گیرد. در بخش‌های بعدی به شواهد وجود چنین سناریویی در عملیات خوست و اهداف احتمالی آن خواهیم پرداخت.

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور