تبیان، دستیار زندگی
از سنّ سیزده سالگى این دغدغه در من پیدا شد و حسّاسیت عجیبى نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا كرده بودم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برنامه زندگی شهید مطهری
مطهری

از سنّ سيزده سالگى اين دغدغه در من پيدا شد و حسّاسيت عجيبى نسبت به مسائل مربوط به خدا پيدا كرده بودم

برای خواندن قسمت اول اینجا کلیک کنید

18. استاد در پاسخ دانشجويى كه از برنامه زندگى ايشان سؤال كرده بود، فرمودند:

«وقتم در زندگى تنظيم شده است؛ يكى، دو ساعت براى سخنرانى، وقت مشخّصى براى مطالعه و حتى يكى، دو ساعت براى بچه‏ها كه به درسشان برسم و با آنها بازى كنم. بالاخره بچه‏ها هم حق دارند. من براى بچه‏ها ارزش قائلم. در موقع مشخّصى كه بايد با بچه‏ها باشم، حتى اگر كار مهمّى داشته باشم، ترجيح مى‏دهم كه آن دو، سه ساعت به بچه‏ها و درس و مشقشان برسم.»

19. استاد براى آنكه فضاى دينى دانشكده الهيّات (قبل از انقلاب) با ورود زنان بى‏حجاب آسيب نبيند، قبل از شروع كنكور اختصاصى، تعداد زيادى روسرى تهيه كرده و به نگهبان‏هاى در جنوبى و شمالى داده و فرمودند:

«به هر داوطلب زن كه بدون حجاب مى‏آيد، يكى از اين روسرى‏ها را هديه كنيد تا سر و گردن خود را با آن بپوشاند و بدون حجاب به دانشكده‏اى كه بسان يك مكان مقدّس اسلامى است، در نيايد.»

(اين كار در اين زمان ممكن است ساده به نظر برسد اما در آن روزگار مى‏توانست خطرات و دشوارى‏هايى در پى داشته باشد.)

20. (بنا به نقل همسر استاد) ايشان قبل از خواب 20 دقيقه الى نيم ساعت قرآن مى‏خواندند و حدود ساعت 10 مى‏خوابيدند. از 5/2 بعد از نيمه شب به نماز شب و مناجات مى‏ايستادند. مناجاتهاى عجيبى داشتند... در 24 ساعت حتى نيم ساعت بى‏وضو نبودند. هميشه مى‏گفتند: «با وضو باشيد. وضوى دائمى خوب است.»

21. حاج سيّد احمد خمينى‏قدس سره فرموده بودند: امام در هيچ حادثه‏اى از حوادث انقلاب مانند ترور استاد ناراحت نشدند،... وقتى با مقدّمه چينى‏هاى زياد، خبر را به امام داديم؛ امام منقلب شدند و دستشان را محكم به محاسنشان مى‏كشيدند و مى‏فرمودند: «مطهرى، مطهرى، مطهرى...»

22. استاد در مورد انديشه‏اش در اين مورد كه اگر به جاى تحصيل در علوم حوزوى، رشته‏اى از تحصيلات جديد را پيش مى‏گرفت، چه مى‏شد؟ چنين مى‏فرمايد:

«... در اين وقت فكر كردم، ديدم اگر در اين رشته نبودم و فيض محضر اين استاد (به تعبير آقاى حجةالاسلام احمدى يزدى، منظور حضرت امام است.) را درك نمى‏كردم، همه چيز ديگرم چه از لحاظ مادى و چه از لحاظ معنوى ممكن بود بهتر از اين باشد كه هست، اما تنها چيزى كه واقعاً نه خود آن را و نه جانشين آن را داشتم، همين طرح فكرى بود با نتايجش. الآن هم بر همين عقيده‏ام.»

23. استاد در مورد تحوّلات روحى خويش مى‏نويسد:

«از سنّ سيزده سالگى اين دغدغه در من پيدا شد و حسّاسيت عجيبى نسبت به مسائل مربوط به خدا پيدا كرده بودم... چنان در اين انديشه‏ها غرق بودم كه شديداً ميل به «تنهايى» در من پديد آمده بود. وجود هم‏حجره را تحمّل نمى‏كردم. حجره فوقانى عالى را به نيم حجره‏اى دخمه مانند تبديل كردم كه تنها با انديشه‏هاى خودم به سر برم. در آن وقت نمى‏خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه، به موضوع ديگرى بينديشم...»

24. استاد در مورد امام مى‏نويسد:

«من كه قريب دوازده سال در خدمت اين مرد بزرگ تحصيل كرده‏ام، باز وقتى كه در سفر اخير به پاريس به ملاقات و زيارت ايشان رفتم چيزهايى از روحيه او درك كردم كه نه فقط بر حيرت من، بلكه بر ايمانم نيز اضافه كرد. وقتى برگشتم، دوستانم گفتند: چه ديدى؟ گفتم: چهار تا «آمَنَ» ديدم: آمَنَ بهدفه...، آمَنَ بسبيله...، آمَنَ بقوله... و آمَنَ بربّه...»

25. استاد هدف از نوشتن كتابهاى خود را چنين بيان كرده‏اند:

«اين بنده از حدود بيست سال پيش كه قلم به دست گرفته، مقاله يا كتاب نوشته‏ام، تنها چيزى كه در همه نوشته‏هايم آن را هدف قرار داده‏ام، حلّ مشكلات و پاسخگويى به سؤالاتى است كه در زمينه مسائل اسلامى در عصر ما مطرح است... هجوم استعمار غربى با عوامل مرئى و نامرئى‏اش از يك طرف، و قصور يا تقصير بسيارى از مدّعيان حمايت از اسلام از سوى ديگر، سبب شده كه انديشه‏هاى اسلامى مورد هجوم و حمله قرار گيرد. بدين سبب، اين بنده وظيفه خود ديده است تا در حدود توانايى در اين ميدان انجام وظيفه نمايد.»

ادامه دارد...


نویسنده:سيّد محمّد عابدين‏زاده                          تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان