تبیان، دستیار زندگی
«حجت خدا» خواه ظاهر باشد و خواه غایب، شاهد است؛ شاهد قائمی که هیچ گاه قعود ندارد. بدان که فایده وجود امام، منحصر به جواب دادن سؤال‌های مردم نیست،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام زمان، انسان کامل
حسن زاده آملی

«حجت خدا» خواه ظاهر باشد و خواه غايب، شاهد است؛ شاهد قائمي که هيچ گاه قعود ندارد. بدان که فايده وجود امام، منحصر به جواب دادن سؤال‌هاي مردم نيست،

آيت الله حسن زاده آملي مي‌نويسد:

 امام زمان در عصر محمدي، انسان کاملي است که جز در نبوت تشريعي و ديگر مناصب مستأثره ختمي، حائز ميراث خاتم به نحو اتمّ است و مشتمل بر علوم، و احوال و مقامات او به طور اکمل است و با بدن عنصري در عالم طبيعي و سلسله زمان موجود است؛ چنان که لقب شريف صاحب الزمان بدان مشعر است؛ هر چند احکام نفس کليّه الهيه وي بر احکام بدن طبيعي او، قاهر و نشئت عنصري او مقهور روح مجرد کلي اوست و از وي به قائم و حجة الله و خليفة الله و قطب عالم امکان و واسطه فيض و به عناوين بسيار ديگر نيز تعبير مي‌شود».[2]

وي عقيده دارد:

انسان کامل که تجلي آن امام معصوم است، تبلوري از اسم اعظم الهي است.[3] از ديدگاه ايشان بقاي تمام عالم، به بقاي انسان کامل است؛ چون انسان کَوْن جامع و مظهر اسم جامع است و تمام اسما در يد قدرت اوست.

صورت جامعه انساني و غايت غايت‌هاي تمام موجوداتي که امکان وجود دارند، اوست. بنابراين دوام مبادي غايات، دليل استمرار بقاي علت غائيّه است. پس به بقاي فرد کامل انسان، بقاي تمام عالم خواهد بود.[4] مقام قطب همان رتبه امامت و مقام خلافت است که تعدد و انقسام به ظاهر و باطن در آن راه ندارد. امام در هر عصر بيش از يک شخص ممکن نيست و آن خليفة الله و قطب زمان است و کلمه خليفه به لفظ واحد در کريمه (إِنّي جاعِلٌ فِي اْلأَرْضِ خَليفَةً ) اشاره به وجوب وحدت خليفه در هر عصر است. شقوق اعلم و اعقل و مانند آن و نيز تقسيم نمودن خلافت به ظاهر و باطن، حق سکوتي است که اوهام موهون را بدين قسمت اقناع و ارضا مي‌نمايد.[5]

«حجت خدا» خواه ظاهر باشد و خواه غايب، شاهد است؛ شاهد قائمي که هيچ گاه قعود ندارد. بدان که فايده وجود امام، منحصر به جواب دادن سؤال‌هاي مردم نيست، بلکه موجودات و حتي کمالات موجود به وجود آنها وابسته‌اند و در حال غيبت افاضه و استفاضه او استمرار دارد، همچون خورشيدي که از پس ابر‌ها، نور، گرما و حرارت خود را به موجودات مي‌رساند

به علاوه، بايد ديد آيا خليفة الله غايب است يا ما حاضر نمي‌باشيم و در حجابيم و اسم خود را بر سر آن شاهد هر جايي مي‌گذاريم:

يارب به که بتِْوان گفت اين نکته که در عالم

رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جايي

ما را که برهان‌هاي يقيني عقلي و نقلي به تواتر از بيت وحي داريم، نياز به تمسّک‌هاي اقناعي (قانع کننده) نمي‌باشد، مگر اينکه براي انس مردم با اين وضع گوييم: لاک پشت از دور توجه به تخم خود مي‌کند و آن را براي وجود لاک‌ پشتي مستعد مي‌گرداند. آيا نفس کلي قدسي خليفة الله و وليّ الله و حجة الله به خلق در حال غيبت، از توجه نفس لاک پشت به وي کمتر است؟![6]

شواهدي بر امکان دوام بدن عنصري

وقتي روح انسان بر اثر ارتقا و اشتداد وجود نوري از سنخ ملکوت و عالم قدرت و سطوت مي‌گردد، هر گاه طبيعتش را مسخّر خود کند و بر آن غالب آيد، احکام عقل‌هاي قدسي و اوصاف عرشي بر وي ظاهر مي‌گردند؛ تا به حدّي که بدنش متخلّق به وجود‌هاي مجرّد و نوري مي‌گردد. نتيجه بي‌دغدغه‌اي که از اين تحقيق حاصل است، امکان دوام چنين انساني که کامل حقيقي برزخ بين وجوب و امکان مي‌باشد، در نشئت عنصري است.

کيمياگر به دانش و فن خود نقره را زرّ خالص مي‌گرداند و در نتيجه اين عنصر پايدارتر مي‌شود. اگر انسان کامل با دانش کيميا گونه خود، بدن عنصري خويش را قرن‌ها پايدار بدارد، چه منعي متصور است؟ آن حضرت در صغر سن همچون يحيي از حکمت برخوردار شد و در طفوليت، امامِ انام گرديد و به سان حضرت عيسي بن مريم در وقت صباوت به مقام ارجمندي رسيد. شگفت از اشخاصي است که خضر و الياس از انبيا، و شيطان و دجال از اعدا را در قيد حيات مي‌دانند، ولي وجود ذي‌وجود حضرت صاحب الزمان را منکرند؛ حال آنکه آن حضرت از انبياي سلف، افضل بوده و اوست ولد صاحب نبوت مطلقه و ولايت کليّه.

شگفت‌تر آنکه برخي از اهل تصوف که خود را اهل معنا و معرفت مي‌پندارند، بر اين تصور قائل‌اند که در هندوستان برهمنان و جوکيان، مرتاضان و رياضت‌کشاني هستند که به سبب حبس نفس و کم غذا خوردن ساليان متمادي عمر مي‌کنند، با اين وجود منکر حضرت حجت‌اند![7]

کيميا، فلز را از جنسي به جنس ديگر تبديل مي‌کند و به آن عمر درازتر مي‌بخشد، اما موميا، حبوبات و غلات و اجساد مرده را از فساد حفظ مي‌نمايد. در حفاري‌هايي که از مصر باستان به عمل آمده، در مقبره فرعون مصر گندم‌هايي در سنبل از اهرام مصر به دست آوردند و در شک بودند که آيا قوه نمو در آنان باقي است يا نه. آنها را براي امتحان کاشتند، مشاهده کردند سبز و بارور گرديده است. اين نکته را در بقاي وجود شريف حضرت مهدي منتظر (روحي له الفداء) اعمال کن، با اينکه هنوز به اندازه آن دانه گندم از عمر شريفش سپري نشده، و اصولاً اين دو موضوع قابل مقايسه نمي‌باشند و براي اُنس اذهان با اين امر شگفت، ناگزير بايد به چنين مثال‌هايي روي آورد و وراي چنين تمثيلاتي که به مواردي اشاره شد، ما در اين باره برهان‌هاي عقلي و شواهد نقلي متعددي داريم.[8]

وليّ خدا به خوبي قادر است از اکسير التفات خويش بدن خود را هم‌رنگ روح گرداند و باقي و دائم سازد و اين موضوع، امر بعيدي نخواهد بود. آنان که منکر وجود آن حضرت‌اند و لفظ مهدي و صاحب الزمان را توجيه و تأويل مي‌کنند، از کوردلي ايشان است، والاّ به اندک شعوري چه جاي انکار است. )وَ اللّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم(.[9]

قرآن کريم درباره يونس پيامبر(ع) فرمود: )فَلَوْلا أَنّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحينَ لَلَبِثَ في بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ(. پس اگر حجت الهي را در ظهر ارض عمري دراز باشد، چه جاي استبعاد است. لذا آيه مذکور در امتداد غيبت امام زمان حجة بن الحسن العسکري(ع)، تمام و کمال است.[10]

هر کسي از کودکي معلوم است در آينده چه کاره مي‌باشد و سرنوشت او در اطوار حالاتش بيانگر احوال عين ثابت و احکام سرّ القدر اوست. به هنگام تولد حضرت موسي(ع)، ظالمان خون‌ها ريختند. پس اين طفل در آتيه مرد نبرد، قيام و جهاد است. ظالمان از تولدش در هراس بودند، در نتيجه اين کودک براي قسط و عدل تلاش مي‌کند و درباره حضرت مهدي(عج) نيز روايت آمده است که شباهتي به حضرت موسي(ع) دارد، چنان که در زمان ولادتش همين تفحّص که درباره آن پيامبر به وجود آمد، درباره ايشان صورت گرفت.[11]


منبع:فصلنامه کوثر                                       تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان


پی نوشت ها:

2 . انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه، علامه حسن حسن زاده آملي، ص69.

3 . همان، ص 135 ـ 136.

4 . همان، ص 151 ـ 152.

5 . همان، ص148 ـ 149.

6 . همان، ص159.

7 . ر.ک: يازده رساله فارسي، علامه حسن زاده آملي، رساله نهج الولاية.

8 . هزار و يک نکته، علامه حسن زاده املي، ص139.

9 . همان، ص124.

10 . همان، نکته236، ص141.

11 . مُمِدُّ الحکم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن‌زاده آملي، ص536.