تبیان، دستیار زندگی
اصلاح فكر دینى یا احیاى دینى یكى از دغدغه‏هاى جدى و دائمى مطهرى بوده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصلاح فكر دينى‏ از نگاه مطهری
به مناسبت سالگرد شهید مطهری سيصد همایش در سيصد مدرسه علميه سراسر كشور برگزار مي‌شود

اصلاح فكر دينى يا احياى دينى يكى از دغدغه‏هاى جدى و دائمى مطهرى بوده است.

وى براساس آموزه‏هاى اسلامى، اصلاحگرى را رسالت دائمى هر مسلمان مى‏داند. به نظر وى، وظيفه روشنفكران و انديشمندان در راه اصلاح بسى سنگين‏تر است.(50)

 از ديد مطهرى، احياى دين به مفهوم طرز تفكر ما درباره اسلام است كه وى آنها را در موارد زير جست‏وجو مى‏كند:

اول اين كه اسلام طرز فكر واقع‏بينانه و منطبق با فطرت انسان و اجتماع و جهان است كه ما آن را به صورت خيالبافانه در آورده‏ايم؛

 دوم اين كه انديشه‏هاى اسلامى شورآور، تعهدآور و مسئوليت‏آور است ولى ما آن را دچار ركود و عدم مسئوليت بخشى كرده‏ايم؛

سوم اين كه اسلام على رغم عمق و پيچيدگى، شريعت سهله و سمحه است ولى ما آن را پيچيده كرده‏ايم؛

چهارم اين كه در اسلام تسامح بالا است، ولى ما تنگ نظر و اهل تكفيريم؛

 ششم، اسلام به عقل ميدان مى‏دهد، در حالى كه ما اهل ظاهر هستيم و ميدان عقل را تنگ كرده و يا بر ضد عقل عمل مى‏كنيم؛

 هفتم اين كه اسلام عامل زمان و مكان را مورد توجه قرار مى‏دهد كه ما از آن غفلت مى‏كنيم.(51)

مطهرى از آنجا كه روح دين را در جامعه مرده مى‏يافت، در پى احيا بود.(52)

مطهرى علت انحطاط مسلمين را در اين مسئله جست‏وجو مى‏كرد كه حقيقت اسلام به صورت اصلى در مغز و روح مسلمانان موجود نيست و همين ضرورت احيا را توجيه مى‏كند.(53)

 وى تأكيد مى‏كند كه فكر دينى ما بايد اصلاح شود، چون تفكر ما درباره دين غلط است. مطهرى ديدگاه برخى را كه معتقدند بعضى از اصول اعتقادى اسلام، مانند عقيده به قضا و قدر، ريشه انحطاط است رد مى‏كند؛ هر چند كه سوء استفاده بعضى از دستگاه‏هاى حكومتى مانند خلافت اموى را از اين اصول انكار نمى‏كند.(54)

وى در تحليل انحطاط مسلمين صرفاً بر عوامل خارجى تأكيد نمى‏كند بلكه به هر دو عامل داخلى و خارجى مى‏پردازد. وى از لحاظ عوامل داخلى، بر مفاهيم و اصول دينى - چنان كه گذشت - و انحراف دولت مردان از وظايف حكومت دارى تأكيد مى‏كند.(55) وى استعمار را عامل به وجود آورنده اين وضع نمى‏داند، بكه آن را عامل مبقيه آن مى‏داند.(56)

مسئله انحطاط و ضرورت احياى دينى براى شهيد مطهرى يك بحث سياسى - اجتماعى است. وى از طريق احياى دين به دنبال كسب برترى و عزت مسلمين است. احياى مسلمين در بعد استقلال فرهنگى و قدرت اقتصادى، اهميت زيادى براى او دارد. مطهرى در بحث احيا، به دنبال ارائه فهم جديدى از دين و برنامه سياسى آن نيست، بلكه بيش‏تر به بازخوانى مجدد آن با نگرش انتقادى مى‏پردازد و گرايشى طرفدارانه از دين سنتى دارد.مطهرى برداشتى از احيا را مطرح مى‏كند كه به اصل دين ضربه‏اى وارد نمى‏كند و به همين دليل مى‏گويد: «اسلام نمرده است، مسلمين مرده‏اند»(57) كه اين انديشه وى تحت تأثير افكار اقبال لاهورى است.

به نظر مطهرى، اصلاح طلبان دينى درصدد بودند اثبات كنند كه اسلام توانايى آن را دارد كه به صورت مكتب، ايدئولوژى، راهنما، تكيه گاه انديشه جامعه اسلامى قرار گيرد و مردم را به عزت دنيايى و سعادت اخروى برساند.(58)

مطهرى در احياى دين براى روحانيت مسئوليت سنگينى قائل است و معتقد است كه در شرايط موجود، راه مبارزه، عرضه داشتن صحيح اين مكتب در همه زمينه‏ها با زبان روز است. از ديد مطهرى، نهاد روحانيت براى اين كه اين وظيفه و مسئوليت سنگين را بر عهده گيرد، نيازمند اصلاحات اساسى در ساختار و جهت‏گيرى است. مطهرى در شرايطى از اصلاح سازمان روحانيت سخن مى‏گفت كه در آن دوره پرداختن به اين قبيل مسائل با واكنش جدى مخالفين مواجه مى‏شد.

مطهرى به رغم آگاهى از اين موانع و مقاومت‏ها، معتقد بود كه با توجه به ورود حوزه‏ها به عرصه‏هاى سياسى - اجتماعى، سازمان سنتى حوزه نمى‏تواند بار سنگين اين وظيفه را بر دوش بكشد. مطهرى بر اين مسئله هم از لحاظ فكرى و هم از لحاظ ساختارى تأكيد مى‏كرد.

به زعم مطهرى، سازمان روحانيت، به ويژه در زمينه منابع مالى، طرز فكر خاصى را به حوزه‏ها تحميل مى‏كند كه مانع ابداع، سنت شكنى و حركت‏هاى سياسى - اجتماعى اساسى در سطح توده مردم (عوام) مى‏شود و اين با شرايط جديد زندگى انسان همخوانى ندارد.

مطهرى همچنين از تمركز حوزه‏هاى علميه بر فقه و مهجوريت قرآن در آن به شدت انتقاد(59) و بر ضرورت داير شدن ديگر رشته‏هاى علمى و نيز بالا بردن حجم كارهاى علمى با توجه به شور و هيجان اجتماعى حاكم بر حوزه‏ها در آن دوره تأكيد داشت.(60)

در عين حال، وى تأكيد مى‏كند كه رهبرى نهضت و جامعه اسلامى بايد در اختيار روحانيون باشد. وى در اين زمينه ضمن تأكيد بر ضرورت اصلاح نهاد حوزه و حفظ اصل آن،(61) بر اين فرض اساسى تكيه مى‏كند كه رهبرى بايد در اختيار كسى باشد كه اسلام‏شناس بوده و نسبت به ديد اسلام درباره هستى، خلقت، مبدأ و معاد، جهت هستى، انسان و جامعه انسانى آگاهى كامل داشته باشد.(62) بر اين اساس، وى بر ضرورت رهبرى روحانيت در نهضت اسلامى تأكيد مى‏كند.

به طور كلى، مطهرى روحانيت شيعه را همواره مستقل از دولت و در كنار مردم و نهاد مقدسى مى‏دانست كه اساس حفظ اعتقاد دينى در جامعه محسوب مى‏شود.(63) با اين حال وى نسبت به روحانيت تعصب صنفى ندارد.(64) به همين دليل، گاه به آيين‏هاى رايج در ميان آنان به شدت حمله مى‏كند.


منبع:مجله فرهنگ جهاد                                       تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان


پی نوشت ها:

50) نهضت‏هاى اسلامى در صد ساله اخير، مرتضى مطهرى، ص 7 و 8.

51) يادداشتها، مرتضى مطهرى، ج 1، ص 148 - 150.

52) اسلام و مقتضيات زمان، مرتضى مطهرى، ج 1، ص 376.

53) ده گفتار، مرتضى مطهرى، ص 143.

54) مجموعه آثار، ج 1، ص 346.

55) انسان و سرنوشت، مرتضى مطهرى، ص 11.

56) ده گفتار، ص 149.

57) نهضت‏هاى اسلامى در صد سال اخير، ص 37.

58) ده گفتار، ص 149.

59) ده گفتار، ص 221.

60) نهضت‏هاى اسلامى در صد سال اخير، ص 92.

61) پيرامون انقلاب اسلامى، ص 47.

62) نهضت‏هاى اسلامى در صد سال اخير، ص 71.

63) پيرامون انقلاب اسلامى، ص 184.

64) مجموعه آثار، ج 19، ص 587.