تبیان، دستیار زندگی
یكى از لوازم مرزبانى اندیشه هاى جاوید اطلاع از شرایط و مناسبات حاكم بر عصر و زمانى است كه یك مبلغ و مدافع اندیشه هاى دینى در آن قرار دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حوزه هاى علميه و تفكر فلسفى غرب
فلسفه غرب

يكى از لوازم مرزبانى انديشه هاى جاويد اطلاع از شرايط و مناسبات حاكم بر عصر و زمانى است كه يك مبلغ و مدافع انديشه هاى دينى در آن قرار دارد.

مقدمه

بدون اين آگاهى امكان رصد كردن انديشه ها و رد يا قبول نمودن منصفانه و آگاهانه آن ها ممكن نخواهد بود. اين مطلب در زمان حاضر - به خاطر ويژگى هايى كه دارد- داراى اهميتى دو چندان است.

يكى از عرصه هاى قابل توجه در حوزه مناسبات فكرى و عقيدتى جهان امروز چيزى است كه ما آن را تفكر فلسفى غرب مى ناميم.مدعاى اين نوشتار آن است كه روحانيت و حوزه هاى علميه نبايد نسبت به اين فلسفه بى توجه بوده يا آن را ناديده بگيرند. براى توضيح بيش تر مطلب را در چند بخش پى مى گيريم:

مفهوم فلسفه غرب

هر چند در تعريف فلسفه غرب و اصولا اين كه آيا مى شود تفكر را به زمان يا مكان نسبت داد ديدگاه هاى گوناگونى وجود دارد ولى در جامعه ما در يك تعريف نه چندان دقيق فلسفه اى را كه آبشخور آن كشورهاى اروپايى و آمريكايى است فلسفه غرب ناميده و معمولا آن را به عنوان قسيم فلسفه اسلامى به كار مى برند.

اين فلسفه كه به طور خاص در دوره پيش سقراطيان (حدود پنج قرن قبل از ميلاد) شكل گرفته و با فلسفه سقراط ،ارسطو و افلاطون به صورت يك نظام درآمده در طول تاريخ خود داراى فراز و نشيب هاى گوناگونى بوده است به طورى كه امروزه آن را حول چند دوره خاص (پيش سقراطيان ،ارسطو و افلاطون و نو افلاطونيان قرون وسطى جديد و معاصر) صورت بندى مى كنند كه هر كدام از اين ادوار داراى ويژگى هاى خاص خود است. علاوه بر اين كه در مسير حركت خود هر روز گرايش و شاخه جديدى به آن افزوده شده و امروزه مفهوم عامى يافته كه شاخه هايى چون فلسفه دين ،فلسفه علم ،فلسفه منطق، فلسفه اخلاق، فلسفه هنر، فلسفه تحليل زبانى ،فلسفه تاريخ و مكاتبى چون اگزيستانسياليسم پراگماتيسم استراكچراليسم و... را دربر مى گيرد.

از نظر تعامل و ارتباط با دين و آموزه هاى دينى نيز دوره ها و نحله هاى مختلفى در فلسفه غرب مطرح بوده و هست كه گاه شديدا دينى شده است (مثل فلسفه مسيحى و برخى اگزيستانسياليست ها) و گاهى شديدا ضد دينى (مثل تجربه گراهايى چون هيوم يا اگزيستانسياليست هايى چون سارتر) و زمانى حالت بينابينى داشته است.(1)

همان طور كه گذشت حوزه هاى علميه لازم است به تفكر فلسفى غرب توجه داشته باشند. دلايل و فوايد زير مويد اين مطلب است:

1) سفارش دين

يكى از ويژگى هاى مكتب اسلام سفارش به علم آموزى و كسب دانش است.(2) در احاديث ائمه معصومين(عليهم السلام) نه تنها از فراگيرى علوم مختلف منعى وارد نشده بلكه سفارش شده كه علم و حكمت گم شده مومن است و هر جا كه آن را بيابد بايد آن را اخذ كند.(3) در نگرش اين مكتب طلب علم زمان(4) و مكان(5) نمى شناسد و كسب دانش حتى از مشرك هم جايز شمرده شده است.(6) لذا مى بينيم آشنايى با انديشه ديگران (در بحث ما فلسفه غرب) نه تنها منع دينى ندارد بلكه به نوعى عمل به سفارش معصومين(عليهم السلام) هم هست. واضح است كه يادگيرى و آشنايى با فلسفه غرب لزوما به معناى تإييد همه مباحث اين فلسفه نيست بلكه هر انديشه اى را ابتدا بايد فرا گرفت سپس آن را در بوته نقد نهاد تا غث و سمين آن آشكار گردد.

شهيد مطهرى(ره) به عنوان يكى از روحانيون آشنا با تفكر اسلامى و فلسفه غرب معتقد است يكى از علل اقبال مسلمين به فلسفه غرب فراهم بودن زمينه اى است كه دستورات اسلامى ايجاد كرد و اهتمامى است كه اسلام براى تحصيل علم قايل بود.

اين تعليمات زمينه را آماده كرده بود كه اگر در اقصى نقاط عالم هم كتابى را پيدا مى كردند مانعى نمى ديدند كه ترجمه اش كنند (اطلبوا العلم ولوباالصين(7)) مثلا عبدالله مقفع كه منطق ارسطو را ترجمه كرده در زمان امام صادق(ع) بوده پيش از امام صادق(ع) بلكه از زمان بنى اميه اين كارها شروع شده بود ولى در زمان امام صادق(ع) اوج گرفت.

در زمان هارون و مإمون و در عصر ائمه(عليهم السلام) با شدتى فراوان علوم اوائل ترجمه شد. ((بيت الحكمه)) مدرسه اى بود كه در دنياى زمان خودش نظير نداشته و بعدها هم كم برايش نظير پيدا شد. در ميان احاديث و اخبار ائمه(عليهم السلام) كه با چشم نقد به خلفا نگاه مى كردند]...]. در يك حديث نمى بينيم كه اين كار خلفا [ترجمه كتب فلسفى و]... بدعت تلقى شده باشد. و بگويند كه يكى از چيزهايى كه اينها كار را خراب كردند اين بود كه علوم امت هاى كافر از يونان و روم و هند و ايران را ترجمه كردند. و وارد دنياى اسلام نمودند و حال آن كه اين در ميان عوام بهترين وسيله بود براى كوبيدن آن ها(8).

2) اثبات توان تفكر دينى

ممكن است گفته شود با وجود منابع غنى اسلامى همچون قرآن روايات سيره و سنت معصومان(عليهم السلام) و حقانيت و خاتميت دين اسلام ديگر چه نيازى به انديشه ديگران و از جمله فلسفه غرب است؟

در جواب بايد گفت:

اولا: فرا گرفتن فلسفه غرب مستلزم كنار گذاشتن دستورات و آموزه هاى اسلامى نيست بلكه چنان كه گفته خواهد شد فوايد ديگرى نيز بر آن مترتب است.

ثانيا: ادعاى توانمندى غنا و پويايى انديشه اسلامى زمانى براى همگان به اثبات مى رسد كه اين انديشه وارد عرصه رقابت با حريفان خويش گشته و از ميدان سربلند بيرون آيد. با شناخت موضوعات مختلف در حوزه فلسفه كلام فقه تفسير سياست اقتصاد فرهنگ و هنر و تبيين صحيح ديدگاه اسلام در برابر اين مباحث و پاسخ گويى به سوالات منبعث از آن ها است كه بضاعت و توان دين و متدينان و نهادهاى دينى خود را نمايان مى سازد و برترىهاى خود را نشان مى دهد و گرنه بدون شركت در مسابقه ادعاى قهرمانى از هيچ كس پذيرفته نخواهد شد (هر چند در واقع قهرمان باشد.) بهترين تبليغ براى حوزه هاى علمى شيعى -از منظر بحث ما- اين است كه حوزه با مباحث فلسفى و كلامى مطرح در دنياى امروز آشنا شود سپس به نقد و بررسى آن ها بپردازد و در موارد لازم ديدگاه هاى كلامى و فلسفى انديشه اسلامى را بيان كند. در تضارب آرا و انديشه ها است كه سخن برتر مشخص شده(9) و اتباع احسن(10) ممكن مى شود.

شهيد مطهرى(ره) از جمله انديشمندانى است كه معتقد بود فلسفه (به طور كلى انديشه اسلامى) در تطبيق و مقايسه با ديگر نظريات است كه جوهر خود را نمايان مى كند. او از اين كه پس از ورود فلسفه غرب به ايران كار تطبيقى انجام نگرفته اظهار تإسف مى كند(11) لذا توجه به فلسفه تطبيقى و تعليم زنده ترين مكاتب فلسفى معاصر و مقايسه آن با فلسفه اسلامى را يكى از وظايف اصلى حوزه هاى علميه دانسته(12) و به همين خاطر دست به تإليف كتاب هايى چون ((اصول فلسفه و روش رئاليسم)) مى زند(13).

3) پاسخ گويى به شبهات

فلسفه غرب داراى حوزه هاى مختلفى است كه هر يك به گونه اى با دين و آموزه هاى دينى مرتبط است و سوال هاى متنوعى را در برابر دين و دين داران قرار مى دهد. از طرف ديگر در عصر حاضر با توجه به پيشرفت هاى سريع وسايل ارتباطى اين سوال ها و مباحث در محدوده غرب باقى نمى ماند بلكه به راحتى به سراسر جهان منتقل شده و به آسانى در دسترس همگان به ويژه قشر تحصيل كرده و نسل جوان قرار مى گيرد. حال اگر يكى از وظايف اصلى حوزه هاى علميه پاسخ گويى به سوالات مطرح شده در هر زمان و بيان ديدگاه هاى اسلام درباره مباحث و موضوعات نو پيدا باشد به راحتى مى توان نتيجه گرفت كه بر حوزه از باب مقدمه واجب لازم است به اين فلسفه و سوالات و مسايلى كه به تبع آن پديد مىآيد توجه كند ودر صدد پاسخ گويى برآيد. روشن است كه براى ارايه جواب هاى متين و منطقى قبل از هر چيز شناخت سوال ها و بستر پيدايش آن ها لازم است و بدون اين كار انجام وظيفه به نحو مطلوب ممكن نخواهد بود. نكته قابل توجه اين كه با توجه به وقوع انقلاب اسلامى و برپايى حكومت دينى در ايران وضعيت دين و نهادهاى دينى بويژه حوزه هاى علميه حساسيت دو چندانى يافته است. امروزه در عرصه حيات سياسى - اجتماعى جامعه ما مباحثى مطرح مى شود كه ممكن است به نوعى در تفكر فلسفى غرب مثلا در فلسفه سياست هم مطرح شده باشد(14). حال براى فهم درست و دقيق اين مباحث و چالش هايى كه ممكن است در مورد حكومت دينى مطرح شود لازم است اين مباحث در حوزه فلسفى غرب ريشه يابى و بررسى شده و با انجام كارهاى تطبيقى مشخص شود كه موارد اشتراك و افتراق اين ديدگاه ها در چيست؟ و موضع دين نسبت به آن چگونه است؟

ادامه دارد...


پى نوشت :

1. البته بررسى رابطه فلسفه و دين در غرب از حوصله اين نوشتار خارج است.

2. كثرت آيات و روايات مربوط به علم و حكمت مويد اين مطلب است.

3. عن ابى عبدالله(ع) قال: ((الحكمه ضاله المومن فحيثما وجد احدكم ضالته فليإخذها)) كافى, ج8, ص 167.

4. اطلب العلم من المهد الى اللحد.

5. قال النبى:9 اطلبوا العلم و لوباالصين. وسايل الشيعه, ج27, ص 27, حديث 33119. 6. قال اميرالمومنين(ع): خذوا الحكمه ولو من المشركين. بحارالانوار, ج2, ص 97.

7. جامع الصغير, ج1, ص 44.

8. تعليم و تربيت در اسلام, چاپ چهاردهم, صدرا, زمستان 1367, ص 278.

9. قال على(ع): اضربوا بعض الرإى ببعض يتولد منه الصواب. معجم الفاظ غررالحكم, مصطفى درايتى, الطبعه الاولى, مكتب الاعلام الاسلامى, 1413, ص 622.

10. (فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هديهم الله و اولئك هم اولواالالباب) سوره زمر, آيات 17 ـ 18.

11. اصول فلسفه و روش رئاليسم, ج1, انتشارات صدرا,[ بى تا], ص ((يد)) .

12. پيرامون جمهورى اسلامى, چاپ چهارم, انتشارات صدرا, زمستان 1367, ص36.

13. اصول فلسفه و روش رئاليسم, ج1, ص ((يه)).

14. مباحثى از قبيل جمهوريت, جامعه مدنى, تساهل و تسامح, پلوراليسم, ليبراليسم, رابطه دين و سياست, حقوق بشر, پارلمانتاريسم, مفهوم حكومت, حق و تكليف و مانند آن. تبیان


نویسنده:حسينعلى رحمتى                                     تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان