تبیان، دستیار زندگی
پس از پیروزى انقلاب اسلامى و استقرار دولت جدید, كه محصول دگرگونى عمیق در ساختار سیاسى كشور بود, فصل جدیدى از مناسبات میان نیروهاى اجتماعى و نظام سیاسى بر قرار گردید. تإسیس دولت نوپدید, برایند ائتلاف مهمترین نیروهاى چالشگر علیه حاكمیت پیشین و استقرار نظمى
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام خمينى،روحانيت و نظام سياسى

امام خمینى; روحانیت و نظام سیاسى

شيوه هاى رفتارى روحانيت در قبال نظام سياسى از ديدگاه امام خمينى (ره)

  1. پس از پيروزى انقلاب اسلامى و استقرار دولت جديد, كه محصول دگرگونى عميق در ساختار سياسى كشور بود, فصل جديدى از مناسبات ميان نيروهاى اجتماعى و نظام سياسى بر قرار گرديد. تإسيس دولت نوپديد, برايند ائتلاف مهمترين نيروهاى چالشگر عليه حاكميت پيشين و استقرار نظمى جديد مبتنى بر ارزشهاى دينى بود. بنابر اين, تبيين نقش و ميزان تإثير گذارى نيروهاى اجتماعى بر فرايندهاى سياسى, كنكاش درباره ماهيت و كاركرد اين نيروها, از ضروريات جامعه كنونى ماست .

در اين ميان, روحانيت شيعه كه در تاريخ معاصر ايران بويژه پس از نهضت امام خمينى(ره) بر حيات سياسى اين كشور تإثير بسزايى بر جاى گذاشته است, جايگاه ويژه اى دارد. بدين ترتيب, نقطه عزيمت ما, شناخت و بررسى روابط پيچيده ميان اين بخش از جامعه سياسى و حكومت اسلامى در ايران مى باشد.

تإسيس جمهورى اسلامى در ايران توسط معمار بزرگ آن, امام خمينى (ره), حمايت گسترده روحانيون و حضور آنان در بخشهاى مهمى از سازمان حكومت را به دنبال داشت. اين وضعيت, موجب تداخل و تطابق منابع و اهداف نهاد روحانيت بانظام سياسى و ايجاد نوعى تعلق و همنوايى ميان اين دو شده است. مهمترين عامل پيوند دهنده روحانيت به نظام سياسى, بر پايه تمايلات ايدئولوژيك استوار گرديده كه همانا مبتنى بر فرهنگ شيعى است.

چنانكه ((جان فوران)) هم مى گويد, در ميان فرهنگهاى گوناگون مخالفت در دهه 1970, اسلام مبارز موفق شد قدرت دولتى را به دست گيرد. عليه شاه, جاذبه و صراحت و صداقت شخصى و نظرات امام خمينى در مسائل مهم سياسى, به دليل موضعگيرى سازش ناپذير و دراز مدت ايشان عليه شاه در صف اول جاى گرفت. به نظر وى, امام خمينى توانست اسلام مردم گرايى ارائه دهد كه براى گروههاى مختلف اجتماعى جاذبه داشت; هر چند كه پايگاه اوليه اجتماعى اش در صفوف برخى از علما, طلاب دينى و... بود.(1)

بدين سان, امام خمينى در رإس تركيبى نيرومند كه به طور عمده از ميان شاگردان و پيروان وى بودند, توانست حكومت اسلامى را جايگزين رژيم پيشين كند. حكومتى كه بر آرا و نظريات وى, كه توسط شاگردانش تفسير و ترويج مى شد, استوار بود. بدين ترتيب, دو متغير قابل اعتنا وجود دارد كه اين مقاله مى بايست از آن بهره جويد. نخست, آرا و نظريات سياسى امام درباره روحانيت و رابطه آن با نظام سياسى و ديگرى, ساخت روحانيت و گونه هاى موجود در درون اين ساخت كه به طور طبيعى رفتار سياسى متفاوتى از خود بروز داده اند.

اكنون به اين پرسشها بايد پاسخ داد كه: آيا رابطه روحانيت ـ كه بخش مهمى از ساخت حكومت را در دست دارد ـ با نظام سياسى جديد كاملا حمايتى است؟

يا اينكه روحانيت تقاضاها و مطالبات خود رانيز وارد سيستم سياسى مى كند؟ اينكه برخى معتقدند; روحانيت بايد از دولتها مستقل باشد چه تإثيرى در رابطه روحانيت و نظام سياسى بر جاى مى گذارد؟ و اساسا اين استقلال به چه معنى است؟ پيش از يافتن پاسخ براى پرسشهاى فوق, ذكر چند نكته ضرورى به نظر مى رسد:

يكم: روحانيون به عنوان مهمترين مدافعان انقلاب اسلامى عمدتا از شاگردان و پيروان امام خمينى (ره) به شمار مىآيند و در مبانى كنش سياسى خود, از آرا و نظريات ايشان تإسى مى جويند. بنابر اين, يكى از عوامل موثر در گروه بنديهاى درون نهاد روحانيت, ناشى از قرائتهاى متفاوت از انديشه ها و سيره سياسى حضرت امام مى باشد. شكل گيرى دو جريان عمده سياسى در ميان روحانيون كه هر دو مدعى فهم درست انديشه هاى امام خمينى (ره) هستند, محصول تإثير شرايط محيطى و علائق تاريخى در تكوين تعبيرهاى گوناگون آنان است.

از اين رو, برخى مفاهيم ارائه شده از سوى امام كه در زمان حياتشان مصاديق روشنترى داشت, در شرايط پيچيده عصر حاضر دچار ابهام گرديده است. براى نمونه, ايشان در يكى از پيامهاى خود آورده اند كه ((به همه شما وصيت و سفارش مى كنم كه نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نا محرمان بيفتد.)) (2)اينكه نامحرمان كيانند؟ خود يكى از ابهامات عصر حاضر است كه گروههاى مختلف سياسى بر اساس پيش فرضهاى خود, مصداقهاى متفاوتى براى آن ارائه مى كنند.

دوم: در دوره پيشين (دهه اول انقلاب) اساسى ترين پرسش در باب مولفه هاى ((استقرار و ثبات)) دولت اسلامى بوده است; حال آنكه در دهه دوم, سخن از ((تعادل و حفظ)) نظام سياسى به ميان رفته است. در شرايط بحرانى دهه اول انقلاب; جنگ هشت ساله با دشمن خارجى, فشارها و توطئه هاى دولتهاى متخاصم, رفتار منازعه آميز گروههاى ضد انقلاب و تروريسم, نابودى بخش مهمى از منابع اقتصادى, نخبگان و رهبران سياسى را به تلاش براى تثبيت نظام سياسى وادار ساخت. بنابر اين, امام خمينى, در اين دوره, همواره رفتار حمايتى را تجويز نموده و از پيروان خود مى خواستند كه از نظام اسلامى دفاع كرده و آن را مورد حمايت قرار دهند.

پس از گذار از دوران دشوار و پر تنش دهه اول انقلاب, بسيارى از نيروهاى درون نظام سياسى كه براى تثبيت حاكميت بسيج شده بودند, وارد دورانى شدند كه موجى از تحولات سياسى, اجتماعى و اقتصادى را به دنبال داشت. در اين شرايط, مدافعان ديروز دولت اسلامى, در جست وجوى ساز و كارهاى ((مشاركت در دولت)) مى باشند. اگر ديروز دوران دفاع از نظام بود, امروز دوران مشاركت در نظام اسلامى است و بدين ترتيب, مقتضيات علمى امروز, تحقيقات و رهيافتهاى ويژه خود را طلبe ى كند. (3)

بدين سان, بخش مهمى از پرسشهاى دوره دوم, ناظر به نوع مناسبات جامعه اسلامى با حكومت اسلامى مى باشد. حال كه دولت انقلابى استقرار يافته و بنيانهايش استوار گرديده است, تقاضاها و مطالبات تازه اى شكل گرفته است كه اگر به درستى وارد سيستم سياسى نشود, نظام سياسى را دچار عدم تعادل خواهد كرد. ديگر, وضع موجود توانايى ياراى پاسخگويى به پرسشهاى بى شمارى كه از دل تجربه هاى دوره اول زاده شده است, ندارد. بدين ترتيب, پاسخگويى به مطالبات اين دوره و تعيين نوع رفتار سياسى, نياز به بازنگرى و باز سازى منظومه فكرى امام خمينى را بيش از پيش نمايان مى سازد.

عوامل موثر در كنش سياسى روحانيت در قبال نظام سياسى

ظهور دين اسلام از ابتدا قرين تشكيل حكومت بود. با تإسيس دولت مدينه توسط پيامبر عظيم الشإن اسلام, اهتمام شريعت اسلام بر سازوارى و نظام مند ساختن جوامع بشرى, بر بنيانهاى دينى استوار بود. در اين ميان شيعيان, هم به لحاظ تاريخى (ستمى كه از سوى حاكمان جور بر آنان روا شد) و هم به واسطه آموزه هاى رهبران دينى (از امامان معصوم (ع) گرفته تا مراجع دينى), به تقويت روح عدالت خواهى و ستيز با ستمگران همت گماشته و آن را از ويژگيهاى بارز انديشه سياسى خود قرار دارند.

در ميان اديان و مذاهب مختلف, دين اسلام در مقابل مذاهب دنياگريز, علاوه بر تإمين وسايل رستگارى براى پيروان خود, به تنظيم حوزه زندگى مادى آنها نيز مى پردازد. اين امر, سبب شده است كه روحانيون و مفسران دين بويژه در ايران, رغبت بيشترى نسبت به امور دنيوى و سياسى از خود نشان دهند. آنان بر اين اعتقادند كه مذهب, خود را با شرايط متحول تاريخى (با استفاده از عنصر زمان و مكان) تطبيق مى دهد و امكان تعبير و تفسير پذيرى مذهب و انطباقش باشرايط هر عصرى وجود دارد.

امام خمينى با اشاره به اين دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد و ضرورت آشنايى با روابط حاكم بر سياست واجتماع و اقتصاد مى گويد:

((حكومت در نظر مجتهد واقعى, فلسفه عملى تمام فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است. حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در بر خورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است. فقه, تئورى واقعى و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.)) (4)

يكى ديگر از عوامل دخالت روحانيت در سياست, عوارض ناشى از نوسازى در برخى كشورهاى در حال گذار, از جمله ايران است. جريان نوسازى از يك سو, پاسخى به نيازهاى عصر جديد و فرايندى است تدريجى و اجتناب ناپذير كه جوامع بشرى خود را ملزم به حركت به سوى آن مى كنند, و از سوى ديگر, گسستى است با برخى از سنتهاى پيشين كه هر چه ميدان عمل آن فراختر شود, به همان نسبت, سنتهاى درون جامعه را مورد تهديد نوگرايى حاصل از توسعه قرار مى دهد و به اين ترتيب, زمينه هاى غير دينى شدن جامعه فراهم مىآيد.

نتيجه توسعه و نوسازى هر چه باشد, از بعد اجتماعى, دگرگونى در ساختارها و روابط و ارزشهاى اجتماعى حتمى است. پيدايش وضعيت جديد و تهديد ارزشهاى نوپديد, باعث واكنش مذهب و روحانيون گشته و افزايش دخالت آنان در سياست به منظور جلوگيرى از غير دينى شدن جامعه را به همراه مىآورد. البته مراد از اين سخن, اين نيست كه توسعه الزاما جامعه را با ارزشها و سنتهاى دينى بيگانه مى سازد; اما بايد گفت تا نسبت بين توسعه و ديندارى روشن نشود, سنتها همواره مورد تهديد دگرگونيهاى ناشى از نوسازى جامعه واقع خواهند شد. بنابر اين, زمانى كه ميان ارزشهاى روحانيت و ارزشهاى تبليغ شده از سوى نظام سياسى تعارض حاصل شود, آنان از خود واكنش نشان خواهند داد.

امام خمينى به رغم مذمت كسانى كه به تمدن جديد بى توجه بودند, در خطاب به يكى از شاگردان خود مى گويد: ((آنگونه كه جنابعالى از اخبار و روايات برداشت داريد, تمدن جديد به كلى بايد از بين برود و مردم كوخ نشين بوده و يا براى هميشه در صحراها زندگى نمايند.)) (5)در عين حال يكى از عوامل اساسى در خيزشهاى سياسى عليه رژيم شاه را, برنامه هاى نوسازى دولت قلمداد كرد كه به شدت ارزشهاى دينى را مورد تهديد قرار داده بود. ايشان در اين باره چنين مى گويد:

((مخالفت روحانيون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته, صرفا به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى, خصوصا فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پديده ها بر خورد احتياطآميز كنند... ابزارى از قبيل راديو و تلويزيون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود; لذا گاهى حكم به منع استفاده از آنها را مى دادند...آيا رژيم گذشته از راديو و تلويزيون براى بى اعتبار كردن عقايد مذهبى و ناديده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمى نمود؟ ))(6)

به طور كلى, احتمال دخالت روحانيون در سياست و بروز كنشهاى حمايت جويانه يا منازعه آميز در قبال نظام سياسى, به چند عامل بستگى دارد:

1ـ هر چه داعيه هاى سياسى و اجتماعى مذهب بيشتر باشد, احتمال دخالت روحانيون در زندگى سياسى بيشتر مى شود;

2ـ هر چه روحانيون يك مذهب, به عنوان يك نيروى سياسى از نظر تاريخى, موقعيت ممتاز و قوت بيشترى داشته باشند, احتمال دخالت مستقيم و گسترده آنها در سياست افزايش مى يابد;

3ـ هر چه امكان تعبير و تفسير پذيرى مذهب و تطبيق آن با شرايط متحول تاريخى بيشتر باشد, توانايى روحانيون براى مداخله مستقيم در سياست افزايش مى يابد;

4ـ هر چه نهادهاى مذهبى سازمان يافته تر و منسجم تر باشند, توانايى روحانيت براى دخالت در سياست بيشتر مى شود.(7)

(ادامه دارد)

ایمیل


عليرضا زهيرى

تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه تبیان


پى نوشتها :

1. ــ , رهيافتهاى نظرى بر انقلاب اسلامى (مجموعه مقالات), به كوشش عبدالوهاب فراتى, معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامى, قم 1377, ص 361 .

2. صحيفه نور, ج 20, ص 240 .

3. داود فيرحى, مفهوم مشاركت سياسى, فصلنامه علوم سياسى, سال اول, ش اول, تابستان 1377, ص 43 .

4. صحيفه نور, ج 21, ص 98 .

5. همان, ص 34 .

6. همان, ص 90 .

7. براى اطلاع بيشتر از رابطه روحانيون, مذهب و سياست, ر. ك به: حسين بشيريه, جامعه شناسى سياسى, نشر نى, تهران, ص 222 .