تبیان، دستیار زندگی
«ان هذه القلوب تملّ كما تملّ الأبدان فابتغوا لها طرائف الحكمة»(41)؛ «بدرستى كه قلب‏ها خسته مى‏شوند همان گونه كه بدن‏ها خسته مى‏شوند، پس براى آن‏ها دانش‏هاى تازه و جالب بطلبید.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آداب تبلیغ در قرآن
آداب ،تبلیغ ،قرآن ،قلب

قسمت اول را اینجا ببینید

 10- شروع و پايان به نام و ياد خدا؛

«إقْرَأ بِاسْمِ رَبِّك»(12)؛ «به نام پروردگارت شروع كن.»

«فَإذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إلى رَبِّكَ فَارْغْب»(13)؛

«پس هنگامى كه از كار مهمى فارغ مى‏شوى به مهم ديگرى پرداز و به سوى پروردگارت توجه كن.»

«إنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم.»(14)

«بدرستى كه اين (نامه) از سليمان است و (مضنون آن) اين است :به نام خداوند بخشنده مهربان.»

 11- ستايش خداوند و درود بر پيامبر و آلش‏عليهم السلام ؛

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:

«كل امر ذى بال لا يبدأ فيه بحمدالله و الصلوة علىّ فهو اقطع ابتر ممحوق من كلّ بركة»(15)؛

«هر كارى كه با ستايش خداوند و درود بر من آغاز نشود گفتارى ناتمام و ناقص است و از هر بركتى محروم است.»

 12- متصل به وحى الهى؛

«وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ * إنْ هُوَ إلّا وَحْىٌ يُوحى‏»(16)؛

«(رسول ما) از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد، سخن او چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست.»

 13- كمك گرفتن از خدا؛

«قالَ رَبِ‏ّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى * وَ يَسِّرْ لِى أمْرِى * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِى * يَفْقَهُوا قَوْلِى»(17)؛

«(موسى) گفت: پروردگارا (اكنون كه مرا به كار و مأموريت بزرگ تبليغ، ارشاد و مبارزه با طاغوت امر فرموده‏اى پس) سينه‏ام را برايم گشاده گردان، (و بر صبر و استقامتم بيفزا) و كارم را برايم آسان فرما، و گره از زبانم باز نما، تا (آن‏ها) سخنان مرا (خوب) بفهمند.»

 14- سخن گفتن بر حق؛

امام كاظم‏عليه السلام فرمود: «قل الحق و ان كان فيه هلاكك»(18)؛

«حق را بگو، گرچه هلاك تو در آن باشد.»

 15- پاك و دلپسند؛

«هُدُوا إلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إلى‏ صِراطِ الْحَمِيدِ»(19)؛

«مؤمنان به سخنان پاك و پاكيزه و به راه خداى ستايش شده هدايت شوند.»

«إلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ»(20)؛ «سخن پاك است كه به سوى او (خداوند) بالا مى‏رود. (و پذيرفته مى‏شود).

 16- روشن و روشنگر؛

«كِتابٌ أنْزَلْناهُ إلَيْكَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إلَى النُّورِ بِإذْنِ رَبِّهِمْ»(21)؛ «اين قرآن كتابى است كه ما به سوى تو (اى پيامبر) فرستاديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكى‏ها به سوى نور، (نور خدا) خارج سازى.»

 17- جداكننده حق و باطل؛

«وَ أنْزَلَ الْفُرْقانَ»(22)؛

«خداوند فرقان (يعنى: جداكننده حق و باطل) نازل كرد.»

 18- نيكو و شايسته؛

«ادْعُ إلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»؛(23)

«(اى رسول ما! مردم را) با حكمت (دليل محكم) و پند و اندرز به شيوه‏اى نيكو به سوى پروردگارت دعوت كن.»

 19- مستدل و منطقى؛

«قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً»(24)؛

«سخنان محكم، (منطقى و استوار) بگوييد.»

20- توجه به عنصر زمان؛

«إنّا أنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْر»(25)؛

«ما قرآن را در شب قدر فرستاديم.»

«فَلَمّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْأفِلِين»(26)؛

«پس زمانى كه (خورشيد و ماه و ستاره) غروب كرد (ابراهيم‏عليه السلام) گفت: من چيزهايى كه از بين مى‏رود (و غروب مى‏كند) دوست ندارم.»

 21- توجه به عنصر مكان؛

امام صادق‏عليه السلام به شاگرد ممتازش «ابان بن تغلب» مى‏فرمايد: «اجلس فى المسجد و افت للناس»(27)؛

«در مسجد بنشين و براى مردم فتوا بده.»

 22- نرم و آرام؛

خداوند خطاب به موسى و هارون‏عليهما السلام مى‏فرمايد؛

«اِذْهَبا إلى‏ فِرْعَوْنَ إنَّهُ طَغى‏ * فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّنا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أوْ يَخْشى»(28)؛

«به سوى فرعون برويد كه او طغيان كرده است و با او به نرمى سخن بگوييد. اميد است كه به خود آيد (و از خواب غفلت و غرور بيدار شود) يا (از خدا) بترسد.»

 23- سنجيده و حساب شده؛

«ألْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى أنزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَل لَهُ عِوَجا»(29)؛ «ستايش و سپاس مخصوص خدايى است كه بر بنده خود كتاب (قرآن) را نازل كرده و براى آن هيچ كژى و انحرافى قرار نداد.»

 24- هماهنگ و منظم؛

«أللّهُ نَزَّلَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً»(30)؛

«خداوند قرآن را كه نيكوترين سخن آسمانى است فرستاده و كتابى است كه آياتش به هم شبيه و هماهنگ است.»

 25- تغافل؛

زمانى كه يكى از برادران يوسف در حالى كه او را نمى‏شناخت به او تهمت دزدى زد؛

«إنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِن قَبْلُ»؛

«اگر (اين برادر ما) دزدى كرد، به تحقيق او برادرى هم از قبل داشته (منظورش يوسف‏عليه السلام است) كه دزدى كرده است.»

حضرت (اين تهمت را) ناديده گرفت بزرگوارى و تغافل كرد؛ «فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِى نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ»(31)؛

«پس اين تهمت را يوسف در خود پنهان داشته و به روى آن‏ها نياورده و اظهار ننمود (كه من يوسف هستم و شما تهمت مى‏زنيد.)»

 26- با آهنگ و حركات مناسب؛

على‏عليه السلام براى تحريك و تشويق مردم براى جهاد در راه خدا؛ «ثم نادى بأعلى صوته الجهاد، الجهاد عباد الله»؛

«سپس (على‏عليه السلام) ندا داد به بلندترين صوت خود كه بندگان خدا بر شما باد جهاد، جهاد.»

در مورد ديگر در سخنرانى براى شهيدان؛

«ثم ضرب بيده على لحيته الشّريفة الكريمة فأطال البكاء»(32)؛ «سپس دست خود به صورت زده و گريه طولانى نمود.»

 27- مختصر و مفيد؛

امام كاظم‏عليه السلام مى‏فرمايد:

«من محا طرائف حكمته بفضول كلامه فكأنّما اعان هواه على هدم عقله»(33)؛

«هركس با زوائد سخن خود، شيرينى و زيبايى حكمت را محو كند، گويا بر نابودى عقل خود اقدام كرده است.»

 28- مناسب با مقتضاى حال؛

«انّا معاشر الانبياء امرنا ان نكلّم الناس على قدر عقولهم»(34)؛

«ما گروه پيامبران مأموريم كه با انسان‏ها به اندازه عقل و دركشان سخن بگوييم.»

 29- صريح و قاطع؛

«قُلْ يا أيُّهَا الْكافِرونَ * لا أعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»(35)؛

«بگو: اى كافران، آنچه را شما مى‏پرستيد من نمى‏پرستم.»

30- رعايت تناسب سنّ و سخن؛

اميرالمؤمنين‏عليه السلام (خطاب به كسى كه بالاتر از شأن خود سخن مى‏گفت) فرمود:

«لقد طرت شكيرا و هدرت سقبا»(36)؛ «پَر در نياورده پرواز كردى و در خردسالى آواز بزرگان سر دادى.»

 31- ساده و روان؛

«فَإنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون»(37)؛

«ما قرآن را به زبان تو اى رسول آسان (ساده و روان) كرديم، اميد است كه مردم (حقايق آن را) متذكّر شوند.»

 32- شيوا و رسا؛

 «قُلْ لَهُم فِى أنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغاً»(38)؛

«و آنان را درباره خودشان سخن رسا بگو.»

 33- مايه رشد و كمال؛

«قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً»(39)؛ «موسى‏عليه السلام به او (حضرت خضرعليه السلام) گفت: آيا به دنبال تو بيايم تا آنچه بر تو تعليم شده و مايه رشد (و كمال و صلاح) من است به من بياموزى؟»

 34- بشارت و تشويق؛

 «خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِم بِها وَ صَلِ‏ّ عَلَيْهِمْ إنَّ صَلَوتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللّهُ سَمِيعٌ عَليمٌ»؛(40)

«(اى پيامبر) از اموالشان صدقه (زكات) بگير تا بدين وسيله آنان را (از بخل و دنياپرستى) پاك سازى و رشدشان دهى و بر آنان درود فرست (و دعا كن) زيرا دعاى تو مايه آرامش (و تشويق )براى آنان است و خداوند شنواى داناست.»

 35- جامع و متنوع؛

على‏عليه السلام مى‏فرمايد؛

«ان هذه القلوب تملّ كما تملّ الأبدان فابتغوا لها طرائف الحكمة»(41)؛ «بدرستى كه قلب‏ها خسته مى‏شوند همان گونه كه بدن‏ها خسته مى‏شوند، پس براى آن‏ها دانش‏هاى تازه و جالب بطلبيد.»

 36- هشدار و موعظه؛

«كَدَأْبِ ءالِ فِرْعَوْنَ وَ الّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِاياتِنا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ»(42)؛

«(شيوه آن‏ها در انكار و تحريف حقايق) همچون شيوه ال فرعون و كسانى است كه پيش از آن‏ها بودند، آيات ما را تكذيب كردند و خداوند آن‏ها را به (كيفر) گناهانشان رسانيد و او سخت مجازات كننده است.»

 37- آزادى؛

 «... فَإنْ أسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إنْ تَوَلَّوْا فَإنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللّهُ بَصِيرُ بِالْعِبادِ»(43)؛

«پس اگر تسليم شدند (و اسلام آوردند) همانا هدايت يافته‏اند، و اگر سرپيچى كردند (نگران مباش، زيرا) وظيفه تو فقط رساندن دعوت الهى است، (نه اجبار و اكراه) خداوند به حال بندگان بيناست.»آداب ،تبلیغ ،قرآن ،قلب


12) علق، 1.

13) شرح، 7 - 8.

14) نمل، 30.

15) كنز العمّال، ج‏1، ص‏558 .

16) نجم، 3 - 4.

17) طه ، 25 - 28.

18) بحارالانوار، ج‏2، ص‏79.

19) حج، 24.

20) فاطر، 10.

21) ابراهيم، 1.

22) آل عمران، 4.

23) نحل، 125.

24) احزاب، 70.

25) قدر، 1.

26) انعام، 76.

27) منتهى‏الامال، ج‏2 ، ص‏166.

28) طه ، 43 - 44.

29) كهف، 1.

30) زمر، 23.

31) يوسف، 77.

32) نهج‏البلاغه فيض، خطبه 181.

33) اصول كافى، ج‏1، ص‏17.

34) ترجمه اصول كافى، ج‏1، ص‏27.

35) كافرون، 1.

36) نهج‏البلاغه دشتى، حكمت 402.

37) دخان، 58.

38) نساء، 63.

39) كهف، 66.

40) توبه، 103.

41) نهج‏البلاغه فيض، ص 1127.

42) آل‏عمران، 11.

43) آل عمران، 20.