طلبگی در آیات
اشاره
طلاب به فراخور اهداف و مقاصد خود، وارد عرصه حوزه علمیه و اسلام شناسی شده اند
اما یکی از وجوه مشترک طلاب و روحانیت، مسله تبلیغ است.
چنانچه روشن است امكاناتي براي ورود به عرصه تبلیغ لازم است؛ اما چه نوع امكاناتي براي كارآمدي يك مبلغ موفق ضروری می نماید ؛آيا امكانات مادي يا معنوي به تنهايي كافي است؛ يا اينكه يك مبلغ دینی به هر دو نوع نيازمند است؟ قرآن كريم در دعاي حضرت موسي(ع) از محضر خداوند متعال؛ به انواع ابزار و امكانات لازم براي كارآمدي در امر رسالت الهی و تبلیغ دینی اشاره کرده است و آنها را براي كارآمدي خويش طلب نموده است. اين مقاله در هشت محور به تبيين و توضيح اين درخواستها ميپردازد.
آنگاه كه حضرت موسي (ع) به رسالت الهي مأمور گشت، خواستههايي را از خداوند متعال طلب نمود كه به توسط آنها بتواند رسالت خويش را انجام دهد؛ اين رسالت چون داراي ابعاد عبادي، سياسي، انقلابي و اجتماعي و اخلاقي بود، بسيار مهم و حائز اهميت است؛ لذا درخواستها و امكاناتي را كه حضرت ميطلبد به ميزان اين مسؤوليت سنگين، بايد مهم و با اهميت باشد. قرآن كريم ميفرمايد: پس از آنكه موسي به مقام نبوت رسيد خداوند به او فرمود: «اذهب الى فرعون انه طغى؛ به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است.»[1] موسى(ع) از چنين مامؤريت سنگينى شانه خالي نكرد، و وسائل پيروزى در اين ماموريت را از خدا خواست. لذا موسي(ع) در ادامه فرمان الهي از خدا چنين درخواست ميكند:
«قال رب اشرح لى صدرى(25) و يسّر لى امري(26) و احلل عقدةً من لسانى(27) يفقهوا قولى(28) و اجعل لى وزيراً من أهلى(29) هرون أخى(30) اشدد به أزري(31) أشركه فى أمرى(32) كى نسبحك كثيراً(33) و نذكرك كثيراً(34) إنك كنت بنا بصيراً(35)؛ عرض كرد پروردگارا سينه مرا گشاده دار. كار مرا بر من آسان گردان. و گره از زبانم بگشا. سخنان مرا بفهمند. وزيرى از خاندانم براى من قرار بده؛ برادرم هارون را. به وسيله او پشتم را محكم كن. و او را در كار من شريك گردان. تا تو را بسيار تسبيح گوئيم؛ و تو را بسيار ياد كنيم؛ چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بودهاى.»[2]
در اين درخواست نكات بسيار مهمي نهفته است كه براي انديشمندان و مبلغان قابل تحقيق و الگو پذيري است. خداوند در آغاز رسالت حضرت موسي (ع) به او مهمترين مشكل بر سر راه فرهنگ و مذهب و هدايت انسانها را معرفي ميكند و آن هم فرعوني است كه طغيان نموده؛ اين مطلب چند نكته مهم را ميرساند: اولاً دين و مذهب و تبلیغ دینی با سياست و حكومت در ارتباط است، لذا رسالت اول موسي(ع) ورود در عرصه سياست و پاك سازي رأس جامعه از استبداد و شرك است؛ ثانيآ طغيان و سركشي ويژگي مهم كفر و استبداد است لذا هر كس در هر سطح جامعه طغيان كند بايد با او به شوه خاص خود ارشاد و برخورد نمود. ثالثاً طرف مقابل موسي(ع) فرعونى است كه با خدا بر سر ربوبيت منازعه نموده به بانگ بلند مىگفت: «انا ربكم الاعلى»؛[3] بنابراين براي مقابله با چنين فردي به امكانات و وسايل ويژهاي نياز است كه بدون آن نميتوان اقدام نمود. بنابراین مبلغان حوزه نیز در مسیر تبلیغ و روابط اجتماعیشان با شرایط متفاوتی مواجه اند که یک بعد آن، مواجه با نظام سلطه جهانی است از این رو، توجه به درخواست های موسی(ع) بسیار راه گشا خواهد بود.
روابط انساني در اجتماع، داراي پيچيدگي بسياري از جهتهاي مختلف است، اين پيچيدگي به چند عامل مهم وابسته است:
عامل اول: مسئله کمال خواهی بشر است. قرآن كريم انسان را داراي فطرت پاك و رنگ خدايي معرفي ميكند كه در نهاد همه انسانها نهفته شده است. فطرت، انسان را به سوي كمال مطلق و امور نامحدود سوق ميدهد و به بجز كمال مطلق چيزي او را سير و اغنا نميكند، لذا هميشه در پي آن است.[4]
عامل دوم: اختلاف انسانها در استعدادها و تواناييها است. اگرچه از ديدگاه قرآن همه انسانها بر سرشت واحد آفريده شدهاند اما در ميزان بهره از استعدادها و سليقهها متفاوت خلق شدهاند. قرآن در اين باره ميفرمايد:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَيكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ؛[5] هـان اى مـردم مـا شـمـا را از يك مرد و يك زن آفريديم و شما را تيره هايى بزرگ و تيره هايى كوچك قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد نه اينكه به يكديگر فخر كنيد و فخر و كـرامـت نـزد خدا تنها به تقوى است و گرامى ترين شما با تقوى ترين شما است كه خدا داناى با خبر است.»
بنابراين هدف از اين اختلافات، گرايش به زندگي اجتماعي است چون هر فردي به تنهايي قادر نخواهد بود كه نيازهاي خود را برآورده سازد لذا براي ادامه حيات به همنوعان خود وابسته است.
عامل سوم: دو بعدي بودن شخصيت انسان است. انسانها داراي دو بعد، دو نيرو و دو گرايش هستند، بعد روحاني و متعالي، بعد جسماني و دنيوي؛[6] بعد روحاني او انسان را به سعادت و فضايل راهنمايي ميكند لكن بعد جسماني او را به سمت طبيعت ميكشاند.[7] از ديدگاه قرآن كريم چنانچه بعد جسماني در مسير عقل و بعد روحاني قرار گيرد انسان به سعادت ميرسد و براي خود و جامعه سودمند است؛ ولي اگر او كمال و مطلقي را كه در نهادش است را در طبيعت فقط و بعد جسماني خويش جستجو كند، براي خود و ديگران مضر خواهد شد. امام خميني (ره) در اين باره مي نويسد:
«بدان كه انسان اعجوبهاي است داراي دونشئه و دو عالم: نشئه ملكيه دنيويه كه آن بدن اوست و نشئه غيبيه باطنيه غيبيه ملكوتيه كه از عالم ديگر است؛ و نفس او كه از عالم غيب و ملكوت است داراي مقامات و درجاتي است ... و از براي هر يك از مقامات و درجات آن جنودي است رحماني و عقلاني، كه آن را جذب ملكوت اعلاء و دعوت به سعادت ميكنند و جنودي شيطاني و جهلاني كه آن را جذب به ملكوت سفلا و دعوت به شقاوت ميكنند؛ و هميشه بين اين دو لشكر جدال و نزاع است و انسان ميدان جنگ اين دو طايفه است.»[8]
انسانها اين تضاد دروني را به سطح جامعه ميكشانند و در اين صورت است كه منافع فردي افراد با منافع ديگران در تضاد قرار ميگيرد و انسانهاي هواي نفساني دست به تعدي و تجاوز به حقوق ديگران ميبرند و در جامعه ظلم و ستم ميكنند؛ و چنانچه كسي براي احقاق حقوق خود و همنوعان برخيزد جنگ و ستيزه در جامعه رخ ميدهد. بنابراين تضادها و تعارضهاي سطح جامعه ريشه در درون آدميدارد. قرآن كريم در اين جدال، رسالت اجتماعى انبيا را مشخص مينمايد.
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمْ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[9]
هدف بعثت انبيا به طور كلى اين است كه روابط اجتماعى مردمان بر اساس رفتار عادلانه، نظم و ترتيب پيدا كرده، تا مسير زندگي و تعالي انسان هموار گردد. اين مسؤوليت سنگين مشكلات فراواني را به همراه خواهد داشت كه از جمله آنها ميتوان به اختلاف سليقهها و نگرشهاي افراد، تداخل منافع افراد جامعه و عكس العمل كساني كه منافعشان در خطر است همچون، ستمگران، سودجويان و طمع ورزان، اشاره كرد.[10] اين عوامل دست به دست هم ميدهند كه روابط اجتماعي پيچيده و مسؤوليت مبلغان دینی دشوار گردد.
منابع:
1. طه، آيه 24.
2. طه، آيات: 25-35.
3. نازعات، آيه: 24.
4. بقره، آيات: 135-14.؛ ابراهيم، آيه:67؛ ر.ك: الميزان، بيروت، اعلمي،1417ه.ق، ج1 ص306. روم، آيه:30. ر.ك: مطهري مرتضي، مجموعه آثار، ج3(فطرت)، تهران، صدرا، 1375. همچنين: تفسير الميزان، ج16، ص182.
5. حجرات، آيه: 13.
6. شمس، آيه: 8.
7. شمس، آيات: 9 ، 10.
8. شرح چهلحديث، مؤسسه تننظيم ونشر آثار، تهران 1379؛ ص 5.
9. حديد، آيه: 25.
10. بقره، آيه: 213.
نوشته سید مهدی موسوی گروه حوزه علمیه