تبیان، دستیار زندگی
تو را در کدام گور خواهند خواباند که شعله های جهنّمی سوزان، تو را انتظار می‌کشد؟ دستهای ستمکارت را به کدام سو بلند می‌کنی؟ دست آویزی نخواهی یافت که چنگالهای مرگ، تو را به کام فراموشی می‌کشد. نفسهای مسمومت، خواب خاک را درهم خواهد آشفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امروز یزید به جهنم می‌رود

به مناسبت 14 ربیع الاول، سال‌روز هلاکت یزید بن معاویه

در جهنم

یزید، نزد دائی­های خود در بادیه پرورش یافت آنها پیش از اسلام، مسیحی بودند و بعد از مسلمان شدن نیز حال و هوای مسیحیت در سرشان بود و از این رو یزید هم  تربیت مسیحی یافت.

تو را در کدام گور خواهند خواباند که شعله های جهنّمی سوزان، تو را انتظار می‌کشد؟

دستهای ستمکارت را به کدام سو بلند می‌کنی؟

دست آویزی نخواهی یافت که چنگالهای مرگ، تو را به کام فراموشی می‌کشد.

نفسهای مسمومت، خواب خاک را درهم خواهد آشفت.

سیاه زیسته‌ای؛ سیاه خواهی رفت و سیاه برانگیخته خواهی شد؛ در ظلماتی محض، بین دود و آتش.

چشمهای گستاخت را بر دیواره‌های فرو ریخته خواهند دید.

بیهوده می‌کوشی از خاک برهی؛ بندی که پاهایت را در تالابهای غون گناه خواهد کشید، تو را رهایی از آن نیست.هلاک می‌شوی؛ آن گونه که حتی به خواب نمی‌دیدی.

شام، تو را زیر گامهایش لگد کوب می‌کند.

دست آویزی نخواهی داشت؛ جز رشته‌هایی از آتش که تو را در دوزخ رها می‌کنند.

صدایت را هیچ کس نخواهد شنید.

شام، چه زود تاج و تختت را در خود فرو بلعیده است!

چه زود دست تقدیر، تازیانه‌هایی را که از دستهای ستمکارت، خوابِ خرابه‌های هراس را می‌آشفت، بر شانه‌هایت فروخواهد کوبید!

تو را تاریخ در گندابهای فراموشی و لعن کشانیده است؛ آمیخته با هر چه زشتی!

خاک نیز تو را در خویش نخواهد پذیرفت. در گور حادثه می‌لغزد جسم رو به زوالت. تو را به هیچ کرانه‌ای بالی برای رهایی نیست.

تصویرهایِ موهومِ قدرتت را در هم می‌ریزد خاک فشرده.

تو را نه مکان، نه زمان، هیچ یک به یاد نخواهد سپرد.

شیطان در ارکان وجودت پنجه انداخته است، تو را نیست می‌کند تاریکی و ظلمات درونت.

تو را گردابی از آتش در میان می کشد؛ آن گونه که حتّی صدایت را کسی نمی‌شنود. دوزخ، دهان گشوده توست.

× × × ××

یزید که بود؟

یزید بن معاویه بن ابی سفیان، دومین خلیفه اموی در سال 22 یا 25 هجری به دنیا آمد.[1] مادرش میسون دختر بجدل بن انیف كلبی بود.[2] معاویه در اواخر دوره حكمرانی خویش، موفق شد با تهدید و تطمیعِ مسلمانان، برای یزید به عنوان خلافت بیعت بگیرد و   علی­رغم مفاد صلح نامه‌ای كه با امام حسن علیه السلام امضاء كرده بود فرزند فاسد خویش را حاكم جامعه اسلامی گرداند.[3] یزید در سال 60 هجری به حكومت رسید و تا سال 64 هجری، حکومتش به طول انجامید.

مورخان، یزید را فردی شرابخوار، میمون باز، سگ باز و بی اعتنا به احکام و دستورات اسلامی معرفی کرده­اند. برخی از نویسندگان معتقدند که یزید، نزد دائی­های خود در بادیه پرورش یافت و قبیله مادرش پیش از اسلام آوردن، مسیحی بودند و هنوز حال و هوای مسیحیت در سر آنان بود و از این رو یزید تربیت مسیحی داشت.[4]

جنایات یزید:

یزید در این دوره چهار ساله، جنایات هولناكی مرتكب شد. بزرگترین جنایت او به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام و 72 تن از یاران با وفای آن حضرت می‌باشد.

جنایت دوم وی، حمله به شهر مدینه و قتل و غارت و جنایت در این شهر می‌باشد كه به واقعه «حره» مشهور است. در این سال یزید، پنج هزار نفر از شامیان را به فرماندهی "مسلم به عقبه" به مدینه گسیل داشت. مسلم با حمله به مدینه، واقعه حره را به وجود آورد. در این واقعه، افراد زیادی کشته شدند. او سه روز افرادش را آزاد گذاشت تا هر کاری می‌خواهند انجام دهند.[5]

جنایت دیگر وی حمله به شهر مکه و شكستن حرمت حریم كعبه و سنگ باران كعبه می‌باشد.[6] مسلم بن عقبه پس  از جنایت حره برای نبرد با ابن زبیر به سوی مکه حرکت کرد وی در بین راه به هلاکت رسید. حصین بن نمیر به فرماندهی لشکر یزید انتخاب شد. لشکریان شام مکه را محاصره کردند و با منجنیق به این شهر حمله کردند حرم امن الهی را آتش باران کردند. در این واقعه، خانه كعبه ویران شد و بسیاری از خانه‌های مردم دچار حریق شدند.[7]

هلاکت یزید:
جهنم

چهاردهم ماه ربیع الاول سال 64 هجری روز هلاكت وی می‌باشد.[8] وی در روز پنج شنبه نیمه ماه ربیع الاول سال 64 هجری[9]در ناحیه «حوران» بعد از سه سال و هشت ماه و چهارده روز حكمرانی جان باخت.[10] در علت مرگ وی آمده است وی به مرضی ذات الجنب در حوران از دنیا رفت. شیخ عباس قمی می‌نویسد: «در روایت شیخ صدوق است كه وی به بلای ناگهانی هلاك گشت. شب به حالت مستی به خواب رفت. صبح او را مرده یافتند و چنان تغییر كرده بود كه گویا او را قیر مالیده بودند».

محل دفن وی محلی است به نام حواریّین و در نقلی دیگر آورده است جنازه‌اش را به دمشق آوردند و در باب صغیر دفن كردند و قبرش اینك زباله دان می‌باشد». منابع تاریخی سن او را هنگام هلاكت 37،[11] 39، 35 سال ذكر كرده‌اند.[12]


1- جوزی، علی بن محمد؛ المنتظم، بیروت، دارالكتب العلمیه، 1412، ج4، ص 322.

2- طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375، ج7، ص 3121.

3- مقدسی، مطهر بن طاهر؛ آفرینش و تاریخ، تهران، آگه،1374، ج2، ص 901.

4- مهدی رستم نژاد، عاشورا؛ قم، مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع)، 1384 ه. ش، چ دوم، ص 214. به نقل ااز حیاه الامام الحسین بن علی، ج2، ص 180.

5- ابن اثیر، عزالدین؛ الكامل، ترجمه عباس خلیلی، ابوالقاسم حالت، تهران، مؤسسه علمی، 1371، ج11، ص 242.

6- دینوری، ابوحنیفه؛ اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی، تهران، نی، 1371، چاپ چهارم، ص 313.

7- ابن خلدون، العبر، ترجمه عبدالمحمد آیتی، بی‌جا، مؤسسه مطالعات فرهنگی، 1363، چاپ اول، ج2، ص 38.

8- قمی، شیخ عباس؛ وقایع الایام، قم، صبح پیروزی، 1385، ص 277.

9- طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج7، ص 3130.

10- طقوش، محمد سهیل؛ و دولت امویان، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1380، ص 98.

11- قمی، شیخ عباس، پیشین، ص 277.

12- طبری، محمد بن جریر؛ پیشین، ج7، ص 3121.

قطعه ادبی: حمیده رضایی

تحقیق: یدالله حاجی‌زاده

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان - عسگری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.