تبیان، دستیار زندگی
درتجربیات و مشاهدات روزانه خود می بینیم که بسیاری از چیزها جلو تاثیر بسیاری از چیزهای دیگر را می گیرند و اثر آنها را خنثی می کنند. ممکن است مثلا“ دارویی اثری داشته باشد و دارویی دیگر اثر آن را خنثی کند و جلو تاثیرش را بگیرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دشمنان عقل

هوسرانی

درتجربیات و مشاهدات روزانه خود می بینیم که بسیاری از چیزها جلو تاثیر بسیاری از چیزهای دیگر را می گیرند و اثر آن ها را خنثی می کنند. ممکن است مثلا“ دارویی اثری داشته باشد و دارویی دیگر اثر آن را خنثی کند و جلو تاثیرش را بگیرد. ممکن است یک چیز سمّیت داشته باشد . یک چیز دیگر مانع تاثیر این سم گردد. عینا“ مانند این است که همواره جنگی و کشمکشی میان اجزای این جهان برقرار باشد:

این جهان جنگ است چون کل بنگری
ذره ذره هـمـچــو دیــن بـا کافری
جنگ طبعی, جنگ فعلی, چنگ قول
در میان جزءها حربی است هول

بعضی از مفکرین جهان مبالغه کرده و ادعا کرده اند که قانون اصلی و اول جهان جنگ و نزاع و تصادم و تزاحم است؛‌هر موجودی می خواهد اثر موجود دیگر را خنثی کند. البته این نظر بسیار مبالغه آمیز است ولی شکی نیست که تصادم و تضاد و تاثیر مخالف در یکدیگر کردن اصلی است در این جهان.

از طرف دیگر می دانیم که وجود انسان یک نسخه جامعی است از جهان بزرگ؛ از هر چه در جهان بزرگ هست نمونه ای در وجود انسان هست. روی همین اصل که می بینیم حالات و قوای معنوی بشر در یکدیگر تاثیر مخالف می کنند، بعضی که قوت یافتند و رشد نمودند اثر بعضی دیگر را خنثی می کنند.

امیر المومنین علیه السلام جمله ای دارد که مضمونش این است «یکی از اموری که با عقل انسان حسادت می ورزد و دشمنی می کند خودپسندی اوست» و هم آن حضرت می فرماید: «بیشتر زمین خوردن های عقل ها آنجاست که برق طمع جستن می کند ». امام صادق علیه السلام می فرماید: «هوا و هوس دشمن عقل است ». از این قبیل بیانات در آثار دینی ما باز هم هست. از همه این ها این حقیقت عالی استفاده می شود که هوسرانی و خودپسندی و طمع تعصب و لجاج و خشم همه دشمنان عقل می باشند؛ یعنی چه دشمنان عقل می باشند؟ یعنی اثر عقل را خنثی می کنند,‌روح بشر ار تاریک می کنند,‌جلو بصیرت و نور قلب را می گیرند. این همان نمونة‌نزاع و تصادم جهان بزرگ است که در وجود آدمی موجود است. قرآن کریم عده ای را ذکر می کند و می گوید چشم دارند و نمی بینند، گوش دارند و نمی شنوند، دل دارند و فهم نمی کنند؛ ییا اینکه می فرماید: « چشم ها نابینا نیست بلکه دل ها نابیناست». مقصود از همه این ها این است که در این مردم حالات و صفاتی روحی موجود است که اثر عقل و دانش و بینش را در آنها خنثی کرده است، ‌در این ها میل به تقلید از روش پدران و مادران است,، تعصب و حمیّت و لجاج دارند، منافع مادی و مطامع دنیوی آن ها به آن ها اجازه نمی دهد که در برابر حق تسلیم شوند.

سعدی می گوید:

بدوزد شره دیدة‌هوشمند
درآرد طمع مرغ و ماهی به بند

از اموری که با عقل انسان حسادت می ورزد و دشمنی می کند خودپسندی اوست.

می گویند بزرگ ترین دشمنان بشر احساسات سرکش و نفس امّاره اوست، هیچ دشمنی به پایه این دشمن نمی رسد. علت این امر این است که این دشمن به نقطه ای دسترسی دارد و مرکزی را خراب می کند که هیچ دشمن دیگر به آن نقطه و به آن مرکز دسترسی ندارد. آن نقطه و آن مرکز، دستگاه تشخیص و بینش انسان است. آدمی در برابر هر دشمن با نیروی عقل و تدبیر ایستادگی می کند و اگر دشمنی توانست در مرکز تدبیر و بینش اختلالی به وجود آورد بدیهی است که از هر دشمنی خطرناک تر است.

درباره پیغمبران گفته اند که آن ها خدمتگزار عقل و فطرت اند همان طوری که طبیب خدمتگزار طبیعت و مزاج بدن است. خدمتی که پیغمبران به عقول بشر می کنند از نوع خدمت یک آموزگار نسبت به شاگردان خود نیست که یک کتاب معین و یا یک علم و فن معین را به شاگرد تعلیم کند، بلکه پیغمبران از همان راه که به تهذیب اخلاق و پاک نگهداشتن نفوس مردم به آنها خدمت می کنند از همان راه به عقل ها و خردهای آنها نیز کمک می کنند. اگر اخلاق آدمی تعدیل شود و جلو حکومت هوا و هوس و حرص و طمع و خشم و شهوت گرفته شود برای عقل و فکر آدمی آزادی پیدا می شود، دست عقل باز می گردد.

دعا

قرآن کریم می فرماید:

«اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند به شما مایة تمیز حق و باطل عنایت می فرماید.»

علی علیه السلام می فرماید:

«اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند به شما راه بیرون شدن از مضیقه ها و تنگناها قرار می دهد و هم برای شما نوری قرار می دهد که در تاریکی نمانید.»

پیغمبران معلم تقوا و طهارت و فضیلت می باشند؛ تقوا و طهارت روحی که پیدا شد دشمنان عقل؛ یعنی، اغراض و هوا و هوس ها به گوشه ای می گریزند و حکومت عقل را مستقر و ثابت می کنند.

امیر المومنین علیه السلام می فرماید:

« تو سه نوع دوست و سه نوع دشمن داری: دوستان تو یکی آن کس است که مستقیما“ با خود تو دوست است و دیگری دوست دوست توست و سومی دشمن دشمن توست، اما دشمنان تو یکی آن کس است که مستقیما“ با خود تو دشمن است و دیگری دوست دشمن توست و سومی دشمن دوست توست.»

پس یکی از انواع دوستان، دشمن دشمن آدمی است. دشمن دشمن، دست دشمن را می بندد؛ دست دشمن که بسته شد دست خود شخص بهتر باز می گردد. اگر رابطه تقوا و طهارت اخلاقی را با عقل و بینش در نظر بگیریم که چگونه اخلاق پاک به صفا و روشنی عقل کمک می کند می بینیم که از نوع کمک و معاونتی است که دشمن دشمن شخصی به روی می کند؛ یعنی دست دشمن عقل را که همان هواها و هوس ها و خشم و شهوت هاست می بندد و قهرا“‌دست عقل باز می گردد. مولوی می گوید:

چونکه تقوا بست دو دست هوا

حق گشاید هر دو دست عقل را

منبع: مطهری،مرتضی، حکمت ها و اندرزها

گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.