تبیان، دستیار زندگی
در مقوله اصلاح حوزه شیوه تحول و دگرگونى بحثى اساسى و جدّى است. اقدام به هرگونه تغییر بدون در نظر گرفتن شیوه ها به ابترماندن آن خواهد انجامید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصلاح حوزه از تئورى تا عمل
تحول

در مقوله اصلاح حوزه شيوه تحول و دگرگونى بحثى اساسى و جدّى است. اقدام به هرگونه تغيير بدون در نظر گرفتن شيوه ها به ابترماندن آن خواهد انجاميد.

اين نوشتار مى كوشد حداقل گوشه اى از آرا و انظار را درباره چند مقوله اساسى تحول بيان كند. با طرح افكار و مستندات آن تلاش مى كند تا صعوبت و دشوارى راه را بنماياند. مطالب اشاره اى و گذارى اين نوشته نشان مى دهد كه تا چه حد و سطح.

حتى مسائل بنيادى مقوله اصلاح حوزه هنوز بحث انگيز و شايسته تأملند. كسانى كه بى مهابا مى كوشند در اين وادى نظر دهند و يا بحث را تمام شده مى انگارند در كلاف تساهل و ساده انگارى مسائل درگيرند. اگرچند مقوله اين نوشته بتواند نگاهى جدّى را به اين مقوله تحول متوجه كند و پاره اى از سهل انگاريها را به دقت و امعان بدل سازد توانسته است به هدف خويش دست يابد.

شيوه تحوّل

در مقوله اصلاح حوزه شيوه تحول و دگرگونى بحثى اساسى و جدّى است. اقدام به هرگونه تغيير بدون در نظر گرفتن شيوه ها به ابترماندن آن خواهد انجاميد. بنابراين بايستى ابزارها را شناخت و نوع مناسب را با توجّه به واقعيتها و عينيتها برگزيد.

روشهاى مطرح و يا قابل طرح متعدد و گوناگونند. هر يك از اين روشها امتيازاتى دارند و البته با نقايصى نيز دست به گريبانند. در نظر گرفتن روشها و مزايا و نقايص آن مى تواند اولياى امر را در برگزيدن روشى كاراتر و كم آفت تر يارى دهد. در اين بحث به چند شيوه اصلى اشاره مى شود.

1. شيوه انقلابى و سريع: روش جهشى و سريع مدافع گزينش شيوه اى انقلابى در حلّ معضلات و مشكلات حوزه است. دراين ديدگاه ملاحظه كارى و حركت گام به گام روشى مردود شناخته مى شود و برخوردى عاجل و سريع با مسائل حوزه توصيه مى گردد. مبانى اين ديدگاه بر اصول ذيل استوار است:

* عمق مشكلات: مدافعان روش جهشى و سريع معتقدند كه مشكلات چندان عميق و ريشه دارند كه جز با برخوردى سريع و انقلابى نمى توان به مقابله با آن برآمد. آنان اظهار مى دارند كه برخورد ملايم و گام به گام امكان آن را مى دهد كه معضلات كهن ريشه اى استوارتر پيدا كنند و مشكلات جديدى در بستر مشكلات قديم رشد يابد و در نتيجه مجموعه انبوه مشكلات چنان درهم پيچد كه توانايى مقابله و معارضه را از دل و ديده بربايد و هول و هراس را در قلوب مأوايى ابدى بخشد.

* فرصت زودگذر: انقلاب اسلامى اين فرصت را در اختيار گذارده است كه حوزه در بستر جارى زمان حضور يابد. پاره اى از امكانات نظام در اختيار قرار گيرد و تحول حوزه بتواند پشتوانه اى مقتدر در خارج از نهاد حوزه داشته باشد. ازسوى ديگر شرايط انقلابى جامعه فرصت مضاعفى است. طبيعى است كه تحولات نهادهاى اجتماعى در بستر تحولات جامعه سهل تر و سريعتر صورت مى پذيرد تا در شرايط سكون و آرامش نسبى جامعه.

دو واقعيت ياد شده (نظام اسلامى و شرايط انقلابى جامعه) اقتضاى آن را دارد كه فرصت موجود را به عنوان يك واقعيت در نظر گرفت و از آن نهايت بهره بردارى را داشت. فرصتى كه شايد مقدارى از آن هدر رفته باشد ولى بايستى بقاياى موجود آن را ارج داشت و حداكثر استفاده را از آن برد.

* تجربه هاى ناكام: حركت اصلاحى در حوزه پيشينيه و سابقه طولانى دارد. امّا براستى چرا آن گونه كه شايد وبايد به بارننشسته و به دستاوردى در حدّ انتظار نينجاميده است؟

مدافعان برخوردهاى سريع و انقلابى معتقدند يكى از علل اساسى ناكامى اين حركتها روش و شيوه آنان بوده است. حركتهاى اصلاحى درگذشته ايّام به گونه اى انجام مى شده است كه هيچ عنصر يا نهادى از نهادهاى حوزه ضربه نپذيرد و ياحتى احساس روانى نامساعد هم پيدا نكند. روند اين گونه محافظه كاريها چنان بود كه آنچه به نام اصلاح صورت مى پذيرفت بسيار كند رخ مى داد. حركتى سنگين و آهسته كه در موج سريع زمان كمرنگ مى شد و به مرور محو مى گشت.

* هزينه هاى تلف شده: در روند تدريجى حركت تحول بايستى اين پيامد را در نظر داشت كه امكانات و هزينه ها به گونه اى مداوم هدر مى روند و بازدهى بهينه پيدا نمى كند. مدافعان حركت سريع اصلاح معتقدند كه به هر ميزان كه زمان تحول به درازا بينجامد بر حجم اتلاف هزينه ها و امكانات خواهد افزود. امكاناتى كه از درآمد عمومى جامعه اسلامى هزينه شده و بايستى نسبت به مصرف صحيح آن حساسيت افزونترى را مبذول داشت.

2. حركت تدريجى تحول: گروهى ديگر از معتقدان تحول اصلاح تدريجى و آرام را توصيه دارند حركتهاى افراطى و تندرا پذيرا نيستند و آن را مضرّ به اهداف اصلاح و تحول مى دانند. در ديدگاه اين گروه حركتهاى سريع و افراطى نه تنها اصلاح حوزه را نتيجه نمى دهد بلكه اقشار متبحّر و سنت گراى حوزه را در انديشه و عقايدشان تثبيت مى كند. به آنان ميدان مى دهد كه هر گونه حركت اصلاحى را در حوزه ناموفق و غيرمفيد قلمداد كنند.

گرايش اصلاح تدريجى نيز مستندات و براهينى را عنوان مى كند و مبادى ديدگاه خويش را بر اساس امور ذيل بنا مى نهد:

* نهادى بودن حوزه: سازمان حوزه نهادى است كه در بستر زمان تولد يافته و رشد پيدا كرده و به موقعيت كنونى رسيده است. نهادها اين خصوصيت را دارند كه تحول در آنها تدريجى رخ مى دهد. چون در يك پروسه زمانى شكل يافته اند تبعاً تحول و دگرگونى آن نيز نيازمند زمان است. (حوزه) نيز يك نهاد اجتماعى است به عنوان يك نهاد و مؤسسه از اين ويژگى جدا نيست. در يك سير زمانى طولانى تكوين و تكامل يافت و در نتيجه بايستى تحوّل و اصلاح آن را نيز در زمانى متناسب جستجو كرد. اميد تغيير سريع را نداشت. بلكه مبادى تحوّل را پديد آورد و به انتظار دستاورد آن نشست.

* تأثير منفى حركتهاى افراطى: معتقدان اصلاح تدريجى براين باورند كه حركتهاى سريع و افراطى عناصرى از حوزه را آزرده خاطر مى سازد. آنان را در صف مقابل تحول قرار مى دهد. به مرور بر صف ناراضيان مى افزايد وجبهه اى قوى و معارضى را در برابر انديشه اصلاح مى آفريند. جبهه اى كه پس از چندى قادر خواهد بود اصل انديشه اصلاح را زير سؤال برد و از در تقابل با آن برآيد.

* دشوارى برنامه ريزى: حركتهاى سريع غالباً با گونه اى از شتابزدگى و بى برنامگى همراهند. وقتى كه ذهنيّت برنامه ريزان آن بود كه در اندك زمان بيشترين درصد تغيير و تحول را فراچنگ آورند. تمركز ذهنى آنان بر زمان كوتاه موجب مى شود كه حركت تحول به گونه اى مكانيكى و نه انسانى ديده شود و در بسيارى ازموارد مجموعه عوامل مؤثر و يا موانع بدرستى ارزيابى نشود و از روابط مقولات و توابع آن محاسبه درستى صورت نگيرد و در نتيجه محاسبات غلط به اشتباهات و خطاهاى فاحش بينجامد. خطاهايى كه جبران آن يا غيرممكن باشد و يا هزينه اى سنگين را در پى داشته باشد.

* سازمان اجرايى تحول: بهترين و قويترين برنامه ها درصورتى كه سازمان اجرايى متناسب با نياز را نداشته باشند ناكام خواهد ماند. ديدگاه اصلاح تدريجى معتقد است: حتى با دست يافتن به برنامه اى قوى و قابل اجرا تأمين كادرهاى لازم براى اجراى برنامه. مدتها به درازا خواهد انجاميد بويژه اگر بدين نكته توجه خويش را مبذول داريم كه (حوزه) نهادى است كه تا اعماق شهرستانهاى كوچك بخشها و روستاهاى نيز امتداد دارد و در نتيجه در اجراى برنامه تحول نه تنها در حوزه هاى اصلى بلكه براى اين گونه مناطق نيز بايستى فكر و انديشه اى را سامان داد و مجريانى را براى عهده دارى برنامه جُست و بى ترديد آماده سازى نيروهاى مجرى برنامه در اين قلمرو وسيع كارى است كه جز با حوصله و انتظار به دست نخواهد آمد.

3. ديدگاه تلفيقى: باتوجه به نكات امتياز و نقايص دو روش يادشده اين ديدگاه معتقد است كه مى توان دو روش را با هم آميخت و در بخشهاى مختلف تحول از آن استفاده كرد. گرچه در اين قدر جامع ديدگاه تلفيقى مشترك است اما در اين كه در چه عناصرى را مى توان از روش اول يا دوم استفاده كرد وحدت نظرى وجود ندارد. در اين مقال به يك ديدگاه اشاره مى شود.

* تفصيل ميان بخشهاى فيزيكى ـ انسانى: تمامى نهادها از مجموعه اى مادى و انسانى تركيب شده اند. در بخش مادى و فيزيكى نهادها مى توان به تغييرات سريع و جهشى اميد بست. در نهاد حوزه نيز چنان سياستى عملى مى نمايد. امكانات آموزشى كمك آموزشى رفاهى خدماتى مسائلى هستند كه مى توان در آن به حركتهاى سريع و جهشى انديشيد. در اين مقولات آفات يادشده از سوى ديدگاه تدريج يا وجود ندارد و يا به شدّت نادر و غيرقابل اعتناست.

* نيروهاى موجود و نيروهاى جديد: تغيير و تحول در رابطه با نيروهاى موجود حوزه به شكل سريع و جهشى غيرممكن است. مجموعه اى از عوامل شرايط كنونى و نيروهاى موجود را ساخته و پرداخته اند.

در نتيجه نمى توان نيروهاى موجود را درگير تحولى سريع و جهشى كرد. اين تحول واكنشها و پيامدهاى نامناسبى را در پى خواهد داشت و نتيجه مناسب را به بار نخواهد آورد. اما در ارتباط با نيروهاى جديد كه تقاضاى پذيرش در حوزه را دارند با فراغ بال بيشترى مى توان برنامه ريزى كرد.

* حوزه هاى جديدالتأسيس و قديمى: حوزه هاى سابقه دار و كهن تمشيت خاصى پيدا كرده اند. گذشته اى داشته اند و در بستر آن تاريخ خود را گذرانده اند. پيشينه اين حوزه ها موجب مى شود كه نتوان دگرگونى دفعى و سريع را از آنان تمنا داشت. به طبيعت احوال بايستى به تدريج و گام به گام روند تحول را دريابند و خود را با آن تطابق دهند. اما در حوزه هاى جديدالتأسيس كه بويژه پس از انقلاب گسترش يافته اند اين زمينه وجود دارد كه روند تحول و تغيير سرعت مضاعفى پيدا كند. اين حوزه ها مى توانند خود را با برنامه هاى جديد و متناسب سامان دهند بدون آن كه واكنش جدّى را در پيامد داشته باشد.

* قلمروهاى اصلاح: در مسائل حوزه قلمروها يكسان نيستند. برخى از مقولات حساسيت برانگيزند و برخى ديگر چندان واكنش ساز نيستند. در پاره اى ازموضوعات تأملات و تفكراتى صورت گرفته و يا حتى تجربه اى عملى واقع شده و در برخى ديگر هنوز ابتداى كار است و در برخى از مسائل در حدى مجريان و نيروهاى كارا حضور دارند تا امر تغيير و اصلاح را به عهده گيرند و روند تحول را پيش برند اما در مقولاتى. حتى نيروهاى اوليه براى اجراى برنامه وجود ندارد و تفاوت موضوعات و قلمروها ايجاب مى كند كه ما مقولات و مسايل به شكل واحدى برخورد نشود بلكه هر محورى پرونده اى مستقل پيدا كند و شيوه اى متناسب را به خود اختصاص دهد.

ادامه دارد...

تبیان


منبع:فصلنامه حوزه                             تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان