تبیان، دستیار زندگی
اینجور نیست‌ كه‌ خدا نتیجه‌ ندهد در این‌ هزار سال‌ طلبه‌ها همیشه‌ در مضیقه‌ بودند همیشه‌ در فلاكت‌ بودند همیشه‌ در فقر بودند اما در همین‌ مضیقه‌ها كار خودشان‌ را كردند شهید اول‌ این‌ لمعه‌ را كه‌ ما حالا 200 سال‌ است‌ می‌خوانیم‌ شهید اول‌ دوره فقه را‌ 6
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اگرما طلبه ها نبودیم
مظاهری

اينجور نيست‌ كه‌ خدا نتيجه‌ ندهد در اين‌ هزار سال‌ طلبه‌ها هميشه‌ در مضيقه‌ بودند هميشه‌ در فلاكت‌ بودند هميشه‌ در فقر بودند اما در همين‌ مضيقه‌ها كار خودشان‌ را كردند شهيد اول‌ اين‌ لمعه‌ را كه‌ ما حالا 200 سال‌ است‌ مي‌خوانيم‌ شهيد اول‌ دوره فقه را‌  6 روزه  توي‌ زندان‌ نوشت‌ كي‌، زماني‌ كه‌ اعلام‌ كردند كه‌ بايد اعدامت‌ كنيم‌ حكم‌ اعدام‌ را گرفت‌ يك‌ دوره‌ فقه‌ به‌ نام‌ لمعه‌ نوشت‌

تشيع‌ الان‌ مرهون‌ ما طلبه‌ هاست‌ اگر ما طلبه‌ها نبوديم‌، نه‌ تشيع‌ پا مي‌گرفت‌ نه‌ از نسلي‌ به‌ نسل‌ آينده‌ می رسید ؛شاگردهاي‌ امام‌ باقر، شاگردهاي‌ امام‌ صادق‌ تشيع‌ را جا انداختند ،مي‌دانيد كه‌ اصلش‌ مال‌ پيغمبر اكرم‌ است‌ كه‌ در هر فرصتي‌ راجع‌ به‌ تشيع‌ مي‌گفت‌ حالا قطع‌ نظر از روايت‌ ثقلين‌، يك‌ فرصتي‌ كه‌ جلو مي‌آمداز تشيع‌ مي‌گفت‌ ؛روايات‌ را هم‌ سني‌ و هم‌ شيعه‌ نقل‌ كرده‌ مثلاً مثل‌ همين‌ آيه‌ تطهير كه‌ يك‌ افتخار بزرگي‌ براي‌ شيعه‌ است‌ بيش‌ از چهار پنج‌ مرتبه‌ نازل‌ شده‌ يعني‌ پيغمبر خواسته‌ نازل‌ بشود نازل‌ شده‌ و همچنين‌ راجع‌ به‌ چيزهاي‌ ديگر، در كلمات‌ پيغمبر اكرم‌ بوده‌ و پيغمبر اكرم‌ روي‌ دو سه‌ چيز خيلي‌ اهميت‌ مي‌دادند يكي‌ قرآن‌، يكي‌ تشيع‌، تشيع‌ یعنی‌ عترت‌، يودیگری در‌ خصوص‌ حضرت‌ ولي‌ عصر عجّل‌الله تعالي‌، از همين‌ جهت‌ روايات‌ راجع‌ به‌ امام‌ زمان‌ سه‌ چهار هزار روايت‌ در‌ كتابهاي‌ سني‌ است‌، اما بعد از ثقيفه‌ بني‌ ساعده‌ ديگر كاسه‌ كوزه‌ها به‌ هم‌ ريخت‌ و كلمات‌ پيغمبر اكرم‌ فراموش‌ شد در آن‌ وقت‌ فقط‌ همين‌ را مي‌گفتند خيلي‌ توجه‌ كنيدكه‌ اين‌ جمله‌ ثقيفه‌ بني‌ ساعده‌ كه‌ از عمر است‌ اين‌ تا آخر خلفاي‌ بني‌ اميه‌، خلفاي‌ بني‌ عباس‌ همين‌ را مي‌گفتند مي‌گفتند كه‌ دين‌ و سياست‌ اينها دو تا مقوله‌ است‌.

حكومتش‌ مال‌ ما دينش‌ مال‌ اميرالمومنين‌، يا در زمان‌ خلفاي‌ بني‌ اميه‌، بني‌ عباس‌، همين‌ رامي‌ گفتند ؛الان‌ استكبار هم همین را میگوید، دين‌ منهاي‌ سياست‌، دين‌ نمي‌تواند توام‌ با سياست‌ باشد، دين‌ از دو مقوله‌ است‌ لذا به‌ امام‌ صادق‌ مي‌گفتند آقا درست‌ را بگو، آقا مسئله‌ ات‌ را بگو، اقا ترويج‌ دينت‌ را بكن‌ ما هم‌ حكومت‌ مي‌كنيم‌ و الا نزاع‌ بين‌ اينها نبود جز همين‌ مطلب‌. از ثقيفه‌ بني‌ ساعده‌ تاالان‌ همين‌ بوده‌ است‌ . دين‌ منهاي‌ سياست‌، حكومت‌ مال‌ يك‌ كسي‌، دين‌ مال‌ يك‌ كسي‌. اسلام‌ اين‌ است‌ كه‌ محور بايد پيغمبر باشد بايد ائمه‌ طاهرين‌ باشد در نبود آنها فقها هم‌ مي‌گفتند بايد ولايت‌ فقيه‌ باشد ؛چون‌ امام‌ زمان‌ فرمودند: دين‌ توام‌ با سياست‌، سياست‌ توام‌ با دين‌ اينها انفكاك‌پذير نيست‌ .

‌ تا زمان‌ امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ تشيع‌ خبري‌ نبود خيلي‌ در مضيقه‌ بود. بودند كساني‌ حتي‌ مرحوم‌ كاشف‌ الغطاء  مي‌فرمايند: بعد ازثقيفه‌ بني‌ ساعده‌ «ارتد الناس‌ بعد رسول‌ الله الا ثلاث‌» خب‌ خيلي‌ كم‌ بود زمان‌ امام‌ باقر و زمان‌ امام‌ صادق‌ موج‌ گرفت‌ و اينها توانستند اين‌ شيعه‌ را جابيندازند،اینها چه کسانی بودند: ‌ شاگردهاي‌ امام‌ صادق‌، مردم‌ هم‌ نه‌، شاگردها، اين‌ شاگردهاي‌ امام‌ صادق‌ خيلي‌ زحمت‌ كشيدند زندانها رفتند، شهادتها ديدند، تازيانه‌ها خوردند، مصادره‌ اموال‌ شدند به‌ فقر و فلاكت‌ مبتلا شدند كارشان‌ رسيد به‌ اينجا كه‌ اگر مي‌خواست‌ درس‌ ابوحنيفه‌ برود يك‌ دينار به‌ او مي‌دادند اگر مي‌خواست‌ درس‌ امام‌ صادق‌ برود يك‌ دينار از او مي‌گرفتند؛ اما پافشاري‌، جانفشاني‌، به‌ همه‌ چيز حاضر بودند اين‌ ابن‌ ابي‌ عمير يك‌ طلبه‌ است‌ اما تاجر هم‌ بود زراره‌ يك‌ طلبه‌ است‌ اما تاجر هم‌ بوده‌، زراره‌ شش‌ ماه‌ تجارت‌ مي‌كرده‌، شش‌ ماه‌ هم‌ مي‌آمد شبها درس‌ پيش‌ امام‌ صادق‌ مي‌خواند، اين‌ ابن‌ ابي‌ عمير براي‌ خاطر همين‌ كه‌ طلبه‌ بود مالش‌ را مصادره‌ كردند 21 هزار تازيانه‌ به‌ تناوب‌ 7 سال‌ به‌ او زدند 7 سال‌ زندان‌ آن‌ هم‌ زندان‌ با شكنجه‌، اما به‌ مجردي‌ كه‌ بيرون‌ آمد همان‌ ابن‌ عميري‌ بود كه‌ بود يعني‌ راوي‌ روايات‌ ائمه‌ طاهرين‌، يعني‌ طلبگي‌، تا زمان‌ غيبت‌ صغري‌ رسيد خيلي‌ كم‌ رنگ‌ بود طلبگي‌، تشيع‌ نه‌، تشيع‌ خوب‌ بود، اما طلبگي‌ كم‌ رنگ‌ بود و ديگر زمان‌ شيخ‌ مفيد و سيد مرتضي‌، شيخ‌ طوسي‌، ديگر اين‌ مبدل‌ به‌ حوزه‌ شد يعني‌ همان‌ كار امام‌ باقر، كار امام‌ صادق‌ شروع‌ شد اما در خفقان‌ عجيبي‌ بود، همين‌ شيخ‌ طوسي‌ را به‌ اندازه‌اي‌ اذيتش‌ كردند مخصوصاً طلبه‌ هايش‌ را حوزه‌ها را بستند طلبه‌ها را متفرق‌ كرند كرسي‌ ايشان‌ را آتش‌ زدند درس‌ ايشان‌ را آتش‌ زدند سالن‌ درس‌ ايشان‌ را آتش‌ زدند كه‌ ايشان‌ مجبور شد  شب‌ پياده‌ و سر برهنه‌ به‌ سوي‌ نجف‌ فرار كرد اما به‌ مجردي‌ كه‌ رسيد نجف‌ حوزه‌ نجف‌ را تشكيل‌ داد و گرفت‌ و معلوم‌ است‌ آنچه‌ براي‌ خدا باشد مي‌گيرد، درست‌ مي‌شود طول‌ مي‌كشد اما بالاخره‌ بدست‌ ما طلبه‌ها ‌ به‌ رهبري‌ امام‌ زمان‌ پرچم‌ اسلام‌ روي‌ كره‌ زمين‌ برافراشته‌ مي‌شود.

اينجور نيست‌ كه‌ خدا نتيجه‌ ندهد در اين‌ هزار سال‌ طلبه‌ها هميشه‌ در مضيقه‌ بودند هميشه‌ در فلاكت‌ بودند هميشه‌ در فقر بودند اما در همين‌ مضيقه‌ها كار خودشان‌ را كردند شهيد اول‌ اين‌ لمعه‌ را كه‌ ما حالا 200 سال‌ است‌ مي‌خوانيم‌ شهيد اول‌ دوره فقه را‌  6 روزه  توي‌ زندان‌ نوشت‌ كي‌، زماني‌ كه‌ اعلام‌ كردند كه‌ بايد اعدامت‌ كنيم‌ حكم‌ اعدام‌ را گرفت‌ يك‌ دوره‌ فقه‌ به‌ نام‌ لمعه‌ نوشت‌ كار كرد ؛اين‌ شهيد دوم‌ 54 سال‌ عمر دارد اما 200 جلد كتاب‌ نوشت‌ توي‌ اخلاق‌ كتاب‌ دارد، توي‌ اصول‌ كتاب‌ دارد و يكي‌ از كارهايش‌ اين‌ مسالك‌ است‌ يك‌ دوره‌ فقه‌ جواهري‌، سنت‌ جواهر، يعني‌ شرح‌ شرايع‌، ایشان را گرفته‌ بودند براي‌ اعدام‌، كه‌ آن‌ نامرد ترسيده‌ بود ودر بین راه  نزديك‌ شط‌ فرات‌ سرمبارك‌ ايشان‌ رابريد همان‌ وقتي‌ كه‌ ايشان‌ داشت‌ مي‌رفت‌ روي‌ اعدام‌ داشت‌ مسالك‌ مي‌نوشت‌، كار مي‌كرد حالا ولو اينكه‌ رو به‌ اعدام‌ مي‌رود همين‌ شهيد دوم‌ پول‌ هيزم‌ نداشت‌ كه‌ بخرد لذا هفته‌اي‌ يك‌ شب‌ دو شب‌ يك‌ بار هيزم‌ روي‌ دوشش‌ مي‌گرفت‌ مي‌آمد براي‌ اينكه‌ زن‌ و بچه‌اش‌ بي‌ هيزم‌ نمانند توي‌ جبل‌ عامل‌ هم‌ بود، كار مي‌كرد اگر شب‌ هيزم‌ كشي‌ مي‌كرد وقتي‌ مي‌آمد كار مي‌كرد، تعطيلي‌ براي‌ اينها يك‌ چيز خوبي‌ بود مثلا ببينيد من‌ زياد ديدم‌ من‌ جمله‌ صاحب‌ جواهر که در انتهای جواهرش‌  مي‌نويسد (جلد 43 را مطالعه‌ كنيد) ختم‌ جواهردر‌ شب‌ بيست‌ و سوم‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ قبل‌ از دعا ؛همان‌ شب‌ را هم‌ تعطيلي‌ حساب‌ نمي‌كرد جواهر مي‌نوشت‌ خب‌ به‌ قول‌ حضرت‌ امام‌ كه‌ جواهر نوشتن‌ كه‌ بچه‌ بازي‌ نيست‌ يك‌ كرامت‌ است‌ اين‌ كرامت‌ كي‌ درست‌ مي‌شود وقتي‌ كه‌ ما در تعطیلاتمان هم قوی کار کنیم برنامه‌ تحصيل‌ داشته‌ باشيم‌، برنامه‌ پايه‌اي‌ داشته‌ باشيم‌، استاد بزرگوار ما علامه‌ طباطبايي‌، ‌ نگارش الميزان را‌در شب‌ بيست‌ و سوم‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌به پایان رسانیده است . علامه‌ طباطبايي‌ بيشتر توي‌ تعطیلات ‌ كار مي‌كرد همين‌ استاد بزگوار ما حضرت‌ امام‌، كتابهايشان‌ را مطالعه‌ كنيد، من‌ زياد ديدم‌، غالباً نوشته‌ اين‌ كتاب‌ در محلات‌ نوشته‌ شد نمي‌دانم‌ اين‌ كتاب‌ در خوانسار نوشته‌ شد، اين‌ كتاب‌ در دهي‌ از دهات‌ تهران‌ (دركه‌) نوشته‌ شد، چون‌ هواي‌ قم‌ خيلي‌ ناراحت‌ كنند بود( البته‌ ايشان‌ براي‌ زن‌ و بچه‌ مي‌رفتند) دو سه‌ ماهي‌ يك‌ دهي‌ مي‌رفتند آنجا دو سه‌ جلد كتاب‌ مي‌نوشتند و خوشحال‌ بودند اين‌ كه‌ تراكم‌ كار داشتند، تو ايام‌ تحصيل‌ نمي‌شد وقتي‌ تعطيل‌ مي‌شد مي‌گفتند اين‌ تراكم‌ كارمان‌ را در ايام‌ تعطيلي‌ ما تمام‌ بكنيم‌ و بسياري‌ از بزرگان‌ همين‌ جور بودند و تحرير الوسيله‌ را هم‌ در تركيه‌ هنگام‌ تبعيد نوشتند هميشه‌ چنين‌ بود مثلاً وقتي‌ مي‌رفتيم‌ خدمت‌ حضرت‌ امام‌ دو چيز، بالاي‌ سر ايشان‌ بود يكي‌ كتابهاي‌ فقهي‌ آيت‌ العظمي‌ آقاي‌ خوانساري‌، چون‌ ايشان‌ به‌ آقاي‌ خوانساري‌ از نظر علم‌ و عمل‌ خيلي‌ علاقه‌ داشتند و اين‌ كتاب‌ دوره‌ فقه‌ ايشان‌ هم‌ انصافاً يك‌ دوره‌ فقه‌ ايشان‌ بود و يكي‌ هم‌ قرآن‌ كه‌ هر وقت‌ بيكار مي‌شدند ولي‌ كاري‌ طولاني‌ بود آن‌ را مطالعه‌ مي‌كردند براي‌ اينكه‌ برنامه‌ داشتند يا در مسائلی‌ مشكل‌ داشتند يادداشت‌ كرده‌ بودند يا اگر هم‌ نه‌، خيلي‌ كم‌ بود، همين‌ مقدار كه‌ يك‌ دسته‌ بروند يك‌ دسته‌ بيايند ايشان‌ قرآن‌ را بر مي‌داشتند هفت‌، هشت‌ خط‌ مي‌خواندند تا اينكه‌ ملاقات‌ دوم‌ شروع‌ بشود. مرحوم‌ صاحب‌ رياض‌ ايشان‌ يك‌ دوره‌ فقه‌ نوشته‌ خيلي‌ عالي‌ است‌ راستي‌ خيلي‌ خوب‌ است‌ واي‌ كاش‌ اصلا اين‌ رياض‌، كتاب‌ درسي‌ مي‌شد، دو جلد كتاب‌ خيلي‌ خوبي‌ است‌ يك‌ دوره‌ فقه‌ است‌ شرح‌ شرايع‌ است‌ ايشان‌ نقل‌ مي‌كنند مي‌گويند كه‌ وهابي‌ها(ايشان‌ آنوقت‌ در كربلا بوده‌) وهابي‌ها مثل‌ الان‌ همين‌ ثقفي‌ها حالا ريختند در كربلا، كربلا را غارت‌ كردند و چه‌ كشت‌ كشتاري‌، چه‌ جسارتها به‌ حرم‌ مطهر امام‌ حسين‌ و مابقي‌. ايشان‌ زن‌ و بجه‌ را روانه‌ كرده‌ بود ياخودشان‌ رفته‌ بود( نمي‌دانم‌ چه‌ جور بوده‌) يك‌ بچه‌ شير خوار پيش‌ ايشان‌ بود و دشمن‌ آمد در را شكست‌ آمد توي‌ خانه‌ ايشان‌ از ترسش‌ رفت‌ زير بوته‌ها و دشمن‌ گردش‌ كرد نه‌ چيز بود نه‌ صاحب‌ رياض‌ بود بكشند وقتي‌ رفتند بيرون‌، ايشان‌ از زير بوته‌ها آمد بيرون‌ بنا كرد، رياض‌ بنويسد همانجا نوشته‌ (الان‌ توي‌ رياض‌ هست‌) همانجا نوشته‌ اين‌ را من‌ دارم‌ مي‌نويسم‌ آن‌ وقتي‌ كه‌ دشمن‌ هجوم‌ آورده‌ و من‌ رفتم‌ زير بوته‌ها و كرامت‌ خدا لطف‌ خدا نگذاشت‌ اين‌ بچه‌ گريه‌ بكند، و چون‌ بچه‌ گريه‌ نكرد و ما نجات‌ پيدا كرديم‌ و آنها رفتند ما از زير بوته‌ها آمديم‌ بيرون‌ حالا داريم‌ رياض‌ مي‌نويسيم‌ همه‌ اين‌ كتابهاي‌ ما اينجوري‌ به‌ ما رسيده‌، گفتم‌ صاحب‌ جواهر مثلاً تاريخ‌ مي‌دهد شب‌ بيست‌ و سوم‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ اما همين‌ صاحب‌ جواهر يك‌ پسر بيشتر نداشته‌، به‌ قول‌ خودش‌ عصاي‌ دستش‌ بوده‌، اين‌ پسر مرد ،غسلش‌ دادند، كفنش‌ كردند، براي‌ تشيع‌ جنازه‌، از آقا خواهش‌ كردند بگذاريد براي‌ فردا براي‌ اينكه‌ همه‌ ثواب‌ ببرند، ايشان‌ قبول‌ كردند، جنازه‌ را آوردند توي‌ كتابخانه‌ صاحب‌ جواهر، به‌ قول‌ حضرت‌ امام‌ يك‌ خانه‌ كوچك‌( خانه‌هاي‌ نجف‌ همه‌اش‌ كوچك‌ است‌) يك‌ خانه‌ كوچك‌ دو تااتاق‌ داشت‌ دو تا اتاق‌ مثلاً دو در سه‌ يكي‌ مال‌ صاحب‌ جواهر بود يكي‌ هم‌ مال‌ زن‌ و بچه‌ تابوت‌ را آوردند پيش‌ ايشان‌ كه‌ حضرت‌ امام‌ به‌ ما نصيحت‌ مي‌كردند مي‌گفتند آي‌ آقايان‌، آنوقتها اين‌ نه‌ كولري‌ بود حتي‌ سرداب‌ هم‌ توي‌ نجف‌ نبود سرداب‌ شيخ‌ انصاري‌ از دزفول‌ آورد حتي‌ اين‌ هم‌ نبود اما اين‌ اتاق‌ دو تا در داشت‌ يكي‌ تو دالان‌ يكي‌ توي‌ صحن‌، توي‌ آن‌ هواي‌ 54 درجه‌ با كوران‌ يعني‌ با آتش‌ هواي‌ 54 درجه‌ معلوم‌ است‌ كورانش‌ چيست‌ ،اين‌ كولر صاحب‌ جواهر بود جواهر نوشت‌

آنوقت‌ وقتي‌ اين‌ تابوت‌ مطهر پسر صاحب‌ جواهر توي‌ آن‌ اتاق‌ بود ايشان‌ نماز مغرب‌ و عشاء را كه‌ خواندموقع‌ جواهر نوشتنشان‌ شد رفتند نشستند پاي‌ تابوت‌، پاي‌ جنازه‌ پسر، مثلاً بنا بود هميشه‌ هفت‌ هشت‌ صفحه‌ جواهر بنويسند هرهفت‌ هشت‌ صفحه‌ را نوشتند، بعد هم‌ زيرش‌ نوشتند (الان‌ توي‌ جواهر هست‌) من‌ اينها را هديه‌ كردم‌ به‌ روح‌ پسرم‌ و سر تابوت‌ پسرم‌ دارم‌ جواهر مي‌نويسم‌ بيخودي‌ جواهر به‌ دست‌ ما نرسيده‌، در مضيقه‌ عجيبي‌ بودند خيلي‌ عجيب‌ هم‌ خودشان‌ هم‌ زن‌ و بچه‌، در فقر شديدي‌ بودند همه‌ آن‌ها، هم‌ خودشان‌ هم‌ زن‌ و بچه‌ شان‌.

منبع :سایت آیت الله مظاهری