تبیان، دستیار زندگی
هرچقدر روحانیان ما بیشتر با هنر آشنا شوند، راحتتر میتوانند با انسان امروز ارتباط برقرار كنند. اگر با زبان هنر، خود دین را به جوان امروز عرضه كنند، جوان فرار نمیكند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آميختن گوهر هنر با تبليغ
تبلیغ

هرچقدر روحانيان ما بيشتر با هنر آشنا شوند، راحتتر ميتوانند با انسان امروز ارتباط برقرار كنند. اگر با زبان هنر، خود دين را به جوان امروز عرضه كنند، جوان فرار نميكند

قسمت دوم گفتگو باحجت‌الإسلام سيد ابوالقاسم حسينی (ژرفا)

در تبليغ چهره به چهره كه اشاره كرديد، اگر بتوانيم هنر را ميان مردم بياوريم و از صرف روشنفكری خارجش كنيم، برنده خواهيم بود. چگونه اين امر ممكن خواهد شد؟

روحانی كه با هنر آشنا است، همان بيان سنتی منبرش را با هنر آميخته می‌كند. نتيجه اش اين می‌شود كه ميتواند همه‌ی آن معارف و ارزشها را مثل مثالی كه زدم، مجسم كند. قرآن مهمترين هنرش همين جان بخشيدن و تجسم بخشيدن و شخصيت بخشيدن به همه‌ چيز است. شما ببينيد موسيقی در قرآن چه ميكند. آيات عذاب چه موسيقی دارد؟ آيات رحمت چه موسيقی دارد؟ وقتی ميخواهد قصهای را بيان كند چه موسيقی دارد؟ اثر اين لحن در ادعيه‌ و مناجاتهای ما هم هست. شما كمتر مناجاتی می‌بينيد كه موسيقی در آن موج نزد. برای همين خوب خواندن آن‌ها توصيه شده است؛ يعنی تضرع كنيم، داد نزنيم. دعای كميل را كه می‌‌خوانيم يك جاهايی تضرع محض است؛ اينجا داد نبايد زد، بايد تضرع كرد. يك جايی هم نه، بايد فرياد كرد.

لحن و حالی كه در دعا و مناجات عرضه و مجسم و به صورت هنری منتقل می‌شود، خودش استفاده از گوهر هنر و آميختن گوهر هنر با تبليغ است. هرچقدر روحانيان ما بيشتر با هنر آشنا شوند، راحتتر ميتوانند با انسان امروز ارتباط برقرار كنند. اگر با زبان هنر، خود دين را به جوان امروز عرضه كنند، جوان فرار نميكند و پوزخند نمی‌زند. متأسفانه منبرهای ما الان از اين نظر خيلی رنج ميبرد. من نمی‌گويم همه‌ی راه اين است

ولی يكی از راههای خيلی مهم كه ما را از تقليد سنتی نجات می‌دهد تا مردم و جوانها دوباره به سمت منبر بيايند و مساجد و هيأتهای ما با منبر آشتی كنند، اين است كه روحانيهای ما به هنر مسلط شوند.

نميگوييم خودشان بايد بروند هنرمند شوند؛ يك بخشی بايد بروند دنبال داستان‌نويسی، رمان‌نويسی، فيلمنامه و... ولی بقيه هم بايد هنر را بفهمند. برای اينكه هنر را بفهميم، لازم نيست خودمان شاعر باشيم. وقتی خوب شعر بخوانيم، فيلم خوب ببينيم، اصلاً نگاهمان به دنيا و انسان عوض ميشود. در ارتباط چهره به چهره اتفاقاً هنر بيش از تدريس، تحقيق و حتی بيش از نويسندگی اثر دارد. وقتی اين آدم روبرويمان نشسته، اگر از ظرفيت هنر استفاده كنيم، جان او را به تسخير خودمان درميآوريم.

كار تبليغ كار هر روز است. برای همين بايد در شيوهها و در تجارب و علوم مربوط به تبليغ، برنامه داشته باشيم. ادبيات، هنر و زبان تبليغ يك بحث است و خود همين شيوهها يك بحث ديگر. منظورم علومی است كه بايد آموزش داده شوند برای مبلغ. مثلاً مبلغ دين بايد به تاريخ اسلام احاطه داشته باشد. روحانيانی كه تاريخ اسلام را خوب بلدند و ميدانند هر كجا از چه موضوعی استفاده كنند، در بحثهايشان هم خيلی موفقند. از علوم ديگر لازم برای مبلغ، روانشناسی است. مبلغی كه مي داند با آدمها در فلان لحظه چه جوری بايد حرف بزند، برگ برنده دستش است. برای ساكت كردن مجلس، ديگر نميتوان مثل هفتاد سال پيش گفت: به جهت استحضار قلوب، صلوات بفرست! كاربرد اين روش‌‌های منسوخ، دين را ضعيف ميكند. اگر بخواهيم مثل شصت هفتاد سال پيش، بگوييم خانمها صحبت نكنند، آن‌ها را از مسجد دوری ميدهيم.

برقراری ارتباط، راه دارد، شيوه دارد. اين‌ها را در يك مراكز آموزشی به طور مستمر در كنار درس روحانيت بايد آموزش داد. نبايد منتظر نظام آموزشی حوزه ماند كه طلبه‌ی پايه‌ی نه و ده، مكاسب را تمام كرده تازه می‌خواهند برای او دوره‌ی تبليغی بگذارند. آن‌هم به شكلی كه الآن می‌بينيم: طرف ميرود يك درسی ميخواند و يك نمرهای ميگيرد مثل دانشگاه. اين راهش نيست. نيروهای ما از آن ابتدا بايد تربيت شوند. تربيت يعنی آدم همه چيز زندگياش متناسب با اين هدف‌ها بشود؛ حتی خورد و خوراكش.

اگر اين كار را بكنيم، مطمئناً ظرف ده سال آينده، يك تعداد مثل مرحوم فلسفی و مرحوم كافی اما با شيوه‌ی امروزی و با زبان امروز، داريم.

حوزه‌ای كه بيشترين تمركز را بر روی فقه و اصول دارد، چگونه می‌تواند وارد اين عرصه‌ها شود؟ آن‌هم مسئله‌ای مثل هنر كه هنوز نسبت به آن خيلی كار نشده است.

من آگاهانه اين‌ها را از هم تفكيك كردم. گفتم حوزه ما اگر بخواهد اصلاح بشود، چهل پنجاه سال كار دارد ولی به طور ضرب‌العجلی ميتوان دورههای آموزشی اين‌طوری گذاشت.

 با همين‌ها آيا مخالفت نميكنند؟

در آستانه‌ی انقلاب، بخشی از حوزه نسبت به انقلاب مخالفت كرد. امام می‌خواست حرف حق بزند اما بخشی از اين حوزه مخالفت كرد. در اين مورد هم طيف سنتی حوزه‌ی ما مخالفتهايی خواهد كرد، اما اين مخالفتها نميتواند جلوی كارهای اصولی را بگيرد، فقط روند را كُند ميكند. اين‌قدر بايد گفت و كمك كرد و نيرو پرورش داد تا اين‌ها را جا انداخت. ميكشد تا رفته رفته اين استحاله صورت بگيرد. من به اين تئوری رسيدم كه اصلاح حوزه با استحاله ممكن است، با انقلاب ممكن نيست.

اين‌قدر بايد جريان تحول‌خواهی در حوزه رشد كند و فراگير شود كه خود به خود تحول ماهيت در حوزه صورت بگيرد. اگر الان بگوييد ميخواهيم كتب درسی حوزه را تغيير بدهيم، جلوی شما ميايستند و نميگذارند.

بگوييد می‌خواهم فلان درس را تدريس كنيم، نميگذارند... الحمدلله خدا كمك كرد و حدود هفت هشت سال است كه ما ادبيات فارسی را در حوزه تدريس می‌كنيم. يك‌روزی اين برايمان فقط يك آرزو بود. الان كتاب شده است و دارد تدريس ميشود. اگر بخواهيم حوزه‌ی ما متكامل و متحول شود، بايد به همين شكل عمل كنيم.

امام جرأت كرد در آستانه‌ی هشتاد سالگی آن فتوا را در مورد شطرنج داد. بعد مرحوم احمد آقای خمينی كه تقريباً چند ماه پس از فوت حضرت امام مصاحبه‌ی مفصلی با روزنامه‌ی كيهان كردند كه خيلی اساسی و مهم بود. آنجا ايشان گفتند: «امام تا دو سال قبل از فوتشان، درباره‌ی برخی نظراتشان تقيه ميكردند!» جوانهای ما بايد ياد بگيرند كه يك آدم اين‌قدر موقعيت‌شناس است كه تا دو سال قبل از فوتش، تقيه ميكند كه جامعه به‌هم نريزد.روحانيان جوان چون در فضای حوزه هستند، احساس نكنند كه نمی‌توانند كار كنند. ضمن حفظ حرمتها و دور از بي ادبی، می‌شود تحول پيدا كرد. چيزی كه حوزه را زمين خواهد زد، بي ادبی است. من اگر به مراجع تندی و تحكم كنم و ناروا بگويم، هم آن‌ها من را دفع ميكنند، هم من نميتوانم كار اصلاحی كنم. من طلبه واقعاً بايد خودم را كوچك و شاگرد اين بزرگوارها بدانم. هرچه باشد نزد اين‌ها درس خوانده‌ام و در اين حوزه بار آمده‌ام. اين بندگان خدا اين ضعفشان است، يك ضعفهايی هم ماها داريم. بايد كمك كنيم به هم.

اگر آثار خير اين حركت جديد ديده شود، بزرگان هم ميآيند همراهی ميكنند. برای اولين بار در ماه مبارك رمضان امسال، سه نفر از مراجع ما حاضر شدند بيايند چهره به چهره با مردم در تلويزيون سخن بگويند. چرا؟ چون نتيجه اش را ديده‌اند. ميدانند وقتی با مردم چهره به چهره سخن بگويند، اثرش خيلی بيشتر است تا آن‌كه در پستو بخواهند اطلاعيه‌ای برای اين‌ چيزها بدهند.

نسل جوان ما به جای حرف زدن، می‌تواند بيايد منبرها را پربار كند، آموزشها را در دفتر تبليغات و جاهای ديگر، تقويت و كامل‌تر كنيم. الآن ديگر روحانيت سنتی مسئول نيست، بيشتر بزرگواران جوان هستند و می‌توانند بيايند به جای پرداختن به امور آماری، نگاه آثاری پيدا كنند.

ادامه دارد...


منبع:khamenei.ir                                              تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان