تبیان، دستیار زندگی
امروزه با نگاهی به لیست كتاب های پرفروش در ایران، مثل كتاب های پائلوكوئیلو، كریشنامورتی، كارلوس كاستاندا و ... درمی یابیم كه اقبال و تمایل به نوعی از عرفان مدرن و جدید كه نوید بخش آرامش و تعالی است، رو به افزایش است. البته باید گفت كه این نوع كتاب ها
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی به گرایش های عرفانی جوانان

عرفان ، انسان ، آخرت

امروزه با نگاهی به لیست كتاب های پرفروش در ایران، مثل كتاب های "پائلوكوئیلو"، "كریشنامورتی"، "كارلوس كاستاندا" و ... درمی یابیم كه اقبال و تمایل به نوعی از عرفان مدرن و جدید كه نوید بخش آرامش و تعالی است، رو به افزایش است. البته باید گفت كه این نوع كتاب ها تنها بخشی از رسانه ای است كه مروج این نوع از عرفان است و اقبال و گرایش به این نوع از عرفان، خود را در بسیاری از رسانه های دیداری و شنیداری بازنمایی كرده است.

نگاهی به ریشه، خاستگاه و نوع آموزه های معنایی این نوع عرفان های مدرن، بی شك در چرایی اقبال و گرایش به سمت آن ها مؤثر است. در اینجا این مقدمه لازم است كه در تقسیم بندی مكاتب عرفانی، دو دسته عمده به چشم می خورد كه می توان از آن ها به عرفان های "شریعت مدار" و "عرفان های منهای شریعت" یاد كرد. عرفان های شریعت مدار حول محور سه دین اصلی اسلام و مسیحیت و یهود هستند و عرفان های منهای شریعت كه حول و حوش آیین های مشرق زمین مانند "هندو"، "بودا"، "ودا"، "شینتو" و ... قرار دارند، آیین های بدون چارچوب شریعت به معنای واقعی آن هستند و تنها آموزه های خود را در قالب مناسك و آیین و رسوم های ویژه ای بازنمایی می كنند. و بیشتر بر روی مراقبه و تمركز درونی تأكید دارند.

نكته قابل توجه در این است كه اگرچه بیشتر این عرفان ها یا شبه عرفان ها ریشه و خاستگاه شرقی دارند، اما در عصر حاضر در غرب طرفداران بسیاری پیدا كرده اند و غربی ها با استفاده از قالب های نوین كتاب، شعر، موسیقی و فیلم، آن ها را باز تولید كرده و به كشورهای دیگر به عنوان یك خوراك معنوی جدید عرضه می كنند.

در واقع می توان گفت كه تمایل به این عرفان ها در جامعه ما پدیده ای خودجوش نبوده است، بلكه بیشتر پدیده ای است كه از درون جامعه غربی و بر اساس اقتضائات ویژه آن شكل گرفته و به جامعه ما هم سرایت كرده است.

قدما راه های رسیدن به حقیقت را سه راه می دانستند؛ شریعت، فلسفه و عرفان، كه به تناسب هر كدام از اینها روش و منش هر یك برای رسیدن به حقیقت متفاوت است، ولی هدف و مقصد آن ها یكی است. در واقع تفاوت روش ها بستگی به ابزارهای متفاوت آن ها دارد كه یكی عقل و استدلال است و دیگری كشف و شهود

رشد تمایلات معناگرایانه در غرب به عقیده بسیاری از اندیشمندان ناشی از محوریت یافتن حس گرایی و پوزیتویسم عصر مدرن است كه در مبانی معرفت شناختی خود به هیچ منبع شناختی فراتر از ماده قائل نبودند. دلزدگی از این نوع افراط ها، هر چند باعث شد كه بشر غربی به ندای فطرت خاك گرفته خود پاسخ بگوید و در جستجوی معنا و مفهوم هستی باشد، اما باز هم در تشخیص راه به انحراف رفت. بشر غربی در جستجوی راهی بود كه بتواند به پرسش های اساسی زندگی اش پاسخ بگوید و عالم را برایش معنادار كند، اما آنچه كه این مكاتب عرفانی به او دادند، تنها یك نوع معنویت گرایی زمینی است كه به هیچ غایت بالاتری ختم نمی شود. در واقع می توان گفت كه دنیای مدرن به جای این كه در جستجوی معنا باشد به سمت نوعی از تجربه های معنوی مثل هیپنوتیزم و یوگا و مدیتیشن سوق پیدا كرده است كه در آن فردگرایی افراطی، درون گرایی، و تكیه بر استعدادهای درونی انسان و اموری از این قبیل به چشم می خورد. در این نوع مكاتب عرفانی، خداوند به موجودی در درون وجود انسان تقلیل می یابد و قابل دسترس می شود و فرد مرید این نوع آموزه ها، باید شدیداً درون گرا و انزوا طلب شود تا بتواند خدا را در درون خود حس كند؛ از این راه می تواند به آرامش عمیقی كه وعده اش را داده اند، برسد.

مکاتب عرفانی

با نگاهی كلی به آموزه های ذكر شده در بالا می توان دریافت كه مركز ثقل عرفان های جدید، ریشه در اساسی ترین محور مدرنیته یعنی اومانیسم دارد. به انسان گفته می شود كه اگر در درون خودت واكاوی كنی، انرژی و استعدادی بی حد و حصر می یابی كه این انرژی می تواند آرامش عمیق و بی پایان را به ارمغان آورد. در واقع می توان گفت كه بسیاری از این مكاتب عرفانی بیشتر به نظریه های روان شناسی شباهت دارند كه به درون، خود و انسان تأكید می كنند.

با یافتن این سرنخ كه این مكاتب ریشه اومانیستی دارند می توان گفت كه نتیجه محتوم اومانیسم، نیهیلیسم است و بشری كه در جستجوی معنا به این وادی رسیده است، بعد از طی مسافتی، خود به پوچ گرایی معرفت شناختی خواهد رسید. چرا كه اساساً این مكاتب خود را مقید به پایه ریزی مبانی معرفت شناختی نمی كنند.

در اینجا اشاره مختصر و كوتاهی به نسبت بین عرفان ناب و حقیقی اسلام كه "سهروردی"، "بایزید"، "حلاج" و ... منادی آن بودند و این عرفان های كاذب، ضروری می نمایاند.

عرفان شناخت شهودی پروردگار است كه جز از طریق تهذیب نفس و منهای باطن میسر نمی شود. در واقع عرفان هدف نهایی خود را اتحاد با پروردگار می داند كه عارف در این راه اتحاد و یكی شدن با پروردگار، از همه تعلقات محدود و شخصی خود دست می كشد و فانی فی الله می شود

قدما راه های رسیدن به حقیقت را سه راه می دانستند؛ شریعت، فلسفه و عرفان، كه به تناسب هر كدام از اینها روش و منش هر یك برای رسیدن به حقیقت متفاوت است، ولی هدف و مقصد آن ها یكی است. در واقع تفاوت روش ها بستگی به ابزارهای متفاوت آن ها دارد كه یكی عقل و استدلال است و دیگری كشف و شهود.

در مورد عرفان كه یكی از این سه راه طریق است، باید گفت كه عرفان شناخت شهودی پروردگار است كه جز از طریق تهذیب نفس و منهای باطن میسر نمی شود. در واقع عرفان هدف نهایی خود را اتحاد با پروردگار می داند كه عارف در این راه اتحاد و یكی شدن با پروردگار، از همه تعلقات محدود و شخصی خود دست می كشد و فانی فی الله می شود. در حقیقت عرفان نوید بخش این است كه امكان ارتباط مستقیم و حضوری سالك با خدا از طریق شهود و تجربه باطنی وجود دارد؛ مشروط به اینكه انضباط روحی و خودسازی و تهذیب جزء لوازم لاینفك آن می باشد.

همان طور كه در بالا آمد، هر چند كه عرفان به عنوان یك روش خاص امتیازات ویژه ای دارد، از جمله اینكه شناختی كه بوسیله عرفان به دست می آید، شناخت حضوری است و نه حصولی؛ اما آفات و آسیب های بسیاری دارد كه عرفان های مدرنی كه هیچ شباهتی به عرفان ناب و حقیقی ندارند، به اشتباه افتاده اند و اسم خود را عرفان گذاشته اند؛ و حال اینكه هر حالت بی خودی و خلسه ای حالت كشف و شهود عرفانی نیست.

گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی


منبع: خبرگزاری فارس،سمیه رود سرابی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.