تبیان، دستیار زندگی
پیامبر(ص) و امامان(ع) مصداق روشن و كامل عباد الرحمن (بندگان ممتاز خدا) هستند كه خداوند در وصف آن ها مى فرماید: «والذین اذا ذكروا ب‏آیات ربهم لم یخروا علیها صما وعمیانا؛ آنها كسانى هستند كه هرگاه آیات پروردگارشان به آنها گوشزد شود كر و كور روى آن نمى افت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توجه پیشوایان به انس با قرآن

قرآن

پیامبر(ص) و امامان(ع) مصداق روشن و كامل عباد الرحمن (بندگان ممتاز خدا) هستند كه خداوند در وصف آن ها مى فرماید: «وَالَّذِینَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَعُمْیَانًا؛ آنها كسانى هستند كه هرگاه آیات پروردگارشان به آنها گوشزد شود كر و كور روى آن نمى افتند.» [1]

بر همین اساس پیامبر(ص) و عترتش علاوه بر توجه خاص به قرآن و شناخت كامل آن، انس ویژه اى با آن داشتند. سیره زندگى درخشانشان در عمل آكنده از دستورهاى قرآن بود. براى درك این حقیقت به چند نمونه اشاره مى كنیم:

1- امامان(ع) آن چنان با قرآن خو گرفته و با آن انس داشتند كه امام سجاد(ع) فرمود: «اگر همه موجودات و انسان هاى شرق و غرب جهان بمیرند و من تنها بمانم، پس از آن كه قرآن با من باشد، هیچ گونه وحشتى نخواهم داشت.» [2]

این موضوع جلوه عینى همان سخنى است كه حضرت على(ع) فرمود: «كسى كه با تلاوت قرآن انس و الفت گرفت از جدایى دیگران به وحشت نمى افتد.» [3]

حضرت على(ع) روزى به یاد یارانش كه اهل قرآن بودند افتاد و آه جگرسوزى كشید و فرمود: «اوه على اخوانى الذین تلوا القرآن فاحكموه؛ آه بر برادرانم، همان ها كه قرآن را تلاوت مى كردند و به كار مى بستند.» [4]

2- وقتى كه آیه جهنم (43 و 44 حجر) نازل شد «وان جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعه ابواب...؛ دوزخ میعادگاه شیطان و پیروانش است و داراى هفت در مى باشد...» پیامبر(ص) گریه شدیدى كرد، به طورى كه اصحاب از گریه او گریه افتادند. یكى ازاصحاب كه مى دانست پیامبر(ص) با دیدار حضرت زهرا(س) شاد مى شود، به خانه زهرا(س) رفت تا او را نزد پیامبر(ص) بیاورد. دید حضرت زهرا(س) مشغول آسیا كردن گندم یا جو است و (از آن جا كه با قرآن مإنوس بود) این آیه (6 قصص) را مكرر مى خواند: «وما عند الله خیر وابقى؛ آن چه در نزد خدا است بهتر و ماندگارتر است. سلام كرد و گریه پیامبر(ص) را به حضرت زهرا(س) خبر داد. زهرا(س) نزد پیامبر(ص) شتافت و از علت گریه پرسید، پیامبر(ص) آیه مذكور را خواند. فاطمه (س) آن چنان تحت تإثیر قرار گرفت كه با صورت بر زمین افتاد و مكرر مى گفت: «الویل لمن دخل النار؛ واى بر كسى كه وارد دوزخ گردد.» وقتى حضرت على(ع) نیز این آیه را شنید آن چنان منقلب شد كه فرمود: «اى كاش مادرم نازا بود و مرا به دنیا نمى‏آورد تا این آیه را نمى شنیدم» و در حالى كه مى گریست مى گفت: «وا بعد سفراه، وا قله زاداه؛ واى از دورى سفر و كمى توشه راه سفر.» [5]

امام سجاد(ع) فرمود: «اگر همه موجودات و انسان هاى شرق و غرب جهان بمیرند و من تنها بمانم، پس از آن كه قرآن با من باشد، هیچ گونه وحشتى نخواهم داشت.»

3- امام حسن(ع) نیز با قرآن مإنوس بود و همواره با قرآن سخن مى گفت. شخصى از آن حضرت پرسید در شما یك نوع تكبر و بزرگ منشى مى نگرم، فرمود: بلكه در من عزت هست (و تو عزت مرا با تكبر اشتباه گرفته اى) و قرآن مى فرماید: «َ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِین عزت از آن خدا و رسول خدا و مومنان است.» [6]

نیز روایت شده: یكى از كنیزان آن حضرت، شاخه گلى به امام حسن(ع) اهدا كرد. حضرت، كنیز را آزاد نمود. یكى از حاضران به امام عرض كرد: به راستى به خاطر یك شاخه گل بى ارزش، كنیز را آزاد كردى؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «قرآن ما را چنین تربیت كرده، آن جا كه مى فرماید: «وَإِذَا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا؛ هنگامى كه كسى به شما تحیت گوید پاسخ او را به طور بهتر یا همان گونه بدهید.» لذا پاسخ بهتر همان آزاد كردن او است. [7]

روزى آن بزرگوار به سوى مسجد مى رفت و زیباترین لباس هایش را پوشیده بود. شخصى خطاب به او گفت: اى پسر رسول خدا چرا زیباترین لباس خود را در نماز مى پوشى؟ در جواب فرمود: خداوند زیبا است و زیبایى ها را دوست دارد و در قرآن (آیه 31 اعراف) مى فرماید: «َ خُذُواْ زِینَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ؛ زینت و زیبایى خود را هنگام رفتن به مسجد برگیرید.» [8]

4- امام حسین(ع) بعد از ظهر تاسوعا، برادرش حضرت عباس(ع) را در كربلا نزد دشمن فرستاد تا به آنها چنین پیام دهد: «امشب را به ما مهلت دهید، زیرا: هو یعلم انى احب الصلاه له وتلاوه كتابه؛ خداوند مى داند و گواه است كه من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم. امشب را به خاطر انجام نماز و تلاوت قرآن به ما مهلت دهید. » [9]

آن حضرت در روز عاشورا، این آیه قرآن را مى خواند: «فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَ؛ در میان مومنان مردانى هستند به سر عهد خود صادقانه ایستادند، بعضى پیمان خود را به آخر بردند، و بعضى در انتظار آنند...» [10]

قرآن

5- در مورد امام سجاد(ع) روایت شده: هنگامى كه در نماز سوره حمد را قرائت مى كرد به آیه «مالك یوم الدین» كه مى رسید آن قدر این آیه را با خضوع ویژه اى تكرار مى كرد كه نزدیك بود جانش به لب برسد و آن چنان قرآن را با صداى شیوا و دلنشین مى خواند، كه وقتى سقاها در كنار خانه اش عبور مى كردند، همان جا توقف مى كردند تا صداى دلنشینش را بشنوند. [11]

امام صادق(ع) نیز با حالت ملكوتى خاصى آیات قرآن را در نماز تلاوت مى كرد، به طورى كه از حال عادى خارج مى شد. روزى یكى از حاضران از او پرسید: این چه حالى بود كه به شما دست داد؟ فرمود: «پیوسته آیات قرآن را تكرار كردم تا این كه به حالتى رسیدم كه گویى آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل كننده اش شنیده ام.» [12]

6- از انس و الفت حضرت رضا(ع) با قرآن این كه هر سه روز یك بار تمام قرآن را تلاوت مى كرده و مى فرمود: «اگر خواسته باشم كه در كمتر از سه روز قرآن را ختم كنم مى توانم، ولى هرگز هیچ آیه اى را نخوانده ام، مگر این كه در معناى آن اندیشیدم و درباره این كه آیه در چه موضوع و در چه وقت نازل شده فكر كردم، از این رو هر سه روز قرآن را مى خوانم، وگرنه كمتر از سه روز، همه آن را تلاوت مى كردم.» [13]

7- در سیره امام هادى(ع) آمده: یك نفر مسیحى با زنى مسلمان زنا كرد. او را نزد متوكل عباسى (دهمین خلیفه عباسى) آوردند. متوكل خواست حد اسلامى را (كه اعدام بود) بر او جارى كند، ولى او هماندم مسلمان شد، یحیى بن اكثم قاضى القضاه وقت گفت:او با مسلمان شدنش، شرك و گناهش را نابود كرد، بعضى از علما گفتند: باید سه حد بر او جارى گردد، بعضى سخن دیگر گفتند. متوكل دستور داد در ضمن نامه اى این مسئله را از امام هادى(ع) بپرسند، نامه اى نوشتند وقتى كه نامه به دست امام رسید، امام در پاسخ نوشت: «باید آن قدر به او شلاق بزنند تا در زیر شلاق بمیرد.»

وقتى جواب امام به متوكل رسید، و او آن را براى علما خواند، علما منكر شدند و از متوكل خواستند تا در ضمن نامه اى علت آن را از امام هادى(ع) بخواهد. متوكل در نامه اى علت چنین حكمى را از امام خواست، امام هادى(ع) در پاسخ نوشت: در قرآن مى خوانیم: «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِینَ «84»  فَلَمْ یَكُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا ...؛ هنگامى كه آنها (فرعونیان و...) عذاب شدید ما را دیدند، گفتند هم اكنون به خداوند یگانه ایمان آورده و به معبودهایى كه همتاى او مى شمردیم كافر شدیم، اما هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند، ایمانشان براى آنها سودى نداشت...» [14]

وقتى این پاسخ از سوى امام هادى(ع) به متوكل رسید، آن را پذیرفت و دستور داد آن نصرانى زناكار را آن قدر شلاق زدند كه جان سپرد. [15]

آرى! این بود نمونه هایى از رابطه تنگاتنگ پیشوایان اسلام با قرآن كه به ما مى‏آموزد تا هرگز قرآن را مهجور قرار ندهیم، تا مبادا در روز قیامت در پیشگاه قرآن روسیاه شده و از شفاعتش محروم گردیم.

تنظیم و تخلیص: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی

منبع: پاسدار اسلام, ش 254


پى نوشت‏ها:

[1]. فرقان، 73.

[2]. اصول كافى، ج‏2، ص‏610.

[3]. غرر الحكم، باب المیم.

[4]. نهج البلاغه، خطبه‏182.

[5]. بحار، ج‏43، ص‏87.

[6]. منافقون، آیه؛8 بحارالانوار، ج‏43، ص‏38.

[7]. نسإ، آیه؛86 فصول المهمه ابن صباغ مالكى، ص‏138.

[8]. بحار، ج‏83، ص‏185.

[9]. تاریخ طبرى، ج‏6، ص؛337 نفس المهموم، ص‏113.

[10]. تفسیر صافى، ذیل آیه‏23 احزاب.

[11]. اصول كافى، ج‏2، ص‏602 و 616.

[12]. بحار، ج‏84، ص‏248.

[13]. مناقب آل ابى طالب، ج‏4، ص‏360.

[14]. مومن، آیات 84 و 85.

[15]. تفسیر نورالثقلین، ج‏4، ص‏537و