تبیان، دستیار زندگی
مساجد شامل مواضع سجود(اعضاى سبعه در حال سجود)نیز مى‏شود كه این‏مواضع از آن خداست و خداوند آن‏ها را به انسان ارزانى داشته است و نباید براى‏دیگرى به كار گرفت (6). از امام محمد تقى علیه السلام نیز همین تاویل به این صورت آمده كه‏در مورد موضع قطع دست دزدى در
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دزدها هم مسجد دارند!

قطه دست سارق

در اصطلاح سلف،تنزیل بر مورد نزول گفته مى‏شود.این مورد مى‏تواند یك‏واقعه خاص باشد كه آن واقعه سبب نزول آیه شده است. ولى تاویل مفهوم عامى‏است كه از آیه برداشت مى‏شود و قابل انطباق بر جریانات مشابه است.در برخى‏تعابیر به این دو اصطلاح ظهر و بطن نیز گفته مى‏شود كه ظهر همان تنزیل و بطن‏همان تاویل است،زیرا ظاهر آیه همان مورد نزول را مى‏رساند و در بطن آیه مفهوم‏گسترده‏ترى نهفته است.فضیل بن یسار درباره حدیث معروف‏«ما فی القرآن آیة الا ولها ظهر و بطن‏»كه از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله نقل شده است،از امام صادق علیه السلام سؤال كرد.

حضرت در جواب فرمود: «ظهره تنزیله و بطنه تاویله،منه ما قد مضى و منه ما لم‏یكن،یجری كما تجری الشمس و القمر، (1) ظهر همان مورد نزول آیه است و بطن‏تاویل آن[كه موارد قابل انطباق را شامل مى‏شود].برخى در گذشته اتفاق افتاده وبرخى هنوز نیامده است.قرآن[پیوسته زنده و جاوید و قابل بهره‏گیرى است و]مانند آفتاب و ماه در جریان است‏».در حدیث دیگر مى‏فرماید: «ظهر القرآن الذین‏»نزل فیهم و بطنه الذین عملوا بمثل اعمالهم، (2) ظهر،كسانى را در بر مى‏گیرد كه آیه‏درباره آنان نازل شده است و بطن كسانى را شامل مى‏شود كه كردارى مانند كردارآنان داشته باشند».

در حکم فقهی قطع  ید سارقان گفته می شود که بنا بر آیه شریفه " المساجد لله(جن/18) کف دست، جزو مواضع سجود است و لذا دستان دزد را باید از بن انگشتان قطع کنند

استفاده فقهى از شان نزول و تنزیل و تاویل

فقها و دانش‏مندان اسلامى با توجه به سبب و شان نزول و ظهر و بطن آیات،قاعده‏اى را به دست آورده‏اند و با تمسك به آن قاعده، احكام را استنباط مى‏كنند.

آن قاعده عبارت است از:«العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المورد،اعتبار به‏گستردگى لفظ است،نه خصوصیت مورد».یعنى یك فقیه دانا و توانا بایدخصوصیات مورد را كنار بگذارد و از جنبه‏هاى عمومى لفظ بهره بگیرد.البته‏جنبه‏هاى خصوصى براى فهم دلالت كلام مفید است،ولى انحصار را نمى‏رساند،زیرا احكام الهى پیوسته همگانى بوده و در همه زمان‏ها جریان دارند.اینك دونمونه از آیات را مى‏آوریم كه در روایات،جنبه كلى آن بررسى شده و مورد استفاده‏قرار گرفته است:

نمونه اول:در سوره بقره چنین آمده است: و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم‏وجه الله ان الله واسع علیم (3) .این آیه از آیاتى است كه داراى ظهر و بطن(تنزیل وتاویل)است كه با راه‏نمایى امام معصوم جنبه عمومى آن روشن شده است.این آیه‏در ظاهر با آیاتى كه ایجاب مى‏كند حتما رو به كعبه نماز بخوانید منافات دارد،ولى‏با مراجعه به شان نزول،این تنافى برطرف مى‏شود.

شان نزول آیه چنین است:یهودیان به مسلمانان اعتراض مى‏كردند كه اگر نمازگزاردن به سوى بیت المقدس حق است،آن گونه كه تاكنون عمل مى‏شد پس‏تحویل آن به سوى كعبه باطل است و اگر رو به سوى كعبه نماز خواندن حق است،پس بطلان آن چه تاكنون خوانده شده است ثابت مى‏شود.خداوند در این آیه‏جواب مى‏دهد كه هر دو كار حق بوده و هست زیرا اصل نماز،یك حقیقت ثابت است ولى رو به سوى كعبه یا بیت المقدس،یك امر اعتبارى محض است كه براى‏ایجاد وحدت در صفوف نمازگزاران به آن دستور داده شده است.به هر كجا كه روكنى خدا هست و رو به خدا ایستاده‏اى.پس رو به مشرق نمازگزاردن به جهت قرارداشتن كعبه(مكه)در شرق مدینه و رو به مغرب نماز خواندن به دلیل قرار داشتن‏بیت المقدس در غرب مدینه همگى از آن خداست و رو به خداست.خداوند درتنگناى جهت‏خاص قرار نگرفته است: ان الله واسع علیم .

در روایات،از این آیه استفاده دیگرى نیز شده است و آن این كه مى‏توان نمازهاى‏مستحبى را در حالت‏سواره به هر سویى كه در حركت است‏به جاى آورد (4) .این بطن‏آیه است كه با فهم معصومین علیهم السلام بدان رهنمون شده‏ایم.

نمونه دوم:در سوره جن مى‏خوانیم: و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا (5).

مساجد،یا جمع مسجد به معناى معبد و جاى‏گاه عبادت است كه معناى آیه بر این‏فرض چنین مى‏شود: مساجد از آن خداست و كسى را با خدا نخوانید. یا جمع‏مسجد(مصدر میمى)یعنى عبادت و پرستش است، یعنى پرستش جز خدا رانشاید و در مقام عبادت كسى را با خدا نام نبرید. بر هر دو فرض،ظاهر آیه از شریك‏قرار دادن در مقام عبادت منع مى‏كند.ولى طبق روایت صحیحى كه در دست داریم‏معناى دیگرى نیز از آیه استنباط مى‏شود كه مسجد را شامل‏«ما یسجد به‏»(مواضع‏سجود)گرفته است. گروهى از مفسرین، مانند سعید بن جبیر و زجاج و فراء گفته‏اند:

مساجد شامل مواضع سجود(اعضاى سبعه در حال سجود)نیز مى‏شود كه این‏مواضع از آن خداست و خداوند آن‏ها را به انسان ارزانى داشته است و نباید براى‏دیگرى به كار گرفت (6).

از امام محمد تقى علیه السلام نیز همین تاویل به این صورت آمده كه‏در مورد موضع قطع دست دزدى در حضور خلیفه عباسى،معتصم بالله،سؤالى‏مطرح شد. هر كس به فراخور حال خود سخنى گفت. آن گاه امام علیه السلام فرمود:«از بن‏انگشتان‏». از مدرك این فتوى از امام سؤال شد.فرمود: «كف دست‏یكى از مواضع‏هفت‏گانه در حال سجود است و از آن خداست و نباید قطع شود» (7) .زیرا عقوبت‏سارق باید بر چیزى واقع شود كه از آن خود اوست.

_______________

1- الصفار،بصائر الدرجات،ص 196،حدیث 7.

2- تفسیر عیاشى،ج 1،ص 11،حدیث 4.

3- بقره 2:115.

4- ر.ك:وسایل الشیعة،ج 3،ابواب قبله،باب 8 و 15.

5- جن 72:18.

6- ر.ك:تفسیر طبرسى،ج 10،ص 372.

7- وسایل الشیعه،ج 18،ابواب حد السرقة،باب 4.

منبع: علوم قرآنى صفحه 100 محمد هادى معرفت


تنظیم برای تبیان: شکوری_کارشناس بخش قرآن