تبیان، دستیار زندگی
حیات حوزه هاى علمیه به تبلیغ است. اگر عنصر تبلیغ از حوزه ها گرفته شود و یا به هر دلیلى آسیب ببیند, حوزه هاى علمیه آسیب خواهند دید و افول آنها گزیرناپذیر است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آسیب شناسى تبلیغ سنّتى
*(dj:

فلسفه شكل گیرى و بنیان گذارى حوزه هاى علمیه, براى چند وظیفه مهم است:

1. دریافت دقیق،همه سویه، روشن و رخشان معارف و آموزه هاى دینى.

2. تبلیغ دین و عرضه درست، برانگیزاننده و شورانگیز و حركت آفرین آن، برابر نیازهاى روز و انسان معاصر.

3. دفاع عالمانه،بخردانه،روشنگرانه و همه سویه از دین, پاسخ به شبهه ها و پرسشها و بیان روشن آموزه هاى زندگى ساز آن.

4. تلاش گسترده و ژرف براى پیاده كردن و عینیت بخشیدن به دین و احكام آن.

در معارف دینى, پیش بینیهاى اساسى و زمینه سازیهاى گسترده براى به انجام رساندن و جامه عمل پوشاندن اصول یاد شده،درنظر گرفته شده است.

از نخستین روزهاى بعثت نبى مكرم اسلام, تاكنون, همه پیروان خالص و ناب اندیش آن حضرت, مصلحان و اندیشوران همه سویه نگر, بدین مهم همت گمارده و در این راه فداكاریهاى شایانى كرده اند. روحانیت و آشنایان به دانش و معارف الهى, از آغاز تاكنون, پیشتاز بوده و رسالت اصلى بر دوش آنان بوده است.

البته در گذر زمان و در فراز و نشیبها, انجام این رسالت مقدس و بزرگ, دستخوش نارساییها شده است و گاه اوج داشته و گاه فرود و گاه همه سویه مجال طرح یافته و گاه با كاستى. در هر حال, امروزه, چگونگى انجام رسالت دینى از سوى روحانیت و عالمان دینى, نیاز به بازنگرى و اصلاح همه جانبه دارد. باید خیزشى نو صورت بگیرد و نگاهى دقیق, تا تبلیغ و روشنگرى دین, جایگاه خود را بیابد.

در این نوشتار, نگاهى گذرا داریم به آسیب شناسى تبلیغ سنتى.

تبلیغ سنتى, نقش برجسته و غیر درخور انكارى در دوره ها و برهه هاى گوناگون در این سرزمین و دیگر سرزمینهاى اسلامى داشته و اكنون نیز دارد. تبلیغ سنتى, در برانگیزاندن مردم در انجام خوبیها و كناره گیرى از زشتیها, آشنایى دقیق مردمان با معارف دینى, بیدارگرى, نمایاندن چهره هاى نفاق پیشگان, رو كردن دست دغلكاران, خناسان, شیطان صفتان, وسوسه گران, تباهى آفرینان, ستم پیشگان, و رو در رو قرار دادن مسلمانان علیه زشتیها و ستمها, كارنامه بَس درخشان و افتخارآمیز دارد. اما با این همه, قضیه آسیب شناسى, قضیه جدى و مهمى است كه هیچ پدیده و نهادى نباید آن را نادیده انگارد كه اگر به آن بى توجه باشد, بى گمان آسیبها آن را از پاى درخواهند آورد.

حیات حوزه هاى علمیه به تبلیغ است. اگر عنصر تبلیغ از حوزه ها گرفته شود و یا به هر دلیلى آسیب ببیند, حوزه هاى علمیه آسیب خواهند دید و افول آنها گزیرناپذیر است.

از این روى, براى جلوگیرى از وارد شدن آسیبهاى جدى و فلج كننده بر پیكر تبلیغ سنتى و از كار افتادن و بى اثر شدن آن در بیدارگرى, روشنگرى, آگاهى بخشى و تقواپیشگى مردم, باید همیشه آسیب شناسى شود, كارى كه از سوى حوزه ها انجام نگرفته و اكنون بر اثر سهل انگارى و جدى نگرفتن آن, كم و بیش, ناكارآمدى تبلیغ, دست كم, در بخشهایى دیده مى شود.

1. نداشتن جایگاه بایسته:

البته روشن است كه هنگامى منبر و تبلیغ سنتى در چشم مردم بزرگ و پرارج جلوه گر مى شود كه اهل منبر در نزد اهل فكر و اندیشه و در خود حوزه ها, در چشم اهل فضل و در بیرون از حوزه ها در چشم مردم, بزرگ جلوه كند و از افراد كم سواد و بى بهره از دانشهاى عالى حوزوى قلمداد نگردند. زیرا دیده و شنیده مى شود, حتى روحانیان برجسته و برخوردار از دانشهاى حوزوى و روز, آشناى به معارف اسلامى, خوش فكر, وقتى به منبر ارج مى نهند و منبر را تریبون خوبى براى روشنگرى مى دانند و آن را در كنار كارهاى علمى, پژوهشى و تدریس خود برمى گزینند, به عنوان منبرى و روضه خوان به آنان نگریسته مى شود و طرحها, سخنان و نكته بینیها و پیشنهادهاى آنان در مجالس و محافل تصمیم گیرى, به هیچ انگاشته مى شود.

این برخورد سبب گردیده, این گروه از دانشوران و نخبگان, كم تر وقت صرف وعظ و خطابه و منبر بكنند و از این امر مهم روى برگردانند و به كارهاى دیگر علمى روى بیاورند. در این گیر و دار, چون عرصه خالى مانده و مردم نیاز داشته اند, گاهى افرادِ كم مایه, بى بهره از دانشهاى حوزوى و جدید و آگاهیهاى روز و مورد نیاز مردم, میان دار گشته اند.

تا نگاه ها دگرگون نشود, این مشكل وجود خواهد داشت. تا هرگاه كه به عالمان, دانشوران, آگاهان و پاسداران ارزشها كه متعهدانه و دلسوزانه, براى ارشاد و هدایت مردم, به منبر روى آورده اند, جایگاه هاى درخورى ویژه نشود, عرصه منبر جان نخواهد گرفت. از دوران پیشین, تجربه هایى فراروست كه باید همه گاه آنها را در نظر گرفت. عالمان بزرگى در گذشته منبر مى رفتند. همانان اكنون از مراجع و مدرسان بنام حوزه هاى علمیه اند. اینان وقتى دیدند منبر رفتن, زوایاى دیگر علمى آنان را تحت الشعاع قرار مى دهد و در كانونهاى علمى, تبحر و چیرگى آنان در فن فقه, اصول و& نادیده انگاشته مى شود, كم كم منبر را ترك گفتند و به زودى به جایگاه علمى خود در حوزه ها دست یافتند و با خیل شاگردان عرصه دار و میان دار شدند. یعنى تا وقتى كه به امر منبر مى پرداختند و وعظ مردمان را سرلوحه كار خود قرار داده بودند و از این مجلس به آن مجلس مى رفتند, با همه مقامات علمى, به عنوان منبرى شناخته مى شدند و برخورد با آنان از سوى عالمان, فرهیختگان و مردم در همین دایره تنگ بود و بَس. اما وقتى كه منبر را ترك گفتند و تمام هم ّ خود را به تدریس و تحقیق به كار گرفتند, نگاه ها به آنان فرق مى كرد و در واقع, جایگاه علمى خود را بازیافتند.

این تجربه فراروى هر فاضل, فرهیخته و درس خوانده و استاد دیده حوزوى است. از این روى, تبلیغ سنتى, از حضور عالمان برجسته, نكته سنج, دقیق اندیش, آگاه و متبحر در معارف اسلامى, كلام و فلسفه و بى بهره است. و این بزرگ ترین آفتى است كه تبلیغ سنتى را از جلال و شكوه انداخته و سبب درهم ریختگى آن شده است.

امام خمینى, هوشیارانه, دسیسه دشمن را در دورى گزینى عالمان فرزانه و بزرگ از منبر, دخیل مى داند. از خیانت پیشگان و دستهاى ناپاكى یاد مى كند كه سعى دارند, سنگر منبر را از فرزانگان و آگاهان خالى كنند و با سمپاشیها و تبلیغات سوء, این امتیاز بزرگ و تكلیف الهى را از اهل علم بگیرند:

(ممكن است دستهاى ناپاكى, با سمپاشیها و تبلیغات سوء, برنامه هاى اخلاقى و اصلاحى را بى اهمیت وانمود كرده, منبر رفتن براى پند و موعظه را با مقام علمى مغایر جلوه دهند و یا نسبت دادن (منبرى) به شخصیتهاى بزرگ علمى كه در مقام اصلاح و تنظیم حوزه ها هستند, آنان را از كار بازدارند. امروز, در بعضى حوزه ها شاید منبر رفتن و موعظه كردن را ننگ بدانند, غافل از این كه حضرت امیر(ع) منبرى بودند و در منابر مردم را آگاه, هوشیار و راهنمایى مى كردند. سایر ائمه نیز چنین بودند. شاید عناصر مرموزى این تزریقات سوء را نمودند تا معنویات و اخلاقیات از حوزه ها رخت بربندد و در نتیجه حوزه هاى ما فاسد و ساقط گردد& )1

2. آموزشى نبودن: تبلیغ سنتى از جنبه و عنصر آموزشى, كه محور و عنصر تشكیل دهنده آن است, فاصله گرفته است. در تبلیغ سنتى به این مهم بهاى لازم داده نمى شود. نه خطیب مجلس و نه برگزار كنندگان مجلسها و محفلهاى مذهبى دغدغه اثرگذارى علمى سخنرانیها را روى مخاطبان ندارند و این, آفتى است بزرگ كه امروزه گریبانگیر مجلسهاى مذهبى شده است. بسنده كردن به انجام مراسم معمولى و بدون توجه به جنبه آموزشى و علمى, محافل مذهبى را از كانون توجه مردمان دور كرده است. هم بانیان و برگذاركنندگان و هم اهل منبر به همین مقدار بسنده كرده و مى كنند كه ذكر توسلى بشود و ثوابى از اقامه مجلس یاد اهل بیت(ع) بهره شان گردد; اما این كه تا چه اندازه آن چه خطیب ارائه مى دهد, آموزشى است و سطح علمى شركت كنندگان را بالا مى برد, در بوته بررسى و مطالعه گذارده نمى شود و كسى در پى آن نیست. تشكیل دهندگان این گونه محفلها و مجلسها, بر آن نیستند كه برآوردى از كار خویش داشته باشند و محاسبه كنند این همه هزینه, تلاش و صرف وقت, چه دستاورد علمى و معرفتى بهره آنان كرده و چه یاد گرفته اند و بر شناخت شان چه اندازه افزوده شده است. این در حالى است كه ماهیت تبلیغ دینى, آموزشى است, چنانكه رسول گرامى اسلام(ص) درباره ماهیت رسالت خود مى فرماید:(بالتعلیم اُرسلت)2

براى آموزش دادن فرستاده شده ام.

قرآن نیز جنبه آموزشى دعوت رسول خدا را به روشنى و با تعبیرهاى گوناگون بیان مى كند:

(بالبیّنات و الزّبر و انزلنا الیك الذّكر لتبیّن للنّاس ما نزَّل الیهم ولعَلَّهم یتفكَّرون)3

با نشانه هاى آشكار و نامه ها, به سوى تو قرآن فرو فرستاده ایم, تا براى كسان بازنمایى آن چه را كه به سوى شان فرو فرستاده شده. باشد كه اندیشند.

مبلغ دینى باید مردم را به اندیشیدن وادارد. و این در صورتى به حقیقت مى پیوندد كه سخنرانى او از درونمایه آموزشى برخوردار باشد و مباحثى در سخنرانى طرح و دنبال شود كه همه آن به كار مى آید و مردم به آنها نیاز دارند.

مبلغ دینى از طرح بحثهاى عامه پسند و خوشایند عوام, باید بپرهیزد و با هوشیارى تمام از گرفتار آمدن در كلاف سردرگم بحثهاى عامیانه كه دردى را دوا نمى كند و گرهى نمى گشاید و بر گستره آگاهى مردمان نمى افزاید, دامن بگیرد و براى گرفتار نیامدن مردم در باتلاق جهل و خرافه سطح آگاهى مردمان را بالا ببرد. اما با این قضیه آموزشى بودن تبلیغ دین كه جزء جدایى ناپذیر آن باید باشد, در بیش تر برنامه هاى تبلیغى عصر ما, بُعد آموزشى بسیار كم رنگ شده است. و این آفتى است بزرگ كه اگر چاره اندیشى نشود, جهل, خرافه, دورى از آموزه هاى بلند دینى, جامعه اسلامى را فرا مى گیرد. سخنرانیهایى كه مؤمنان را واندارد به دنبال كسب دانش بروند, برنینگیزاند سطح آگاهیهاى خود را بالا برند و به فكر فرو نبرد كه كدام سخن, مطلب و جستار حقیقت است و كدام خرافه, كدام دانش را مى گستراند و انسان را به روشنایى رهنمون مى شود و كدام جهل را مى گستراند و انسانها را به باتلاق جهل فرو مى برد, غیر آموزشى است. همان سخنرانیهایى كه امروزه در تبلیغ سنتى باب روز شده است. در حالى كه تبلیغ سنتى و منبرها و سخنرانیهایى كه در این دایره انجام مى شد, آگاهى مى بخشید, دانایى را به ارمغان مى آورد و خرافه ها را مى زدود و از عنصر آموزش آنى جدا نمى شد. بسیارى از معارف دینى و آموزه هاى رخشان آن از همین راه در سینه ها جاى گرفته و در حقیقت به مردم آموزانده شده است. اهمال كاریها, بى تفاوتیها, خالى شدن میدان از اهل فن و خبرگان عقاید و آموزه هاى اسلامى, سبب گردیده كم كم آموزش, كه ركن اصلى تبلیغ دین است, جایى در تبلیغ سنتى نداشته باشد, یعنى پوسته بدون مغز.

3. ناكارآمدى: امروزه روى كارآمدى, اثرگذارى, دگرگون آفرینى و بیدارگرى تبلیغ سنتى مطالعه و بررسى انجام نمى گیرد. نهادى عهده دار این مهم نیست كه منبرها و سخنرانیهایى كه در مجالس و محافل دینى انجام مى گیرد, تا چه اندازه اثرگذار است و در فكر و ذهن و دل مخاطبان دگرگونى مى آفریند. بسیارى از برپا كنندگان مجلسها و محفلهاى مذهبى و مراسمها, روى نتیجه كار خویش نمى اندیشند كه تا چه اندازه بُرد دارد و در اصلاح مردم و جامعه نقش ایفا مى كند. وقتى چنین ارزیابى از تبلیغ سنتى انجام نمى گیرد, روشن است كه بر ناكارآمدى و ناكارایى آن روز به روز افزوده مى شود. زیرا با ارزیابى است كه به كاستیها پى برده مى شود و دست اندركاران و اهل منبر با كاستیها آشنا مى گردند, نقطه ضعفها را درمى یابند و آنانى كه از دانش لازم برخوردارند, با دگرگونى در سبك و روش, با توجه كردن به نیازهاى روز و غنى بخشى به محتواى سخنرانیها و منبرهاى خود, بر كارآمدى آن مى افزایند و سخنرانى و منبر اثرگذار ارائه مى دهند و به فلسفه وجودى تبلیغ كه اصلاح گرى است, نزدیك مى شوند. كه اگر این كار صورت بگیرد و گام به گام به فلسفه تبلیغ دینى, اهل منبر و گردانندگان امور تبلیغى نزدیك گردند, جلوه هایى از آن روایت گرى خواهد بود كه امام صادق(ع) نوید مى دهد:

( راویة لحدیثنا یبثُّ فى الناس یشدّد به قلوب شیعتنا افضل من ألف عابد)4

روایت سخنان ما كه قلب شیعیان ما را استوار سازد و نیرو بخشد, از هزار عابد برتر است.

معیار و ملاك برترى تبلیغ دینى بر دیگر كارها, از جمله عبادت عابدان, از آن روست كه گستره اثرگذارى, هدایت گرى, دگرگون آفرینى آن گسترده است و اندیشه دینى را توان مى بخشد, بویژه اگر تبلیغ, با كلام معصومان و سیره عملى آن بزرگواران درآمیخته شود كه بسیار اثرگذار است, مؤمنان را به آبشخور حقیقى دین فرود مى آورد و این سبب استوارى و نیرومندى قلب شیعیان و مؤمنان مى گردد.

قرآن كریم, نقش و ویژگى تبلیغ دین را, كه در قالب وحى الهى ارائه شده, اثرگذارى آن در مخاطبان خود مى داند.

(اللّه نزّل احسن الحدیث كتاباً متشابهاً مثانى تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذكر اللّه ذلك هدى اللّه یهدى به من یشاء و من یضلل اللّه فماله من هاد)5

خداوند بهترین سخن را فرو فرستاده, نوشته اى همانند, دو دو, كه پوست آنان كه از پرورگار خویش مى ترسند, از آن بلرزد و سپس پوستهاشان و دلهاشان به سوى خدا نرمى گیرد, این است رهنمود خداى, هركه را خواهد بدان راه مى نماید و هركه خدا گمراه كند, رهنمونى اش نیست.


نوشته حسین شرفی مجله حوزه شماره 146'جeجd -h2g


پى نوشتها:

1. جهاد اكبر, امام خمینى/64.

2. میزان الحكمه, محمدى رى شهرى, ج 10/327, دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم.

3. سوره نحل, آیه 44.

4. بحارالانوار, علامه مجلسى, ج 2/145, مؤسسة الوفا, بیروت.

5. سوره زمر, آیه 23.