تبیان، دستیار زندگی
اما سمبل های این داستان نیز به نحوی مقوم این زنانگی و مردانگی است. سمبل های مربوط به زن یعنی قهوه و تخم مرغ مواد خوراکی ای هستند که خیلی زود از بین می روند. حال آن که سمبل مرد، طناب، بسیار محکم و مقاوم است. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقد داستان طناب

داستان را در اینجا بخوانید.

نقد داستان طناب

داستان «طناب» یکی از داستان های کوتاه روان شناختی است که خواننده را دعوت می کند تا یک بعدازظهر را نه در کنار یک زوج بلکه در افکارشان سپری کند.

شیوه ی روایتگری داستان به صورت دانای کل است اما در نوع خود منحصر به فرد. راوی داستان نه تنها به عنوان نظاره گر ماجراست بلکه انگار دایماً از ذهن زن به ذهن مرد و یا بالعکس پرتاب می شود، به گونه ای که برای فهم بهتر داستان باید نگاهی دوباره یا چند باره به متن بیندازیم تا مطمئن شویم که فلان جمله حاصل تفکرات زن است یا مرد؛ داستان از این جا آغاز می شود که زن منتظر است تا مرد از روستا قهوه بیاورد ولی او فراموش کرده است و به جای آن مقداری طناب خریده که اصلاً به آن احتیاجی ندارند و تازه آن ها را درون سبد روی تخم مرغ ها گذاشته و تمام آن ها را شکسته است. [افکار زن]: «وای نگاه کن تخم مرغ ها را ببین! خدای من همه ی آن ها شکسته اند! مرد چه چیزی را روی آن ها قرار داده بود؟ آیا او نمی دانست که تخم مرغ نباید فشرده شود؟» [افکار مرد]: «شکسته؟!» مرد می خواست بداند که چه کسی آن ها را شکسته؟ [افکار زن]: «چه حرف احمقانه ای!» [افکار مرد]: «او آن ها را همراه با چیزهای دیگر داخل سبد آورده بود. اگر آن ها شکسته اند حتماً تقصیر فروشنده بوده است».

«وای نگاه کن تخم مرغ ها را ببین! خدای من همه ی آن ها شکسته اند! مرد چه چیزی را روی آن ها قرار داده بود؟ آیا او نمی دانست که تخم مرغ نباید فشرده شود؟»

طناب، داستان یک رابطه است، رابطه ی زنانگی و مردانگی. خصوصیاتی که به گفته ی ژاک لکان از دنیای بیرون از جامعه و اطرافیان به افراد القاء می شود نه اینکه با این خصوصیات زاده شده باشند. در این داستان رابطه ی زن و مرد به شیوهای سمبلیک نمایش داده شده است، زن و مردی که می توانند نماینده ی تمام زن ها و مردهای جامعه باشنند. شاید دلیل انتخاب خنثی «زن» و «مرد» نیز نشان دهنده ی نمایندگی این دو از دنیای شان باشد – البته لازم به ذکر است که در متن انگلیسی آن از ضمایر he و she استفاده شده است که مترجمان برای نشان دادن هر چه بهتر مفهوم و انتقال پیام نویسنده از «زن» و «مرد» استفاده کرده اند. – در هر حال با توجه به افکار و رفتارشان نسبت به یکدیگر می توان این دو دنیا را از هم بازشناخت.

نقد داستان طناب

زنانگی در این داستان معنی ای لطیف، ظریف و یا حتی مهربانی ندارد. بلکه زن را بیشتر حساس، کینه توز، عصبی و لجوج نشان می دهد. زن کمتر از مرد می تواند سیستم عصبی خود را کنترل کند.(1) همان طور که در موقعیت های مختلفی مثل: فراموش شدن قهوه، دیدن تخم مرغ های شکسته، پخش و پلا بودن طناب ها، یادآوری گذشته و تنها ماندن در خانه و فکر کردن به این که تمام کارهای خانه را باید به تنهایی انجام دهد، عصبانی می شود. این در حالی ست که دنیای مردانگی مرد، بی توجه به آن چه گذشته، عصبانیت زن را این طور تلقی می کند که: «او خیلی راحت سر کوچکترین چیزی از کوره در می رود» و یا «تمام مشکل زن این بود که خیلی سر و صدا و داد و قال می کرد، او باید کمی ملایم تر برخورد می کرد.» به نظر می رسد که زن و مرد چنان در دنیای خود غرق شده اند که رفتار یکی اصلاً برای دیگری قابل درک نیست! «زن آن چنان ناراحت، شکست خورده و ناامید بود که مرد باورش نمی شد که فقط یک تکه طناب باعث این همه سر و صدا شده باشد».

زنانگی در این داستان معنی ای لطیف، ظریف و یا حتی مهربانی ندارد. بلکه زن را بیشتر حساس، کینه توز، عصبی و لجوج نشان می دهد.

زن جزیی نگراست: به نظافت و مرتب بودن خانه اهمیت می دهد و برای شام و صبحانه نقشه می کشد که چه وقت چه غذایی را درست کند ولی برعکس او مرد اصلاً به این مسائل توجهی ندارد: به مرتب بودن خانه اهمیت نمی دهد، بدون توجه به حساسیت زن طناب ها را هر جا که بخواهد می گذارد، میخ و چکش را وسط اتاق خواب رها می کند و حتی برایش فرقی نمی کند که شام یا صبحانه چه می خورد تازه یا از شب مانده. بی توجه به مشکلات در پی تبرئه کردن خود و آن طناب است. مثلاً بعد از آن که می فهمد تخم مرغ ها شکسته اند، تنها سعی در رفع اتهام از خود می کند که: «چه کسی آن ها را شکسته است؟ مرد آرزو می کرد که ای کاش تمام دنیای پهناور شهادت بدهد که این موضوع حقیقت ندارد. او طناب ها را در یک دست و سبد را در دست دیگرش گرفته بود.» ولی ظاهراً حق با زن است چون تخم مرغ ها در اثر فشرده شدن شکسته اند؛ وخلاصه تمام این بی دقتی ها و بی توجهی های مرد است که او را در مقابل زن قرار می دهد. شاید هیچ کدام از آن ها منظوری از کارها و افکارش نداشته باشند اما ناخودآگاه (شاید به همان علت تفاوت در ویژگی های رفتاری شان) یکدیگر را می آزارند. البته تمیز کردن خانه به خاطر مرد، خریدن قهوه برای زن و در نهایت پایان خوش داستان نمایانگر دوستی قلبی – اگر نخواهیم بگوییم عشق – بین آن دو است.

نقد داستان طناب

اما سمبل های این داستان نیز به نحوی مقوم این زنانگی و مردانگی است. سمبل های مربوط به زن یعنی قهوه و تخم مرغ مواد خوراکی ای هستند که خیلی زود از بین می روند. حال آن که سمبل مرد، طناب، بسیار محکم و مقاوم است. شاید دلیل انتخاب این سمبل ها برای زن را بتوان در گفته ی سیمون دوبوار جست که معتقد است: سرنوشت آن ها [زن ها] با سرنوشت اشیای فناپذیر در می آمیزد، آن ها با از دست دادن این اشیاء همه چیز را از دست می دهند.(2) درست مانند زن داستان که با یک روز قهوه نخوردن آن طور عصبانی  و درمانده شد. «اگر صبح قهوه اش را خورده بود این طور مسخره رفتار نمی کرد.» تفاوت دیگر در جثه ی این سمبل هاست. سمبل های مربوط به زن فضای کوچکی را اشغال می کنند که می تواند نمایانگر کم اهمیت بودن جایگاه و نقش زن در جامعه ی مردسالار باشد. حال آن که طناب به عنوان سمبل مردانگی فضای بیشتری را اشغال می کند و در داستان هم می بینیم که مدام زیر دست و پای زن و در برابر چشمان او خودنمایی می کند؛ «پنجاه متر طناب آن جا جلوی چشمانش آویزان بود»، «می شد، لطفاً، طناب ها را از روی زمین جمع کند تا پای زن به آن ها گیر نکند؟» زن معقتد است که مرد با خرید طنابی که اصلاً به آن احتیاج ندارند و گذاشتن اش در مقابل دیدگان زن، می خواهد برتری خود را به رخ او بکشد، «آهان، هارت و پورت، طناب خریده بود به خاطر این که دلش می خواست، همین.» و حتی این دنیای مردانه (طناب) باعث شکستن و آسیب رساندن به دنیای زنانه (تخم مرغ ها) شده است. به هر حال تمام کارهای زن و مرد برای آزردن همدیگر نبود، بلکه هر یک از آن ها درصدد یافتن خود و به اثبات رساندن دنیاهای شان بودند. پرنده ای هم که در انتهای داستان آواز می خواند یعنی بوف سیاه، نیز می تواند نمادی از بازگشت دوباره و غیرمنتظره ی آن دوستی و یا حتی عشق فراموش شده ی آن ها باشد، دوستی ای که بعد از کنار آمدن با خواسته ها و خصوصیات یکدیگر بین زن و مرد جان گرفت و زنده شد.


پانوشت:

1- «جنس دوم» - سیمون دوبوار: زن کمتر از مرد می تواند سیستم عصبی خود را کنترل کند. آموزش اش به او آموخته که خود را رها کند. دستورها و تعلیم ها در این مورد سهم عمده ای دارند.

2- جنس دوم – سیمون دوبوار


مریم خردمند – فاطمه فولادی

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی