تبیان، دستیار زندگی
روانشناسان معتقدند والدینی كه زیاد كار می‌كنند و شب‌ها دیر به خانه می‌آیند به دلیل كار زیاد اصولا كم‌حوصله نیز هستند و وقتی وارد منزل می‌شوند حوصله توجه به فرزندانشان را هم ندارند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كودكانی كه ‌فراموش می‌شوند

کودک

سحر كوچولو اكثر شب‌ها پدر را نمی‌بیند وقتی پدرش به منزل می‌آید او خواب است بعضی وقت‌ها با اصرار از مادرش می‌خواهد كه بیدار بماند تا پدر را ببیند ولی از بس دیروقت می‌شود سنگینی پلك‌ها نمی‌گذارد كه او بیدار بماند به همین خاطر در طول روز فقط به شنیدن صدای پدرش از پشت گوشی تلفن اكتفا می‌كند. او فقط روزهای تعطیل فرصت دیدن پدرش را دارد. شاید سحر خوش‌شانس‌تر از سارا باشد چرا كه او فقط پدرش را در طول روز نمی‌بیند و حداقل مادرش در كنار او هست اما سارا این شانس را نیز ندارد مادر او هم در كنار پدرش تا دیروقت كار می‌كند و فقط با این تفاوت كه مادر بعضی وقت‌ها خودش را زودتر از پدر به منزل می‌رساند تا حداقل برای یك ساعت هم شده در كنار سارا كوچولو باشد.

اغلب روزها سارا هست و پرستارش. او حالا به پرستارش بیشتر از مادر و پدر وابسته شده است. این داستان زندگی بسیاری از بچه‌هایی است كه پدر و مادر آنها زندگی خود را غرق كار كرده‌اند و زندگی آنان تبدیل به پانسیون و محل نگهداری شده كه برای تامین غذا و پوشاك فرزندان تلاش می‌كنند. از نظر آنان این پول است كه راحتی می‌آورد این والدین فراموش كرده‌اند كه پول خوشبختی نمی‌آورد و با فراهم ساختن وسایل و امكانات، آسایش زندگی را فدا كرده‌اند.

یك پدر پركار كه تمام ساعات روز و شب را به كار در بیرون مشغول است و هر شب حدود 11 الی 12 شب به منزل برمی‌گردد در مورد گله‌مندی فرزندانش می‌گوید: من اغلب شب‌ها فرصت دیدن بچه‌هایم را ندارم چون هر وقت كه می‌رسم آنها در خواب هستند. یك شب كه حدود ساعت 12 به منزل رسیده بودم با صحنه‌ای روبه‌رو شدم كه واقعا من را تكان داد. مشاهده كردم كه دو فرزندم پشت در اتاقشان كاغذی نصب كردند كه بر روی آن عكس من را كشیده بودند و در زیر آن نوشتند: این عكس پدر است امیدواریم كه آن را فراموش نكنیم.

مادری كه مجبور است هر روز صبح از خانه برای كار خارج شود می‌گوید: صبح‌ها كه از منزل خارج می‌شوم سعی می‌كنم آرام و بی‌صدا كارهایم را انجام دهم كه كودكم بیدار نشود زیرا اگر به هنگام رفتن بیدار باشد از همان ابتدا كه مرا می‌بیند در حال آماده شدن هستم تا لحظه بیرون رفتن از خانه مدام تكرار می‌كند؛ مامان نرو و بعضی اوقات نیز گریه می‌كند بگونه‌ای كه با دلی آزرده و غمگین مجبور می‌شوم سر محل كار حاضر شوم و هنگامی كه به خانه برمی‌گردم با حالت قهر و ناراحتی جواب سلام مرا هم نمی‌دهد او می‌افزاید: از زمانی كه سه ماهش بود او را با پرستارش تنها گذاشتم و از آنجایی كه یك پزشك هستم و مجبورم دیروقت به منزل بیایم می‌بینم كه فرزندم بسیاری از خصوصیات و رفتارهای پرستارش را گرفته است به طوری كه حتی لهجه حرف زدن پرستار هم بر روی لهجه فرزندم تاثیر گذاشته و با لهجه او حرف می‌زند.

کودک

روانشناسان معتقدند والدینی كه زیاد كار می‌كنند و شب‌ها دیر به خانه می‌آیند به دلیل كار زیاد اصولا كم‌حوصله نیز هستند و وقتی وارد منزل می‌شوند حوصله توجه به فرزندانشان را هم ندارند وقتی فرزندان از آنها پرسشی می‌كنند جواب سربالا می‌دهند و آنها را با بی حوصلگی از خود دور می‌كنند و چون بی‌حوصله هستند در نتیجه شناخت كمتری نسبت به فرزندانشان پیدا می‌كنند و نمی‌دانند كه كودك آنها در چه شرایط روحی و روانی قرار دارد و اصلا نیازهای فرزندشان چیست؟

به اعتقاد آنان، وقتی شناخت میان والدین و فرزندان كم می‌شود روابط آنان با یكدیگر نیز دچار آسیب می‌شود و در نتیجه بی‌اعتمادی به وجود می‌آید. دیگر فرزندان به پدر و مادر خود اعتمادی ندارند و برای برطرف ساختن نیازهای خود آنان را امین نمی‌دانند و با این بی‌اعتمادی به افراد دیگری كه ظاهر فریبنده‌ای دارند كشیده می‌شوند. از سوی دیگر والدین نیز چون فرصت رسیدگی به خواست‌ها و نیازهای عاطفی فرزندانشان را ندارند، به مدرسه و جامعه اعتماد می‌كنند در واقع بخش زیادی از مسوولیت تربیت فرزندان را به این دو مرجع می‌سپارند. به طوری كه كم‌كم نقش و اقتدار والدین كاهش یافته و دیگر توان تاثیرگذاری بر فرزندان را ندارند. این روند در درازمدت سبب می‌شود كه احساس خودباوری و تعادل روانی در فرزندان تنزل یابد و بتدریج فرزندان این خلاء عاطفی را با برقراری ارتباط با دوستان خود آغاز می‌كنند كه در طولانی‌مدت سبب انحرافات رفتاری آنان خواهد شد و وقتی مشكلات رفتاری فرزندان خود را نشان می‌دهد والدین به دلیل شرایط پرمشقت كاری توان انطباق با مشكلات را ندارند در نتیجه با بروز مشكلات رفتاری در فرزندان كاملا خود را باخته و تسلیم شرایط روزگار می‌شوند.

از آنجایی كه والدین خود را زیاد وقف كارهای بیرون منزل می‌كنند، فرزندان كم‌سن و سال آنها احساس می‌كنند والدینشان آنها را فراموش كرده‌اند لذا با انواع مشكلات روحی و روانی نظیر بی‌حوصلگی، انزواطلبی، بی‌دقتی در درس‌ها، مكیدن انگشت، تیك‌زدن چشم‌ها و عدم برقراری ارتباط صمیمی مواجه می‌شوند.

كودك بیش از هر كس دیگری در روی زمین به محبت و توجه والدین نیاز دارد او بیش از هر مشغله و هر فرد دیگری خواهان وقت و زمان است كه باید پدر و مادر به او اختصاص دهند.

بسیاری از اوقات نیاز كودك تنها یك آغوش گرم و عاشقانه است او نیاز دارد كه تشویق شود و گاهی هم تنبیه. او نیاز دارد كه بر روی دوش‌های پدرش بنشیند و سواری بخورد و با مادرش به پارك برود و بازی كند. والدین باید بدانند كه این زمان‌ها زود می‌گذرد و فرصت‌ها از دست می‌رود و روزی فرا می‌رسد كه در حسرت روزهای از دست رفته غصه می‌خورند كه چگونه آن زمان‌ها نتوانستند در اختیار فرزندانشان باشند و اكنون غصه خوردن فایده‌ای ندارد و زمان از دست رفته را نمی‌توان جبران كرد. اصلا به گذشته خود و به دوران كودكی خود رجوع كنیم. لذت‌بخش‌ترین لحظات آن زمان چه لحظه‌ای بوده مسلما آن زمانی بوده است كه با والدین خود سپری كرده‌ایم. بهترین، به یادماندنی‌ترین، آموزنده‌ترین و موثرترین لحظات ما در آن دوران لحظاتی بوده است كه با والدین خود گذرانده‌ایم.

همه ما بخوبی می‌دانیم كه بهترین روش تربیت روشی است كه بتوانیم با آن كودكی با روان سالم پرورش دهیم و این امكان‌پذیر نمی‌باشد مگر این كه برای بودن در كنار فرزندانمان وقت بگذاریم. هیچ موقعیت و خوشبختی در جهان وجود ندارد مگر این كه خلاء و كمبود ناشی از عدم حضور پدر و مادر را برای كودك پر كند.

منبع :چهاردیواری - با تلخیص

تنظیم برای تبیان :داوودی

سوالات تان در مورد نحوه ی رفتار با فرزند و روش های تربیتی را با مشاوران تبیان مطرح کنید.

برای ارتباط مناسب تر با فرزندان و آشنایی با شیوه های تربیتی می توانید کتاب« تربیت کودک در جهان امروز »را از فروشگاه اینترنتی تبیان خریداری و مطالعه کنید.

مقالات مرتبط :

اگر دوباره فرصت مادری داشتم...

آنچه خوشبختی می آفریند

اشتباهاتی که والدین مرتکب می شوند

به جای زندانبان ، مهربان باش!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.