تبیان، دستیار زندگی
پس با توجه به تبلیغات كافران مستكبر برای ترویج فرهنگ خویش، تشبه به كفار در اموری كه از ویژگی ها و شعارهای آنان است، اطاعت از آنان بوده و زمینه كشاندن مؤمنان به كفر را ایجاد می كند، در نتیجه طبق ظاهر آیه شریف، حرام خواهد بود. یادآوری می شود اگرچه در آیه، ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تشبه به كفار از منظر فقه اماميه
تهاجم فرهنگی

پس با توجه به تبليغات كافران مستكبر براي ترويج فرهنگ خويش، تشبه به كفار در اموري كه از ويژگي ها و شعارهاي آنان است، اطاعت از آنان بوده و زمينه كشاندن مؤمنان به كفر را ايجاد مي كند، در نتيجه طبق ظاهر آيه شريف، حرام خواهد بود. يادآوري مي شود اگرچه در آيه، امر يا نهي به كار نرفته است؛ولي مقصود از آن، فرمان به دوري كردن از پيروي كافران است

يكي ازكارهايي كه كفار و دشمنان امت اسلامي سعي در ترويج آن در بين مسلمانان دارند، تشبه مسلمين به كفار است. گويا آنها دريافته اند كه يكي از راههاي تهاجم فرهنگي و تغيير فرهنگ مسلمانان به ويژه جوانان مسلمان، تشبه آنها به كفار است.

در مقاله حاضر نويسنده كوشيده است كه به بررسي شقوق مختلف فقهي تشبه مسلمانان به كفار بپردازد. اينك مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم: تشبه به كفار در فقه در دو حوزه اساسي مورد بحث قرار مي گيرد:

1-تشبه به كفار در عبادت

به اين معني كه شخص، عبادت را با وضع خاص يا لباس خاصي كه شبيه كافران است انجام دهد؛ چنان كه در روايتي آمده است:عن جعفربن محمد(ع) انه قال: اذا كنت قائماً في الصلاه فلا تضع يدك اليمني علي اليسري و لا اليسري علي اليمني فان ذلك تكفير اهل الكتاب.[1]

امام باقر(ع) فرمود: هنگامي كه براي نماز ايستاده اي، دست راست را روي دست چپ يا دست چپ را روي دست راست قرار نده؛ زيرا اين كار خضوعي (تكفير) است كه اهل كتاب انجام مي دهند.

بحث تشبه به كفار در عبادت گرچه مهم است ولي چنان كه عنوان مقاله نشان مي دهد، از موضوع اين نوشتار خارج بوده و به آن نمي پردازيم.

2-تشبه به كفار در غير عبادت

يعني انسان در غير عبادت در جنبه هاي گوناگون زندگي، تشبه به كفار نموده و خود را همانند آنان سازد. آنچه كه در اين نوشتار مورد بحث قرار خواهد گرفت، همين قسم است كه اكنون مورد ابتلاي جامعه اسلامي نيز مي باشد.

تشبه به كفار در غير عبادت، شكل هاي گوناگوني دارد، ولي مي توان آنها را به سه دسته اساسي تقسيم كرد:

1-تشبه به كفار در پوشش

تهاجم فرهنگی

بدين معني كه مسلمانان در لباس، كفش، كلاه، انگشتر، گردن بند و ساير پوشيدني ها، خود را شبيه كافران سازند؛ همانند پوشيدن كراوات، پاپيون و لباس هايي با مدل ها و تصاوير مخصوص به كفار كه شعار و مروج فرهنگ آنان است. در روايات، تشبه به كفار در خصوص پوشش مورد توجه قرار گرفته و مؤمنان از آن نهي شده اند.[2]

2-تشبه به كفار در آرايش

بدين معني كه مسلمانان در آرايش سر، صورت و ساير مواضع آرايشي، خود را شبيه كافران سازند؛ همانند مدل هاي آرايش سر و صورت برخي افراد كه امروزه كم و بيش در جامعه مشاهده مي شود. در اين باره نيز روايات، مؤمنان را از تشبه به كفار بر حذر داشته اند. [3]

3-تشبه به كفار در آداب و رسوم

منظور از آن، همانند شدن با كفار در آداب و رسومي است كه از ويژگي و شعارهاي آنان به شمار مي رود و اكنون در جامعه نمونه هايي از آن به چشم مي خورد، مانند سگ بازي و آوردن آن به خانه و ماشين و مانند غذا خوردن نزد صاحبان عزا كه در برخي مناطق كشور معمول است و مخارج سنگيني بر صاحبان عزا تحميل نموده و مصيبتي فوق مصيبت است. در اين زمينه نيز اولياي دين، مؤمنان را راهنمايي نموده و آنها را از تشبه به كفار بر حذر داشته اند. [4]

اكنون به بررسي دلايل هر يك از اقسام ياد شده تحت عنوان حكم تشبه به كفار، مي پردازيم:

 حكم تشبه به كفار

تهاجم فرهنگی

1- تشبه به كفار در پوشش

دلايلي كه از آنها حكم تشبه به كفار در پوشش به دست مي آيد، دو دسته اند:

دلايل عام: يعني دلايلي كه به طور كلي دلالت بر حكم تشبه به كفار دارند و در آنها مصداق خاصي مطرح نشده است.

دلايل خاص: يعني دلايلي كه در خصوص تشبيه به كفار در پوشش وارد شده اند.

الف-دلايل عام

1-آيات

آيات متعددي[5]  براي اثبات حركت تشبه به كفار مورد استناد قرار گرفته[6]  ولي دلالت آنها بر مدعا تمام به نظر نمي رسد، زيرا از دقت در متن آيات ياد شده و موضوع مورد بحث در آنها، به دست مي آيد كه اين آيات مربوط به مسايل بنيادي دين همانند توحيد و شرك، عبوديت، رسالت پيامبر اكرم(ص) و حكم بر طبق «ما انزل الله» است چنان كه سخنان مفسرين نيز گوياي همين مطلب است. [7]

بنابراين، استدلال به آيات ياد شده بر مسئله فرعي همانند تشبه به كفار، بجا نيست؛ لذا از طرح آنها صرف نظر مي شود اما دلالت آيه زير و آيات مانند آن بر حرمت تشبه به كفار در برخي موارد تمام است.

يا ايهاالذين آمنوا ان تطيعوا الذين كفروا يردوكم علي اعقابكم فتنقلبوا خاسرين[8] ،

اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر از كساني كه كفر ورزيده اند، اطاعت كنيد شما را به گذشته هايتان باز مي گردانند و سرانجام زيانكار خواهيد شد.

آيه شريفه مربوط به تبليغات كفار پس از جنگ احد است كه در لباس خيرخواهي و نصيحت مي خواستند مؤمنان را از قتال دلسرد نموده و ميان آنان تفرقه بيندازند[9] اما خداوند مؤمنان را از اطاعت آنان برحذر داشته است. مورد آيه گرچه درباره تبليغات كفار پس از جنگ احد است، ولي مورد، حكم در آيه را تخصيص نمي زند. پس با توجه به تبليغات گسترده كافران مستكبر براي ترويج فرهنگ خويش، آيه، تشبه به كفار را در اموري كه از ويژگي ها و شعارهاي آنان است، شامل مي شود؛زيرا پيروي مؤمنان از كفار در امور ياد شده، زمينه گرايش آنان به كفر را فراهم مي سازد؛ با اين توضيح كه طاعت به معناي موافقت با اراده كسي است كه به انجام كاري تشويق و ترغيب دارد، اگرچه فرماني در كار نباشد [10]و از طرفي مقصود از بازگشت به گذشته كه در آيه، نتيجه پيروي از كفار شمرده شده، بازگشت به كفر است. [11]

روشن است كه مقصود از آن، شأنيت است نه فعليت، به اين معني كه لازم نيست پيروي از كفار به صورت بالفعل و حتمي، منجر به كفر پيروي كنندگان شود، بلكه همين كه پيروي، زمينه گرايش به كفر را در آنها ايجاد نمايد، مشمول نهي در آيه خواهد بود. چرا كه در اين آيه، ممكن است اطاعت كفار در همه جا يا توسط همه كس منجر به كفر نشود؛ به ويژه با توجه به اين نكته كه فعل «رد» يعني بازگرداندن به گذشته، به كفار نسبت داده شده است نه به اطاعت، يعني اطاعت از كفار در امور ياد شده، شأنيت و زمينه، فعل كفار را در كشاندن مؤمنان به كفر ايجاد مي كند؛ گرچه ممكن است كفار در همه جا يا نسبت به همه كس قادر به كشاندن آنان به كفر نباشند.

پس با توجه به تبليغات كافران مستكبر براي ترويج فرهنگ خويش، تشبه به كفار در اموري كه از ويژگي ها و شعارهاي آنان است، اطاعت از آنان بوده و زمينه كشاندن مؤمنان به كفر را ايجاد مي كند، در نتيجه طبق ظاهر آيه شريف، حرام خواهد بود. يادآوري مي شود اگرچه در آيه، امر يا نهي به كار نرفته است؛ولي مقصود از آن، فرمان به دوري كردن از پيروي كافران است. [12]

2-روايات

حديث اول:

تهاجم فرهنگی

قال رسول الله(ص): «من تشبه بقوم فهو منهم»[13]

اين روايت با اطلاق خود شامل تشبه به كفار مي شود و در نتيجه مبغوض بودن آن را اقتضا دارد؛ ولي از نظر سند ضعيف است؛ زيرا گرچه در منابع اهل سنت آمده ولي از محدثين اماميه، تنها ابن ابي جمهور احسائي آن را نقل نموده كه نقل او معتبر نيست.

حديث دوم:

 عن علي(ع) انه قال: «من تشبه بقوم عد منهم »[14]

از علي(ع) روايت شده كه فرمود:كسي كه خود را شبيه قومي نمايد، از آنها شمرده خواهد شد. اين روايت نيز با اطلاق خود شامل تشبه به كفار مي شود و دلالت بر مبغوض بودن آن دارد، ولي از نظر سند ضعيف است؛ زيرا آن را ميرزاي نوري و قاضي مغربي به صورت مرسل نقل كرده اند و نسبت به ضعف آن، جبران كننده اي وجود ندارد.

حديث سوم:

قال اميرالمؤمنين(ع): «ان لم تكن حليماً فتحلم فانه قل من تشبه بقوم الا اوشك ان يكون منهم»[15]

علي(ع) فرمود: اگر بردبار نيستي، خود را بردبار بنماي؛ زيرا كم مي شود كسي خود را شبيه قومي سازد و اندك اندك از آنها نشود.

دقت و تأمل در متن روايت ما را به اين نكته رهنمون مي سازد كه اين روايت در مقام بيان حكم تكليفي از قبيل حرمت يا كراهت نيست، بلكه از جمله آغازين آن كه امر به حلم ورزي است و تعابيري همانند «قل» و «اوشك» فهميده مي شود كه روايت، ارشاد به اين واقعيت است كه در اموري چون بردباري، چنانچه كسي بردبار نباشد؛ ليكن خود را همانند بردباران سازد، اندك اندك ظاهر او در باطن سرايت كرده و از آنها خواهد شد.

البته اين روايت، صرف نظر از سند آن، اشاره اي به برخي مفاسد تشبه به كفار دارد. بدين ترتيب كه در صورت تشبه به آنان، چه بسا پيروي از امور ظاهري، اندك اندك به پيروي فكري و اعتقادي منجر شده و شخص در زمره آنان قرارگيرد.

در ادامه زمينه تشبه به كفار در پوشش، رواياتي وارد شده كه مهم ترين آنها مورد بحث قرار مي گیرد


تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

پژوهشکده باقر العلوم

نویسنده :  زين العابدين نجفي


منبع : خبرگزاری فارس

-[1]نوري، 5، 421

-[2]صدوق، علل الشرايع، 348؛ طوسي، تهذيب 6، 173؛ حر عاملي، 3، 279

-[3]حر عاملي 1، 423

-[4] صدوق، فقيه 1، 182؛ حر عاملي، 2، 889

- [5] نساء، 51؛ مائده، 94؛ يونس، 53؛ مؤمنون،17

[6] خرازي، 62

[7]  طبرسي2، 110 و 204؛ 3، 108؛ 4، 112؛ علامه طباطبايي، 5، 28 و 349؛ 01، 65؛ 51، 64.-

[8](آل عمران/149)

[9] - الميزان، 4، 24

[10] -(طوسي، تبيان3، 41؛ طبرسي 1، 518

[11] - (طوسي، تبيان3، 41؛ طبرسي1، 15؛الميزان، 4، 34

[12]  (طبرسي، 1، 518). -

[13]  (ابن ابي جمهور، 1، 56؛ ابوداوود، 2، 255؛هيثمي، 01، 271

[14] - (قاضي مغربي، 2،513؛ نوري، 71،440

[15] -(نهج البلاغه، 1180