فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد | |
مولاى زمان مهتر صاحبدل امجد | |
آن سیّد مسعود و خداوند مؤید | |
پیغمبر محمود، ابوالقاسم احمد | |
وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد | |
این بس كه خدا گوید:« ما كان محمد» (1) |
تولد پربركت حضرت خاتم الانبیا صلى الله علیه وآله كه بنا به اعتقاد علماى امامیه در 17 ربیع الاول سال 570 میلادى و مطابق با سال عام الفیل به وقوع پیوست، آغاز تولدى نوین و روز اعطاى مدال سعادت و رستگارى از سوى حضرت حق براى جامعه بشریت مىباشد. در آن روز نوزادى به این عالم خاكى قدم نهاد كه بعد از چهل سال از سوى خداوند به عنوان آموزگار وحى و مربى برترین فرهنگ زیستن به اهل جهان معرفى گردید. مقارن این ولادت پر بركت در صحنه گیتى آثار شگفتانگیز و اسرارآمیزى رخ داد كه هشدارى براى حاكمان و زور مداران تاریخ به حساب آمد .
فرو ریختن چهارده كنگره در ایوان كسرى، خاموش شدن آتشكده فارس، جاری شدن آب در وادى سماوه بعد از سال هاى طولانى خشكى، سرنگون شدن بتها در مكه و سایر نقاط عالم، خشك شدن دریاچه ساوه، پرتوافشانى نورى از وجود آن گرامى در آفاق آسمان ها و خواب هاى وحشتناك انوشیروان و موبدان، از جمله علائم خارق العاده و از نشانههاى هشدار دهندهاى بود كه مقارن تولد پیامبر خاتم صلى الله علیه وآله در جهان حادث شد كه در منابع معتبر تاریخى و جوامع مورد اعتماد حدیثى از آنها یاد شده است . |
در مورد زندگى، سیره و سخن و خُلق و خوى آن وجود گرامى آثار و مجموعههاى ارزشمندى از سوى دانشمندان و محققین پدید آمده كه هر یك به نوبه خود قابل تحسین و تقدیر است. السیرة النبویه: ابن هشام، السیرة النبویه: ابن كثیر، حیاة النبى و سیرته، سیرة المصطفى: عبدالزهرا عثمان محمد، سیرة المصطفى: هاشم معروف الحسنى، الصحیح من سیرة النبى الاعظم، نهایة المسئول فى روایة الرسول، سیرى در سیره نبوى، فروغ ابدیت، شرف النبى و حیاة القلوب، ج2، برخى از این مجموعههاى نبوى مىباشند كه هر كدام با سلیقه خاص مؤلف و از زوایاى مختلفى به بررسى ابعاد زندگى و سیره آن حضرت پرداختهاند.
در این نوشتار سعى شده در حد وسع، خلق و خوى حضرتش در پرتو آیات وحیانى قرآن بررسى شود، تا به این وسیله جان و دل خود را با آیات نور روشنایى بخشیده و از صفات ستوده محمدى صلى الله علیه وآله بهره ور شویم، چرا كه بر این باوریم: زیباترین و كامل ترین سیماى آن گرامى را باید در آیینه كلام وحیانى پروردگار به نظاره نشست و خصلت هاى زیباى نبوت را از سرچشمه نور جستجو كرد و اگر قرار است انسان براى بهتر زیستن و به سوى سعادت ابدى رفتن به دنبال الگو و سرمشق باشد، آن را در كامل ترین و مطمئن ترین منابع مىتوان یافت كه صفحات درخشان و زرین آن در بلنداى تاریخ و در تاریكترین لحظات آن، شاهراه انسانیت را روشن نموده است . خداوند متعال فرمود: « لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة...»( احزاب/21) ؛ مطمئنا براى شما در[رفتار و گفتار] رسول خدا صلى الله علیه و آله سرمشق نیكو [و كاملى] مىباشد.»
از منظر قرآن كریم یكى از شاخص ترین ویژگی هاى حضرت رسول صلى الله علیه وآله، اخلاق زیبا و برخورد شفقتآمیز با دیگران بود. آن بزرگوار با داشتن این خصلت ستودنى توانست در طول 23 سال، دل هاى بسیارى را به خود شیفته كرده و به صراط مستقیم هدایت نماید، در حالى كه هیچ قدرتى توان چنین كار شگفتى را نداشت . خداوند متعال این عامل اساسى را چنین شرح مىدهد:« فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك»(آل عمران/159) ؛ به بركت رحمت الهى در برخورد با مردم، نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مىشدند.
اساساً آن حضرت بر این باور بود كه فلسفه بعثت براى تكمیل مكارم اخلاق است و مىفرمود:"انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق" (2)؛ همانا من براى به سامان رساندن فضائل اخلاقى مبعوث شدهام .
ابراز محبت و مهرورزى آن حضرت نه تنها شامل دوستان و اهل ایمان مىشد، بلكه مخالفین آن بزرگوار نیز از اخلاق نرم و شفقتآمیز آن گرامى بهره مند بودند و این سبب جذب آنان به سوى اسلام مىگردید . به همین جهت خداوند متعال رسول گرامىاش را تحسین كرده و فرمود: « و انك لعلى خلق عظیم»( قلم/4) ؛ و یقیناً تو داراى اخلاق عظیم و برجستهاى هستى .
كسانى كه خود را وقف اصلاح جامعه كرده و براى سعادت افراد آن از هیچ كوششى فروگذار نمىكنند و با دلسوزى و عشق و علاقه به انجام وظایف محوله مىپردازند، بدون تردید جایگاه خود را در جامعه و دل هاى مردم تحكیم می بخشند و ارتباط نزدیكترى با مخاطبان خود پیدا مىكنند، در نتیجه مردم به آنان به دیده احترام نگریسته و به ایشان اعتماد كرده و به آسانى گفتهها و خواسته هایشان را مىپذیرند. مردم عاشق كسانى هستند كه بدون هیاهو به دنبال اصلاح جامعه و رفع گرفتاری هاى آنان باشند . اگر این دلسوزى و خدمات بىریا، مخلصانه و فقط براى رضاى خداوند عالم باشد، نتیجه آن مضاعف و توفیق در كار حتمى و قطعى خواهد بود . |
تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مكن كه خواجه خود روش بنده پرورى داند
این ویژگى در رهبران الهى و پیشوایان جامعه از اهمیت ویژهاى برخوردار است . قرآن مجید، پیامبر گرامى اسلام را با این خصلت پسندیده معرفى كرده و مىفرماید: « لقد جائكم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتم حریص علیكم بالمؤمنین رئوف رحیم» (توبه/ 128) ؛ همانا فرستادهاى از خود شما به سویتان آمد كه رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایى شما دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است .
خداوند متعال به كسانى كه دلسوزى و مهربانى رسول اكرم صلى الله علیه وآله را نوعى ساده لوحى قلمداد مىكردند و اغماض و چشم پوشی هاى آن وجود گرامى را در مورد افراد خطاكار، سطحى نگرى انگاشته و سخنانى ناروا در مورد پیامبر به زبان مىآوردند چنین مىفرماید: « و منهم الذین یؤذون النبى و یقولون هو اذن قل اذن خیر لكم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین و رحمة للذین آمنوا منكم والذین یؤذون رسول الله لهم عذاب الیم»( توبه/61) ؛ از آنها كسانى هستند كه پیامبر را آزار مىدهند و مى گویند: او گوشىاست . ( آدم خوش باورى است!) بگو: خوش باور بودن او به سود شماست، او به خدا ایمان دارد و [تنها] مؤمنان را تصدیق مىكند و براى مؤمنان شما رحمت است، اما كسانى كه رسول خدا صلى الله علیه وآله را مىآزارند عذاب دردناكى در پیش دارند .
دلسوزى حضرت خاتم الانبیاء به حدى بود كه گاهى از شدت غصه و ناراحتى در آستانه هلاكت قرار مىگرفت . رسول مكرم اسلام نه تنها از انحراف و كجروی هاى برخى از مسلمانان آزرده خاطر مىشد، بلكه از گمراهى و نادانى نامسلمانان نیز در رنج و عذاب بود. تا این كه خداوند متعال از دلسوزى رسول خویش چنین یاد مىكند: « فلعلك باخع نفسك على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا»( كهف/6 )؛ گویى مىخواهى به خاطر اعمال [ نارواى] آنان، اگر به این گفتار ایمان نیاوردند، خود را هلاك كنى .
توفیق در مدیریت جامعه به عوامل مختلفى بستگى دارد كه یكى از مهمترین آنها آشنایى با مشكلات و گرفتاری هاى طبقات محروم اجتماع است . پیامبران الهى عموما و پیامبراسلام خصوصاً از چنین خصلت والایى برخوردار بودند . آنان خود را از مردم مىدانستند و هیچگونه امتیاز و تفوقى بر خویشتن نسبت به سایر اقشار جامعه قائل نبودند . پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مىفرمود: «انما انا بشر مثلكم»( فصلت/6 - كهف/110 ) ؛ همانا من هم همانند شما بشر هستم . در آیه دیگرى خداوند متعال مىفرماید: « لقد جائكم رسول من انفسكم ...»( توبه/ 128) ؛ پیامبرى از خود شما برایتان آمده است . |
افزون بر مردمى بودن، آشنایى و آگاهى و لمس واقعیت هاى پنهان جامعه از خصلت هاى بارز آن حضرت بود.
البته میان امثال پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله و كسانى كه با شعار محرومیت زدایى به عرصههاى رهبرى و هدایت جوامع وارد مىشوند اما خود طعم تلخ محرومیت و گرفتارى را نچشیدهاند و درك این واقعیت ها برایشان سخت و غیر ملموس است فرق زیادى وجود دارد. آنان اگر هم بخواهند در این رابطه درست عمل كنند موفق نخواهند شد، اما كسانى كه این مشكلات و محرومیت ها را از نزدیك لمس كردهاند، درد و رنج طبقات محروم جامعه را بهتر و راحت تر درك مىكنند . قرآن كریم مىفرماید: «الم یجدك یتیما فآوى و وجدك ضالا فهدى و وجدك عائلا فاغنى»( ضحى/6، 7، 8 ) ؛ آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! و تو را گمشده یافت و هدایت كرد و تو را فقیر یافت و بى نیاز نمود.
حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله در مقابل مرفهین بى دردى كه از او مىخواستند از طبقات محروم فاصله بگیرد، این آیه را تلاوت مىكرد: « و ما انا بطارد الذین آمنوا»(هود/ 29) ؛ من هرگز مردم با ایمان را [گر چه در ظاهر محروم و بىچیز و نیازمند باشند] از خود دور نخواهم كرد .
آرى رسیدن به مقام نبوت اوصاف برجستهاى مىطلبد كه یكى از آنها مردمى بودن و آشنایى با حقوق محرومان است . كسى كه مىخواهد دین آسمانى او جاودانه بماند و براى هر قوم و ملتى و در هر عصر و زمانى به كار آید لازم است كه خود با ریشههاى ناعدالتى و فقر و محرومیت از نزدیك تماس داشته باشد تا در بلنداى تاریخ بتواند نداى عدالت خواهى و محرومیت زدایى را به گوش جهانیان برساند . قرآن با یادآورى دوران مشقت بار و سخت زندگى پیامبرصلى الله علیه و آله به آن حضرت سفارش مىكند كه: « فاما الیتیم فلا تقهر. واما السائل فلا تنهر» ( ضحى/9، 10) ؛ یتیم را از خود دور نكن و درخواست كننده را از خود مران .
رسول خدا صلى الله علیه وآله در هنگام هجرت به مدینه نیز در مقابل فریادهاى دعوت دهها نفر از اهالى مدینه، در زمینى كه به یتیمان تعلق داشت فرود آمد و كانون اسلام را در همانجا متمركز نمود كه بعدها به مسجدالنبى و مركز حكومت اسلامى تبدیل شد و تصمیمات مهم جهان اسلام در همانجا اتخاذ گردید .
گذرى كوتاه به تاریخ پیامبران الهى نشان مىدهد كه آنان در راه اعتلاى كلمه توحید و انجام رسالت خویش با سخت ترین موانع روبرو بودهاند، همچنان كه امام صادقعلیه السلام فرمود: «ان اشد الناس بلاء الانبیاء (3)؛ همانا كه انبیاء الهى سخت ترین گرفتاریها را داشتهاند .» اما در این میان حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله بیش از سایر انبیاء در معرض بلاها و آزمایشات سخت قرار گرفت . آن حضرت در این مورد مىفرماید: « ما اوذى نبى مثل ما اوذیت(4) ؛ هیچ پیامبرى همانند من مورد آزار و اذیت قرار نگرفت .» |
اما تحمل و بردبارى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله در برابر كوه مشكلات كه از هر سو به آن حضرت روى مىآورد و موانع گوناگونى كه هر یك مىتوانست سد راه اهداف بلند حضرتش باشد، تمام دشمنان و مخالفین سرسخت آن حضرت را به زانو در آورد .
استاد شهید مطهرى رحمة الله در این زمینه مىنویسد: « اراده و استقامتش بىنظیر بود. از او به یارانش نیز سرایت كرده بود . دوره 23 ساله بعثتش یكسره درس اراده و استقامت است . او در تاریخ زندگىاش مكرر در شرایطى قرار گرفت كه امیدها از هرجا قطع مىشد، ولى او یك لحظه تصور شكست را در مخیلهاش راه نداد . ایمان نیرومندش به موفقیت، یك لحظه متزلزل نشد .» (5)
گاهى خداوند متعال براى تقویت روحیه صبر و مقاومت رسول گرامیش مىفرمود:« فاصبر كما صبر اولوا العزم من الرسل...» ( احقاف/35) ؛ پس صبر و بردبارى پیشه كن، آن گونه كه پیامبران اولوالعزم صبر كردند .
رسول اكرم صلى الله علیه وآله در سخن ارزشمندى پایدارى و مقاومت و اراده آهنین خود را در راه هدف به نمایش گذاشت و هنگامى كه حضرت ابوطالب پیشنهاد مشركین را مبنى بر خوددارى آن حضرت از ابلاغ پیام آسمانى خویش به وى بیان كرد، به عمویش ابوطالب چنین فرمود: « یاعم! والله لو وضعوا الشمس فى یمینى والقمر فى یسارى على ان اترك هذا الامر حتى یظهره الله او اهلك فیه، ماتركته (6) ؛ اى عمو! به خدا سوگند اگر آنان خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند كه از دعوت آسمانى خود دست بردارم هرگز نخواهم پذیرفت تا این كه یا خداوند دین مرا پیروز كند و یا این كه جانم را در راه آن از دست بدهم .»
و این چنین بود كه حضرت محمد صلى الله علیه وآله با تحمل مشكلات و صبر و پایدارى توانست دین مبین اسلام را به جهانیان اعلام كند . انواع گرفتاریها و ناملایمات، صدمات جسمى و روحى، قرار گرفتن در معرض انواع اتهامات از قبیل: ساحر، مجنون، آشوبگر و سایر موانع راه پیامبر،با دو عامل ایمان به هدف و استقامت و پشتكار در راه رسیدن به آن، قابل تحمل بود .
امیرمؤمنان علىعلیه السلام در این مورد مىفرماید: « اشهد ان محمدا عبده و رسوله دعا الى طاعته و قاهر اعداءه جهادا عن دینه، لایثنیه عن ذلك اجتماع على تكذیبه و التماس لاطفاء نوره (7) ؛ گواهى مىدهم كه محمد صلى الله علیه وآله بنده و پیامبر اوست، انسان ها را به عبادت خداوند دعوت نمود و با دشمنان خدا در راه دین او پیكار نمود و مغلوبشان كرد . هرگز همداستانى دشمنان كه او را دروغگو خواندند، او را (از آن دعوت به حق و كوشش در راه استقرار دین اسلام) باز نداشت و تلاش آنان براى خاموشى نور رسالت نتیجه نداد .»
بندگى و خضوع در مقابل حق، فضیلتى ستودنى است كه قرآن بارها بر این صفت زیباى محمدى صلى الله علیه و آله اشاره دارد . خداوند متعال پیامبر گرامىاش را با وصف بندگى - كه تمام اوصاف والاى حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله را تحت الشعاع قرار داده - یاد مىكند و رسول گرامى اسلام نیز به عبودیت خود در پیشگاه حق همیشه افتخار مىكرد . به چند نمونه از آیاتى كه حضرت رسول صلى الله علیه وآله را با صفت والاى عبودیت توصیف مىكند اشاره مىكنیم: |
- « وان كنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله... »( بقره/ 23) ؛ و اگر در آنچه كه به بنده خودمان نازل كردهایم شك دارید، یك سوره همانند آن را بیاورید .
- « ... ان كنتم آمنتم بالله و ما انزلنا على عبدنا یوم الفرقان ...» ( انفال/ 41) ؛ اگر به خدا و به آنچه كه بر بنده خود در روز جدایى [حق از باطل] نازل كردهایم ایمان آوردهاید ... .
- « تبارك الذى نزل الفرقان على عبده لیكون للعالمین نذیرا» ( فرقان/1) ؛ بزرگوار و پر بركت است آن خداوندى كه قرآن را بر بنده [خاص] خود نازل كرد تا بیم دهنده جهانیان باشد .
- « فاوحى الى عبده ما اوحى»( النجم/10) ؛ [در شب معراج] آنچه را كه وحى كردنى بود به بندهاش وحى نمود .
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله آنچنان شیفته عبادت و بندگى در بارگاه ربوبى بود كه گاهى خود را فراموش مىكرد و از خود بی خود مىشد، تا این كه آیه نازل شد: « طه! ما انزلنا علیك القرآن لتشقى»؛ طه! ما قرآن را بر تو نازل نكردیم كه این قدر به زحمت و مشقت بیافتى .
مرحوم فیض كاشانى در ذیل این آیه مىنویسد: پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله آنچنان در عبادت الهى حریص بود كه از كثرت عبادت پاهاى مباركش متورم شده بود، تا این كه خداوند متعال این آیه را فرستاد .
امام باقرعلیه السلام مىفرماید: روزى یكى از همسران آن حضرت به وى گفت: یا رسولالله! چرا به خود اینقدر زحمت مىدهى، در حالی كه یك بنده آمرزیده هستى .
پیامبرصلى الله علیه وآله پاسخ داد: «اولا اكون عبدا شكورا (8) ؛ آیا بنده شكرگزارى نباشم .»
خداوند متعال در برخى از آیات براى عبادت و بندگى پیامبر گرامىاش چنین رهنمود مىدهد: « اقم الصلوة لدلوك الشمس الى غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر كان مشهودا. و من اللیل فتهجد به نافلة لك عسى ان یبعثك ربك مقاما محمودا» ( اسراء/78 و79 )؛ نماز را از زوال خورشید (هنگام اذان ظهر) تا نهایت تاریكى شب (نیمه شب) به پای دار؛ و همچنین قرآن فجر( نماز صبح) را؛ زیرا قرآن فجر مورد شهادت [فرشتگان شب و روز] است . و پاسى از شب را [از خواب برخیز و قرآن و نماز بخوان و] عبادت كن . این یك عمل نافله براى توست . امید است كه خداوند متعال تو را به این وسیله به مقامى محمود ( و در خور ستایش) برانگیزد .»
عدالت خواهى یكى از مهمترین اهداف بعثت پیامبران الهى است . خداوند متعال در سوره حدید مىفرماید: « لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط ...»(حدید/ 25) ؛ ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان كتاب آسمانى و میزان نازل كردیم تا مردم به عدالت قیام كنند . همچنین خداوند متعال از زبان پیامبر گرامى اسلام در سوره شورى مىفرماید: « ... وامرت لاعدل بینكم ...»( شورى/15) ؛ من براى اجراى عدالت در میان شما مامور شدهام . |
و در آیات متعددى قرآن از عدالت خواهى پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله كه یكى از اهداف بعثت آن حضرت نیز مىباشد سخن گفته و مردم را به تبعیت از آن بزرگوار ترغیب و تشویق مىكند .
عدالت طلبى در تمام زوایاى زندگى انسان نقش دارد و گستره آن به گفتار و رفتار و روابط انسان، معاملات، خانواده، دوستان، فرزندان، همكاران و حتى سایر ملل نیز كشیده مىشود . قرآن كریم مىفرماید: « واذا قلتم فاعدلوا» ( انعام/152) ؛ و هنگامى كه سخنى مىگویید، عدالت را رعایت نمایید . پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله آنچنان به این مسئله حیاتى اهمیت مىداد كه حتى در نگاه كردن به دیگران عدالت را رعایت مىنمود . امام صادقعلیه السلام مىفرماید: «كان رسول الله یقسم لحظاته بین اصحابه فینظر الى ذا و ینظر الى ذا بالسویة (9) ؛ رسول خدا صلى الله علیه وآله نگاه خود را در میان اصحاب به طور مساوى تقسیم مىكرد، گاهى به این و گاهى به آن دیگرى به طور مساوى نگاه مىكرد .
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله در یك منشور جهانى، عدالت خواهى و تساوى حقوق انسان ها را در جوامع اعلام كرد و ملاك احترام به حقوق بشر را معین نمود . آن منادى راستین عدالت و آزادى هنگامى كه مشاهده كرد یكى از اصحاب عرب وى، سلمان فارسى را به خاطر غیر عرب بودن تحقیر مىكند، در كلمات حكیمانه و معروفى فرمود: « ان الناس من عهد آدم الى یومنا هذا مثل اسنان المشط، لا فضل للعربى على العجمى ولا للاحمر على الاسود الا بالتقوى (10) ؛ همه مردم از زمان حضرت آدم تا به امروز همانند دانههاى شانه [مساوى و برابر] هستند . عرب بر عجم و سرخ بر سیاه برترى ندارد مگر به تقوى .
پیامبر اسلام در اجراى قانون عادلانه الهى اهتمام خاصى داشت و اگر كسى از آن حضرت تقاضاى غیرقانونى و غیراصولى مىكرد، شدیدا ناراحت مىشد . هنگامى كه بعضى از همسران آن حضرت بعد از جنگ احزاب در مورد تقسیم غنایم جنگى از آن بزرگوار تقاضاى غیرمعقول و خلاف عادت كردند، آن بزرگوار ناراحت شد و 29 روز تمام از آنان فاصله گرفت . خداوند متعال نیز به این مناسبت آیاتى را بر آن حضرت نازل كرد و خطاب به پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: « یا ایها النبى قل لازواجك ان كنتن تردن الحیوة الدنیا و زینتها فتعالین امتعكن واسرحكن سراحا جمیلا»( احزاب/ 28) ؛ اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مىخواهید، بیایید [با هدیهاى] شما را بهره مند سازم و شما را به طرز نیكویى رها سازم . (11)
و به این ترتیب پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله حتى به نزدیكترین افراد خانوادهاش نیز اجازه نداد از قانون الهى تخطى كنند و عدالت اجتماعى را در حكومت اسلامى آن حضرت خدشه دار سازند .
امانتدارى و صداقت پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله نه تنها یاران و پیروان آن حضرت را شیفته ایشان نموده بود بلكه دشمنان نیز به این حقیقت اذعان داشته و صداقت آن بزرگوار را مىستودند . سه سال از بعثت مىگذشت كه حضرت رسول صلى الله علیه و آله روزى در كنار كوه «صفا» روى سنگ بلندى قرار گرفت و با صداى رسایى قشرهاى مختلف مردم مكه را به سوى خویش فرا خواند، آنگاه خطاب به مشركین و سایر مردم فرمود: اى مردم! هر گاه من به شما گزارش دهم كه پشت این كوه دشمنان موضع گرفتهاند و قصد جان و مال شما را دارند، آیا مرا تصدیق مىكنید؟ همگى گفتند: آرى، زیرا ما در طول زندگى از تو دروغى نشنیدهایم. (12)
حضرت خدیجه نیز هنگامى كه پیشنهاد ازدواج به آن حضرت مىداد و شیفتگى خود را به آن وجود گرامى اعلام مىنمود با تأكید بر امانت و صداقت آن بزرگوار، چنین گفت: « انى قد رغبت فیك لقرابتك وسطتك فى قومك و امانتك و حسن خلقك و صدق حدیثك (13) ؛ به خاطر خویشاوندیت و بزرگواریت در میان قوم خودت و امانتدارى تو و اخلاق نیك و راستگوئیت، مایلم با تو ازدواج كنم .»
در این میان تصریح آیات الهى و تاكید كلام وحیانى قرآن بر صداقت و راستى و امانتدارى آن حضرت حلاوتى دیگر دارد . برخى از آیاتى كه به امانتدارى و راستى پیامبر عظیم الشان اسلام اشاره دارند عبارتند از:
1- « قل لا اقول لكم عندى خزائن الله ولا اعلم الغیب ولا اقول لكم انى ملك...» ( انعام/50 ) ؛ بگو: من نمىگویم خزائن خدا نزد من است و من [جز آن كه خدا به من بیاموزد] از غیب آگاه نیستم و به شما نمىگویم من فرشتهام .»
2- « و ما ینطق عن الهوى. ان هو الا وحى یوحى» ( النجم/3 و4) ؛ و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگوید و آنچه مىگوید چیزى جز وحى الهى كه [بر او] نازل مىشود نیست .
3- « ما كذب الفؤاد ما راى» (14) ؛ قلب [ پاك حضرت محمد صلى الله علیه وآله] در آنچه دید هرگز دروغ نگفت .
حضرت محمد صلى الله علیه و آله در امانتدارى آنچنان شهره بود كه حتى دشمنانش بعد از بعثت آن حضرت، با این كه نقشه قتلش را طراحى مىكردند، همچنان او را با لقب «امین» مىشناختند و در امانتدارىاش لحظهاى تردید نكردند و در شب هجرت امانت هایى نزد آن گرامى داشتند . رسولالله صلى الله علیه وآله در غار ثور در عین حالى كه از ترس مشركین مكه مخفى شده بود، به امام علىعلیه السلام سفارش نمود كه یا على! فردا در اجتماعات مردم مكه، صبح و شام با آواى بلند بگو: « من كان له قبل محمد امانة او ودیعة فلیات فلنؤد الیه امانته (15) ؛ هر كس نزد محمد امانتى دارد بیاید امانتش را بازستاند.
خداوند متعال در مورد ویژگی هاى انسان هاى وارسته و با ایمان مىفرماید: « والذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون» ( مؤمنون/ 8 ) ؛ و آنان كه به امانت ها و عهد و پیمان هاى خود وفا مىكنند .
و پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله اسوه كامل و نمونه بارز انسان هاى وارسته و داراى تمام كمالات ویژه اخلاقى بود .
صداقت و امانتدارى از منظر رسول گرامى اسلام آنچنان مهم بود كه به عنوان معیار براى برترى یارانش محسوب می گردید . امام صادقعلیه السلام در این مورد فرمودند:«ان علیاعلیه السلام انما بلغ ما بلغ به عند رسول الله صلى الله علیه و آله بصدق الحدیث و اداء الامانة» (16) ؛ یقیناً علىعلیه السلام با راستگویى و امانتدارى به آن درجه و عظمت در نزد پیامبرصلى الله علیه وآله رسید.
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله در مورد اجراى حدود الهى و قاطعیت در برابر قانون شكنان اهتمام خاصى داشت. آن حضرت در عین حالی كه به اهل ایمان و مظلومان و ستمدیدگان رئوف و مهربان بود، در مقابل كفار و اشرار، با شجاعت و شهامت تمام ایستادگى مىنمود. خداوند متعال در این مورد مىفرماید: « محمد رسول الله والذین معه اشداء على الكفار رحماء بینهم»( فتح/ 29) ؛« محمد صلى الله علیه وآله فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربان هستند. » داستان زیر نشانگر قاطعیت آن حضرت در مقابل متجاوزان و قانون شكنان است . |
گروهى از طایفه بنى ضبه به حضور پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله آمده و ضمن شكایت از بیمارى خود، از آن بزرگوار استمداد كردند. پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله به آنان فرمود: چند روز در مدینه بمانید تا با مراقبت مسلمانان بهبودى یافته و به منطقه خود برگردید . آنان گفتند: یا رسولالله! اگر ما را در خارج از شهر مدینه اسكان دهید برایمان بهتر است . پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله ضمن پذیرش تقاضاى آنان به تنى چند از مسلمانان ماموریت داد تا تعدادى از شتران بیت المال را در چراگاههاى اطراف مدینه نگهدارند و از شیر آنها افراد بیمار بنى ضبه را پذیرایى و پرستارى كنند و از آنان مراقبت نمایند .
این افراد با حمایت پیامبر صلى الله علیه وآله در مدت كوتاهى سلامتى خود را باز یافتند، اما به جاى قدردانى از آن حضرت و یارانش - از آنجایى كه باطنى خبیث و دلى مریض داشتند - سه تن از نگهبانان شترها را كشته و به همراه شتران فرار كردند . هنگامى كه این خبر ناگوار به پیامبر گرامى رسید، علىعلیه السلام را مامور دستگیرى آنان نمود . امیرمؤمنان علىعلیه السلام این خطاكاران متجاوز را در نزدیكی هاى مرز یمن بازداشت كرده و به حضور پیامبرصلى الله علیه وآله آورد . در این لحظه پیك وحى نازل شده و احكام آنان را به رسول خدا ابلاغ نموده و فرمود: «انما جزاوا الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض...» (مائده/33) ؛ كیفر آنان كه با خدا و پیامبرش به جنگ برمىخیزند و در روى زمین اقدام به فساد مىكنند این است كه اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پاى آنها به عكس یكدیگر بریده شود و یا از سرزمین [خود] تبعید گردند .»
حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله از میان این چهار حكم، قطع دست و پا را انتخاب كرد و دستور داد دست و پاى آنها را بر خلاف یكدیگر ( دست راست و پاى چپ یا بالعكس) قطع كنند. (17) .
اصرار بر اجراى قوانین الهى، حیاء و ادب، جوانمردى، سرمشق و الگو بودن براى انسان هاى سعادتجو و حقیقت طلب، امى بودن، تواضع، گذشت، ساده زیستى، سخاوت و نیكى به دیگران، كرامت نفس و بشیر و نذیر بودن، از جمله سایر صفات ستوده حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله است كه در آیات الهى به آنها اشاره شده است .
این مقال را با نقل ابیاتى از سروده معروف شبلى شمیل از دانشمندان برجسته جهان مسیحیت، كه در ستایش عظمت حضرت رسول صلى الله علیه وآله سروده است به پایان مىبریم:
انى و ان اك قد كفرت بدینه | |
هل اكفرن بمحكم الآیات |
« من گرچه مسلمان نیستم اما آیا مىتوانم به آیات محكم قرآن كفر ورزم؟!»
او ما حوت فى ناصح الالفاظ من | |
حكم روادع للهوى وعظات |
« یا به پندها و اندرزهایى كه در آن آیات آمده است و همه بازدارنده نفس از هوا و هوس، و در لباس شكوهمندترین واژهها مىباشند منكر شوم؟!»
و شرایع لو انهم عقلوا بها | |
ما قید العمران بالعادات |
« یا به قوانینى كه اگر مردمان آنها را درك مىكردند براى تحقق بخشیدن به عمران [و تمدن جهان]، همه آیین ها و سنت ها را جز تعالیم اسلام كنار مىگذاشتند، مىتوانم بىتفاوت باشم؟!»
نعم المدبر والحكیم وانه | |
رب الفصاحة مصطفى الكلمات |
«[محمد] بهترین تدبیر كننده و بهترین حكیم بود. او خداى فصاحت و [گوینده] گزیده ترین سخنان است.»
رجل الحجا رجل السیاسة والدها | |
بطل حلیف النصر والغارات |
«[محمد] یگانه مرد خردورزى، كشوردارى و هوشمندى بود و قهرمان هم پیمان با پیروزى بر سپاه كفر است.»
ببلاغة القرآن قد غلب النهى | |
و بسیفه انحى على الهامات |
«[محمد] با بلاغت قرآن، بر همه خردها و اندیشهها چیره گشت و سرها [ى دشمنان ارزش هاى انسانى] را زیر سایه شمشیر گرفت .»
من دونه الابطال من كل الورى | |
من غائب او حاضر او آت (18) |
« قهرمانان تاریخ بشر چه گذشتگان، چه آنان كه اكنون حاضرند و چه آیندگان، [همه و همه] در پایهاى فروتر و پایینتر از مرتبت او جاى دارند.»
پىنوشتها:
1- بخشى از مسمط مسدس شیواى ادیب الممالك فراهانى در مولود مسعود پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله .2- مكارم الاخلاق، ص 8/ فتح البارى، ج 6، ص419 .
3- الكافى، ج2، ص252 .
4- كشف الغمه، ج2، ص537 .
5- مقدمهاى بر جهان بینى اسلامى، ج 3، ص137 .
6- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص284 .
7- نهج البلاغه، خطبه 190 .
8- تفسیر صافى، ج3، ص299 .
9- بحارالانوار، ج16، ص260/ الكافى، ج2، ص671 .
10- مستدرك الوسائل، ج12، ص89 .
11- تفسیر صافى، ذیل همین آیه .
12- فروغ ابدیت، ج1، ص263 .
13- السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص200 و 201 .
14- همان/11 .
15- بحارالانوار، ج19، ص62 .
16- الكافى، كتاب الایمان والكفر، باب الصدق و اداء الامانة، حدیث 5 .
17- الكافى، ج7، ص245 .
18- ادبیات و تعهد در اسلام، صص251 و 252 .
منبع : مجله كوثر، عبدالكریم تبریزى