تبیان، دستیار زندگی
برخى عناوین بویژه د رعرصه معارف دینى از تقدّس و والامقامى در هاله اى از ابهام مانده اند و در آنها گفتگو و كاوش كمترى انجام گرفته است. زیرا عامه مردم نه توان اندیشه در آنها را داشته اند نه جرأت پرسش.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شاخصه های انتخاب مرجع
شرایط اجتهاد از دیدگاه وحید بهبهانی قدس سره

برخى عناوين بويژه د رعرصه معارف دينى از تقدّس و والامقامى در هاله اى از ابهام مانده اند و در آنها گفتگو و كاوش كمترى انجام گرفته است. زيرا عامه مردم نه توان انديشه در آنها را داشته اند نه جرأت پرسش.

خواص نيز چون دراين زمينه با شبهه و پرسشى برنخورده اند به آن نپرداخته اند. اين عناوين هم در حوزه احكام و هم در معارف بسيارند.

در بينش اسلامى كج تابى وكج روى عالم دينى به سان انحراف سلاطين است. صلاح وفساد مردم وجامعه به اين دو قشر و نهاد بستگى دارد. بلكه با دقّت نظر فساد عالم دينى زيان بارتر از فساد سلطان است. زيرا اين انحراف به نام دين انجام مى يابد و در اركان ايمان وعقيده مردم خلل وارد مى كند. به همين جهت درحديث مقدّم شده است:

(صنفان من امتّى اذا صلحا صلح امتّى واذا فسدا فسد امتى: الفقهاء والأمراء)

عالم دينى سفينه نجات امّت اسلامى است كه مردم رااز گردابهاى ايمان سوز عبور مى دهدوامواج فتنه ها وخدعه را با نورعلم وتقوا مى شكافد. لغزش وخلل دراين كشتى يك انحراف وزيان فردى نيست.او با خود يك امّتى را به تباهى مى كشاند ويك جامعه اى را به گرداب هلاكت مى افكند:

( زلة العالم كزلة السفينة تغرق و یغرق)

مقام و مرتبت عالم دينى هرچه بالاتر باشد واطمينان و رجوع مردم بيشتر لغزش و خطاى اوسنگين تر وخطر سازتر خواهد بود. مرجعيّت كه عاليترين نهاد درحوزه هاى علوم دينى شيعه است حساسيت ويژه اى دارد.

ترقى و انحطاط شيعه درگرو توان و ناتوانى اين نهاد مقدس است. در تاريخ تشيّع آنگاه كه زمام اين امر را عالمى توانا ومدّبر به دست گرفت حماسه ها آفريد وثمرات ميمون ومباركى به بارآورد و در هر زمان كه كاستى دراين نهاد پيدا شد نه تنها ازفرصتها و موقعيّتها به سود اسلام بهره بردارى نشد كه رخوت و رنج را براى جوامع اسلامى به ارمغان آورد.

دراين راستا است كه بايد مكانت ومقام اين نهاد را پاس داشت وحساسيّتى نه كمتر از حساسيّت نسبت به رهبرسياسى جامعه بدان ورزيد. دربينش اسلامى چنانكه بى تفاوتى نسبت به رفتار سلاطين خيانت به امّت اسلامى است سهل انگارى وبى حساسيتى درگزينش مرجع وانتخاب احسن خيانت به دين و ايمان مردم وگناهى نابخشودنى است.

* يادكرد ديگرى كه بحثى مبسوط مى طلبد ملاكهاى انتخاب مرجع است.

مرجع مجتهد عادلى است كه برجستگيهاى علمى وخصايص ويژه اخلاقى واجتماعى او او را ملجأ مردم مى كندو در مسايل و پرسشهاى دينى مرجع رجوع مردم جامعه و زمان خويش مى شود.

كار او بيان حكم حوادث واقعه وپرسشهاى نوپيدا است. او متكفّل بيان احكامى است كه مربوط به روابط چهارگانه انسان: ( رابطه باخدا انسانها خود و طبيعت) است. خاستگاه اين پرسشها دگرگونى روابط اجتماعى وپيدايى روابط جديداست كه براثر تحوّل زمان درچهار حوزه يادشده پديد مى آيد.

چون ماهيّت مرجعيّت امرى اجتماعى ومتعلّق اجتهاد متغيّر و زمانى است اختلاف زمانها و شرايط درجدول ملاكها جا به جايى پديد مى آورد. در زمانى شجاعت واقدام درصدر جدول قرار مى گيرد ودر زمانى ديگر عرفان به زمان و شناخت موضوعات.

درجامعه اى عدل و تقوى ملاك اوّل است و در شرايط وجامعه ديگر عقل و تدبير و درجامعه ديگر شرايط ديگر.

اين جا به جايى يا ا زناحيه توسعه درمصاديق پديد مى آيد يا از ناحيه تغيير موضوع. مثلاً حوادث واقعه جوامعى كه ارتباطات از سطح زندگى خانوادگى وقبيله اى فراتر نمى رود شكلى بسيط دارد و پاسخ بدانها چندان مشكل نمى نمايد و شرطى به نام شناخت موضوع و زمان دركارنيست. ولى درجوامع توسعه يافته و يا درحال توسعه كه بافت اجتماعى پيچيده اى دارند و روابط چهارگانه انسان كه موضوع حكم است ابعاد مختلفى دارد شناخت حادثه و موضوع نوپيدا منوط به آگاهى از تأثير وتأثرآن دربقيّه نهادها وروابط اجتماعى است. دراين جوامع شناخت زمان و مكان و روابط پيچيده حاكم برجوامع ازمقوّمات اجتهاد صحيح است چه رسد به ملاك مرجعيّت.

كسى كه اين مسائل را نشناسد تصوّر صحيحى از موضوعات نمى تواند پيدا كند تا حكم صحيحى بدهد. چنين كسى بى شك نمى شود مرجع رجوع مردم دراحكام براى برقرارى زندگى اسلامى باشد.

 اين است كه امام راحل فرمود:

اجتهاد مصطلح درحوزه ها كافى نمى باشد بلكه يك فرد اگر اعلم درعلوم معهود حوزه ها هم باشد ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهدو يا نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و به طور كلّى درزمينه اجتماعى و سياسى فاقد بينش صحيح و قدرت تصميم گيرى باشد اين فرد درمسائل اجتماعى وحكومتى مجتهد نيست.

ازشرايطى كه پيش از انقلاب قابل طرح نبود ولى با پيدايش نظام اسلامى اهميّت اول را دارد تعهّد به حفظ نظام اسلامى است.

اين شرط براى انتخاب مرجع به دوجهت ضرورى است:

1. درعرصه مباحث نظرى عدالت و تقوا از شرايط اساسى مرجع دينى است. اگرمجتهدى اعلم علماى عصر باشد ولى درعدالت و تقواى اوكاستى باشد قابل مراجعه نيست. رجوع به او در حكم مراجعه به طاغوت است. زيرا چنين كسى نه تنها نمى تواند انسانها را به نور برساند; بلكه چه بسا آنان را درظلمات گرفتار سازد.ابتدايى ترين شرط تقوا و عدالت انجام فرائض است.

از جمله فرائض مهمّ دراسلام حفظ نظام اسلامى است كه به تعبير فقها (رحمة اللّه عليهم) دررأس فرائض قرار دارد. هيچ فريضه اى نمى تواند مانع انجام آن گردد وهيچ توجيهى شانه تهى كردن از اين تعهّد بزرگ را نمى تواند موجه نشان دهد.

بر اين اساس تعهّد به حفظ نظام درروزگار ما ازاساسى ترين شرايط در انتخاب مرجع است; چه اگر مجتهدى اين مهم را سرلوحه كارها و تعهدات خويش قرار ندهد مهم ترين فريضه اسلامى را ترك كرده

2.درعرصه عمل مراجع امين مردم و مورد اطمينان آنان مى باشند.

مردم احكام دين خودرا از آنان مى گيرنداگرمرجعى درقبال نظام بى تعهّد شد روح بى تفاوتى و كناره گيرى ازصحنه درمردم دميده مى شود وسهل انگارى دربرابر نظام اسلامى موجه مى نمايد. او وقتى مى بيند مقتداى دينى اش دربرابر وقايع جارى مملكت بى تفاوت است نه تنها خودرا موظف به حضور درصحنه نمى يابد كه چه بسا نسبت به روند نظام با ديد ترديدو شك مى نگرد.

اگر پژوهشگرى اجتماعى به بررسى علل بى تفاوتى دربرخى اقشار جامعه بپردازد اين را از كار آمدترين انگيزه ها خواهد يافت.اينان بذرشوم بى تفاوتى رادرمجلس سوگوارى امام حسين (ع) كه خودقربانى بى تفاوتى عالمان زمانش شد در دل پاك عاشقان آن والامقام مى كارند ودل پاك خلق خدا را براى فرود و قبول طرحها وانديشه هاى مخالفان نظام اسلامى مهيّا مى نمايند.

با اين تحليل و دهها پى آمد زيان بارديگر كه مجال برشمارى آن نيست آيا مى شود مجتهدى را كه دربرابر مسائل نظام بى تفاوت است ودرحفظ وبقاى آن تعهّدى ندارد مرجع مردم قلمداد كرد؟


منبع:سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی                     تنظیم:نقدی-گروه حوزه علمیه تبیان