تبیان، دستیار زندگی
در اینكه بهشت آدم كجا و چگونه بوده است اقوالى بیان شده است از اینقرار: 1- ابو هاشم میگوید: این بهشت باغى از باغهاى آسمان بوده و غیر از بهشت جاودان زیرا آن بهشت موعود جاودانى و ابدى است و نیز تكلیفى در آن وجود ندارد. 2- ابو مسلم میگوید این بهشت یكى از با
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهشت آدم کجا بود؟

بهشت

اشاره:

چقدر به این سوال فکر کرده اید؟

آیا در نتیجه تامل تان توانسته اید پاسخی مقنع و خالی از هر گونه ایراد و البته سازگار با دیگر آیات قرآن، برای این سوال دست و پا کنید؟ کمتر مفسری را سراغ داریم که به این آیه رسیده باشد و این مساله را از خود نپرسیده باشد.

شاید دقیقترین دیدگاه در این خصوص، از آن علامه طباطبایی باشد.

این سید متاله و راسخ در علم تفسیر، چنانکه رویه اوست، با میزان قرآن و بازوی عقل، پاسخ این سوال را به گونه ای داده اند که جای کمترین ایراد و به قول طلاب دین، "ان قلتی" را باقی نگذاشته است. دیدگاه علامه را می توانید در اینجا ببینید.

اما اکنون بپردازیم به تفسیر آیه مربوطه: 

وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِینَ (بقره/35)

[ترجمه‏]

و گفتیم: اى آدم تو و همسرت در بهشت آرام بگیرید و از آن، هر چه خواستید بخورید و نزدیك این درخت نشوید كه از ستمكاران خواهید شد.

پس از آنكه خداوند آدم را به علومى اختصاص داد كه شایسته سجده ملائكه

شد باو گفت (قلنا) اى آدم تو و همسرت بهشت را محل سكونت و منزل قرار دهید و در آنجا بمانید.

این امر الهى بآدم در باره سكونت بهشت بعقیده بعضى تعبّدى و براى بیان واجب و بعقیده دیگران براى بیان اباحه و جائز بودن و غیر تعبّدى بوده است زیرا در آن مشقت و ناراحتى نبود كه تكلیف بدان، تعبّدى باشد.

و همین طور امر به اینكه بخورید (كُلا) مسلماً براى اباحه است ولى نهى از نزدیك شدن بآن درخت (لا تقرباً) بى شك تعبدى و براى بیان حرمت آنست.

این بهشت كدام است؟

در اینكه بهشت آدم كجا و چگونه بوده است اقوالى بیان شده است از اینقرار:

1- ابو هاشم میگوید: این بهشت باغى از باغهاى آسمان بوده و غیر از بهشت جاودان زیرا آن بهشت موعود جاودانى و ابدى است و نیز تكلیفى در آن وجود ندارد.

2- ابو مسلم میگوید این بهشت یكى از باغ‏هاى دنیا و روى زمین بوده است و جمله: «اهْبِطُوا مِنْها» (از آن پائین بیائید) دلالت بر این ندارد كه این بهشت در آسمان بوده است زیرا همانطور كه در آیه كریمه فرموده: «اهْبِطُوا مِصْراً» (بشهر فرود آئید) و مسلماً از آسمان فرود نیامدند.

آنان كه معتقدند كه این بهشت جاودانى نبوده استدلال میكنند به اینكه شیطان به آدم گفت «هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ» «طه/120» (مى‏خواهى تو را بدرختى كه در اثر خوردن میوه آن جاودانى خواهى شد راهنمایى و دلالت كنم) و بدیهى است كه اگر این بهشت ابدى بود آدم آن را میدانست و نیاز بدلالت شیطان نداشت.

ولى بیشتر مفسّران و حسن بصرى و عمرو بن عبید و واصل بن عطا و بسیارى از معتزله چون جبائى و رمّانى و ابن اخشید معتقدند كه این همان بهشت جاوید بوده است زیرا از نظر ادبى «الف و لام» «الخلد» براى تعریف است و این كلمه مانند اسم خاصّى براى آن بهشت شده است.

و در جواب اینكه اگر بهشت جاوید بود چگونه شیطان در آن میزیسته و آدم را فریب داده است میگویند ممكن است آدم صداى شیطان را از خارج بهشت شنیده باشد.

و از این كه چگونه آدم از آن خارج شد در حالى كه هر كه داخل بهشت جاوید گردد براى همیشه در آن خواهد ماند میگویند این ماندن در صورتى است كه اهل بهشت براى گرفتن پاداش زحمات خود در آن استقرار پیدا كنند اما قبل از آن همه چیز و همه كس باید فانى شوند همانطور كه قرآن مى‏فرماید: «كُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» «قصص/88» (همه چیز جز او هلاك و فانى خواهند شد.)

«وَ كُلا مِنْها رَغَداً» از میوه‏ها و نعمت‏هاى بى‏رنج بهشت سود ببرید و بخورید هر چه خواستید جز اینكه به آن درخت نزدیك نگردید یعنى بقول امام باقر از آن نخورید و براى خوردن نزدیك بآن نشوید شاهد همین معنا است كه مخالفت این نهى از خوردن میوه آن درخت پدید آمد نه از نزدیك شدن به آن. و با شاهد دیگر اینكه قرآن مى‏گوید: «فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما» «طه/121» (از آن خوردند و عورت‏هایشان نمودار و آشكار شد).

گناه بوده یا ترك اولى؟

در اینكه این نهى تحریمى بوده یا تنزیهى و یا بعبارت دیگر حرام بود خوردن آن میوه و یا مكروه، اختلاف شده است.

و ما كه انبیاء را از گناه چه صغیر و چه كبیر معصوم مى‏دانیم نهى را تنزیهى دانسته و معتقدیم براى آدم بهتر بود كه از میوه آن نمى‏خورد و با خوردنش ترك اولى مرتكب شد نه گناه.

بعقیده معتزله خوردن میوه براى آدم گناه صغیره بود كه عمداً و یا سهواً و یا از روى تأویل و تفسیر (باختلاف اقوال) مرتكب آن شد.

علت اینكه ما مى‏گوئیم انبیاء مرتكب گناه مطلقا نمیشوند اینست كه گناهان بعقیده ما همه كبیره هستند و اگر گناهى را صغیره و كوچك میشمرند با مقایسه و سنجش بگناه بزرگتر است. و مرتكب گناه مستحق سرزنش و عقاب است.

و مسئله «حبط» گناه بعقیده ما درست نیست و چون ساحت انبیاء از سرزنش و عقاب دور است پس ناچار آنان گرد هیچ گناهى نمى‏گردند.

بدیهى است اگر پیامبرى گناه كند دیگران از پذیرفتن امر و نهى او دورى مى‏جویند زیرا روح انسان از كسى پذیرش دارد كه در باره‏اش احتمال ارتكاب گناه ندهد و چون هدف بعثت انبیاء نجات بشر است باید آنچه را كه سبب دورى مردم از آنان مى‏گردد مانند بیمارى روحى و یا جسمى كه سبب نفرت است نداشته باشند تا مردم گرد آنان جمع شده از نور هدایتشان بهره‏مند گردند.

این درخت چه بود؟

در این كه درخت حرام چه بود اختلاف شده است از این قرار:

1- سنبله گندم از نظر ابن عباس.

2- درخت انگور از نظر «ابن مسعود» 3- درخت انجیر از نظر «ابن جریح» 4- درخت كافور از «حضرت على بن ابى طالب» علیه السلام بیان شده است.

5- درخت علم خیر و شرّ از «كلبى» 6- درختى كه ملائكه از ثمره‏اش خوردند و جاودانى شدند از «ابن جذعان» «فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» یعنى با خوردن میوه آن درخت شما از ستمكاران بخود خواهید شد و كسى كه خود را از ثوابى محروم مى‏دارد صحیح است كه به او گفته شود «او بخود ستم كرده است»

منبع:

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، صص 134_131


تنظیم برای تبیان: الف_شکوری