تحریفات ذهبی در مورد قیام حسین (علیهالسلام)
ابوعبدالله محمّد بن احمد شمس الدین الذهبی دمشقی متوفی سال 748 قمری یكی از مورخان و محدثان بنام شافعی دمشق است كه «تاریخ اسلام» او بسیار مشهور است. تألیف او در سی جلد به چاپ رسیده و از آنجا كه شیوه او بر اساس «حولیات» یعنی سالنگاری است، درباره واقعه عاشورا و مقتل الحسین علیهالسلام در ضمن حوادث سال 61 هجری و مجلد سوم آن سخن گفته است.
1 ـ وی در ابتدا با ذكر این كه مردم كوفه به امام حسین علیهالسلام نامه نوشته و او را به شهر خود دعوت كردند، از كسانی چون ابوسعید خدری، مسیب بن نجبه فزاری، ابن عبّاس، عبدالله بن مطیع، عبدالله بن عمر، عبدالله بن جعفر یاد میكند كه سر راه امام را گرفته و یا با او مكاتبه كرده و نسبت به عواقب این اقدام به او هشدار دادهاند. سخنی كه از همه این افراد گزارش شده این است كه ای حسین! كوفیان به عهد خود وفادار نیستند، آنان همان كسانی هستند كه پدر تو را كشتند و برادرت را مسموم ساختند و تو را هم خواهند كشت.(1)
ذهبی گزارشی از پاسخ امام به آنان نمیدهد جز پاسخی كه به نامه عبدالله بن جعفر همسر زینب سلامالله علیها از سوی ایشان داده شده كه امام در آن فرمود: جدّ خود رسولالله صلیاللهعلیهوآله را در خواب دیده و ناچار هستم به این سفر عازم شوم.(2)
در هیچ یك از این گزارشها سخنی از مقصد و هدف والای امام، كه همانا اجرای امر به معروف و نهی از منكر، جهاد برای احقاق عدالت، مبارزه با حكام فساق و فجار و ... باشد در میان نیست در صورتی كه امام از ابتدای سفر تا هنگام شهادت در مواقع مختلفی هدف خویش را بیان كرده و منابع نیز ضبط كردهاند.
طبیعی است شمس الدین الذهبی به عنوان یكی از مورخان بزرگ اهل سنت از طرفی خود مستقیما به ثبت این گزارشها تمایلی ندارد و از سوی دیگر، روایات خود را از دو مورخ دیگر اهل سنت یعنی ابن سعد و نیز ابن عساكر صاحب تاریخ دمشق گرفته است كه آنان نیز به عنوان تاریخنگاران برجسته مكتب اهل سنت، مسأله مهم مورد نظر را نادیده گرفته و ذكری از آن به میان نمیآورند.
2ـ روایت دیگری كه با گزارشهای مورخان دیگر، سازگاری ندارد این است كه عمر بن سعد ابی وقاص توسط فردی خبر قتل مسلم بن عقیل را به امام حسین علیهالسلام میرساند.(3) در حالی كه چنین نیست و عمر بن سعد به قولی كه به مسلم برای رسانیدن خبر قتل او داده بود عمل نكرد و امام تنها توسط حر بن یزید ریاحی كه راه بر ایشان گرفته بود از شهادت مسلم آگاه شد.(4) نكته جالبتر در این روایت این كه وقتی این خبر به امام حسین علیهالسلام رسید علی اكبر از پدرش خواست تا باز گردد و گفت مردم عراق با او حیله كرده و چون به عهد خود وفادار نیستند، شما هم مسئولیتی در برابر آنان ندارید، ولی در مقابل، فرزندان عقیل گفتند اكنون نمیتوان بازگشت و حسین علیهالسلام را به رفتن تشویق میكنند! در این حال امام از اصحاب میخواهد كه هر كس دوست دارد میتواند برگردد.(5)
گزارش ذهبی معنایی جز سست و مردد نشان دادن نزدیكترین كسان حسین علیهالسلام یعنی فرزند برومندش علی اكبر نسبت به این امر عظیم و واجب الهی در بر ندارد. البته باید افزود درخواست علی اكبر برای بازگشت در منابع دیگر ذكر نشده است.
3ـ گزارش دیگری كه ذهبی ثبت كرده، صحبت امام با كسانی است كه راه را بر او گرفتند، ایشان از آنان میپرسند آیا شما چیزی را كه پیامبر صلیاللهعلیهوآله از مشركان پذیرفت از من نمیپذیرید؟ آنان گفتند آن، چه بود؟ امام پاسخ فرمود وقتی از او تقاضای صلح میكردند میپذیرفت. آنان نیز جواب منفی دادند.
این روایت همانند روایت ابن عساكر مسأله تقاضا و شرط امام حسین علیهالسلام برای دیدار و بیعت با یزید را مطرح میكند(6) كه در مبحث ابن عساکر بطلان آن را روشن ساختیم.
4ـ ذهبی همانند ابن عساكر و خصیبی به ذكر غرایب و تغییراتی كه پس از قتل امام حسین علیهالسلام در نظام هستی پدید آمده میپردازد كه با آنها مشابه است ولی به چند مورد متفاوت از آن اشاره میكنیم:
1 ـ پس از قتل امام حسین علیهالسلام به مدت شش ماه آسمان قرمز بود.
2 ـ گیاهان صحرای كربلا كه سبز بودند همگی در آن روز خاكستر شدند.
3 ـ وقتی شتری را در اردوگاه كشتند گوشت آن مثل چوب شد.
4 ـ ابن عبّاس در آن روز پیامبر صلیاللهعلیهوآله را دید كه شیشهای از خون در دست داشت و به ابن عبّاس میگفت این خون حسین علیهالسلام و اصحاب اوست.
5 ـ ام سلمه گریه و نوحهسرایی جنیان بر حسین علیهالسلام را شنیده است.
6ـ تمامی مردم شنیدند كه جنیان در آن روز بر حسین علیهالسلام عزاداری میكنند و اشعاری در مصیبت قتل او میسرایند.(7)
تلاش ذهبی و ابن كثیر برای تبرئه یزید از قتل امام حسین علیهالسلام
5ـ یكی دیگر از ترفندهای زیركانه مورخان شامی از جمله ذهبی و ابن كثیر مبرّا ساختن یزید از قتل امام حسین علیهالسلام است كه عمدتا كوشیدهاند بار این گناه عظیم و نابخشودنی را از دوش وی برداشته، به گردن عبیدالله بن زیاد بگذارند و چنین وانمود سازند كه وی بطور مستقل و بدون اجازه یزید به قتل امام اقدام كرده و یزید به این امر راضی نبوده است.شمس الدین الذهبی روایاتی در این مورد ذكر میكند؛ از جمله اینكه وقتی سر امام حسین علیهالسلام نزد یزید فرستاده شد، او سر مبارك را بین دستان خویش قرار داد و میگریست و پس از سرودن شعری میگفت: اما به خدا سوگند اگر من همراه تو بودم هرگز تو را نمیكشتم. سپس امام سجاد علیهالسلام به او میگوید اگر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ما را چنین مغلوب و در غل و زنجیر میدید دوست داشت كه ما از آن غل رهایی یابیم، یزید نیز گفت راست میگویی و دستور داد او را از غل رهانیدند و سپس هر چه اسیران خواستند برای آنان فراهم كرده و آنان را به سوی مدینه باز گرداند.(8)
در روایت بعدی ناراحتی یزید از اقدام عبیدالله را و حتی اینكه وی بر ابنمرجانه لعنت فرستاده و همه گناهان را به گردن او میاندازد از طبری گزارش میكند و پس از آن روایت دیگری از قول امام سجاد علیهالسلام نقل میكند كه ما، در حضور یزید گریه او را هنگام دیدن سر مشاهده كردهایم و او به ما هر چه خواستیم بخشید و سپس طی نامهای به مسلم بن عقبه حاكم مدینه سفارش فراوانی نسبت به ما كرد.
(9)
ابن كثیر نیز در «البدایة و النهایة» همچون ذهبی میكوشد تا یزید را از قتل امام مبرا سازد. وی علاوه بر روایات ذهبی روایات دیگری نیز گزارش میكند؛ از جمله اینكه:
1ـ وقتی سرهای شهدا را به حضور وی آوردند گریست و گفت: من از اطاعت شما بدون قتل حسین علیهالسلام خشنودتر بودم. خداوند ابن سمیه را لعنت كند؛ به خدا سوگند اگر من در كار او بودم از او میگذشتم. خداوند حسین علیهالسلام را رحمت كند.
2ـ در روایت دیگری آمده است، خداوند ابنمرجانه را خوار كند. اگر بین او و این خاندان خویشی و قرابتی و رحمی بود با آنان چنین نمیكرد.
3ـ یزید به زهیر بن قیس كه سرهای شهدا را آورده بود صلهای نداد و هنگامی كه یحیی بن حكم برادر مروان، شعری در تجلیل از عبیدالله و اقدام او سرود بر سینه او زد.
4ـ در روایتی دیگر از مهربانی یزید نسبت به امام سجاد علیهالسلام سخنها گفته میشود كه یزید هیچ غذایی در ظهر و شام نمیخورد مگر آن كه علی بن الحسین علیهالسلام را با خود همغذا میكرد. و وقتی خواست اهل بیت و اسرا را به مدینه باز گرداند به او گفت: خداوند سمیه را تقبیح و خوار نماید، به خدا سوگند اگر من كنار پدرت بودم چیزی نبود كه از من بخواهد و من به او ندهم و تا حد توان از او مرگ را باز دارم حتی اگر به هلاكت بعضی از فرزندان من منجر میشد ولی خداوند چنین خواسته بود كه دیدی، آنگاه مال فراوانی به آنان بخشید و بهترین لباسها را پوشانیده و به فرستاده خود نسبت به آنان سفارش نمود.
ابن كثیر پس از ذكر این روایات میگوید این امر، گفتههای روافض (شیعیان) را رد میكند كه میگویند اسیران را بر شترهای برهنه بدون پالان و جهاز سوار كردند و لباسهای آنان به گونهای پاره بود كه پشت و مقابل آنان دیده میشد. سپس در پایان، خود اظهار میدارد كه یزید به كشتن امام حسین علیهالسلام راضی نبود و آنچه به گمان میآید اینكه اگر قبل از آنكه امام كشته شود یزید اطلاع مییافت او را رها میكرد.(10)
دلائل باطل بودن ادعای ذهبی و ابنكثیر
1ـ یزید برای گرفتن بیعت از امام حسین علیهالسلام در همان ابتدا به حاكم مدینه نوشت كه یا از او بیعت بگیر و یا سر از تن او جدا كن و برای من بفرست(11)؛ به عمرو بن سعید دستور میدهد به بهانه انجام حج با گروهی به مكه رفته، حسین(علیهالسلام) را دستگیر كند و نزد او بفرستد و اگر امتناع كرد او را بكشد.(12)2ـ عبیدالله بن زیاد لحظه به لحظه، حركت امام به سوی عراق و نیز گزارشهای رسیده از عمر بن سعد و برخورد او با سپاه امام حسین علیهالسلام و كشته شدن آن حضرت را به اطلاع یزید میرسانید كه مكاتبات او با یزید ثبت شده است(13)، پس نمیتوان پذیرفت كه یزید از این حادثه بیاطلاع بوده است.
3ـ مسأله چوب زدن یزید بر دهان مبارك امام حسین علیهالسلام در تمامی منابع شیعه و سنی مضبوط است(14) كه این امر نشاندهنده سرور وی نسبت به قتل آن حضرت است!
4 ـ یزید هنگامی كه با چوب به دهان امام حسین علیهالسلام میزند اشعاری میخواند كه در آن سرور خویش را از گرفتن انتقام اجداد خود (بنی امیه) در روز بدر كه به دست علی علیهالسلام كشته شدند، بیان میكند.(15)
5 ـ یزید دستور داد برای عبرت همگان سرهای مبارك شهدا و نیز سر امام حسین علیهالسلام را سه روز بر دروازههای دمشق و نیز جامع اموی آویزان كنند.(16)
6ـ خطبههای كوبنده حضرت زینب در مقابل یزید و افشاگریهای او در مورد اینكه یزید میكوشد تا نور اهل بیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را خاموش كند و نیز كینههایی كه او از گذشته در دل دارد و مسائل دیگر میتواند وضعیت این تحریفات را روشنتر كند.(17)
7 ـ هنگامی كه خبر اعزام كاروان اسیران كربلا و سرهای شهدا در دمشق به یزید رسید، وی دستور داد تا شهر را آذین بسته و بیارایند و زنان و مردان همگی برای تماشای كاروان حاضر شوند.(18)
8 ـ یزید با سرور و شادی به امام سجاد علیهالسلام و زینب كبری(علیهاالسلام) میگوید دیدید كه خداوند چگونه شما را خوار و ذلیل ساخت.(19)
9ـ در روایت دیگری یزید به علی بن الحسین علیهالسلام میگوید ای علی، پدر تو خویشی مرا قطع كرد و حق مرا نشناخت و در حكومت با من به نزاع برخاست و خداوند نیز با او چنین كرد كه دیدی.(20)
10ـ از همه این مسائل مهمتر اینكه نباید از گرایش مورخان شامی و اهل سنت به حاكمان اموی و احترامی كه نسبت به معاویه و فرزندش یزید قائل هستند غافل شد و دیگر اینكه دورههایی كه این مورخان شامی در آن میزیستند، جریان تاریخنگاری را بدان سو كشانیدند كه از آن سخنها گفتیم.
11ـ نكته آخر اینكه ممكن است واقعا یزید برای عوامفریبی و تبرئه خود به چنین اقداماتی نیز متوسل شده باشد و مورخان وابسته اموی به آن پر و بالهایی داده باشند.
«اصغر قائدان»
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی
1ـ هدایة الكبری 4/5-9، این روایات در بیشتر منابعی كه تاكنون ذكر كردهایم آمده است.
2ـ پیشین، همانجا.
3ـ پیشین 4/11.
4ـ مسعودی، مروج الذهب 3/66.
5ـ تاریخ الاسلام 4/11.
6ـ همان 4/15.
7ـ همان 4/18-15.
8ـ همان 4/19.
9 ـ همان 4/21.
10 ـ ابن كثیر، البدایة و النهایة 8/196، 202، 203.
11ـ ابن اعثم كوفی، الفتوح 5/18.
12 ـ شیخ مفید، الارشاد 67 و 68.
13 ـ ابن اعثم كوفی، همان كتاب 5/69 و 147.
14ـ طبری، تاریخ الطبری 6/267؛ ابن اثیر، الكامل فی التاریخ 4/35؛ ابن كثیر، البدایة و النهایة 8/192.
15 ـ پیشین، همانجا.
16ـ خوارزمی، مقتل الحسین 2/75؛ ابن كثیر، همان كتاب 8/204.
17ـ بنگرید به: طبرسی، الاحتجاج، جلد دوم؛ مجلسی، بحارالانوار، جزء 45 از مجلد پانزدهم؛ ابن طیفور، بلاغات النساء؛ عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین او حدیث كربلا.
18ـ مجلسی، بحارالانوار 45/124-128؛ باقر شریف القرشی، حیاة الامام حسین(ع) 3/368.
19 ـ ابن كثیر، همان كتاب 8/194.
20 ـ پیشین، همانجا.