تبیان، دستیار زندگی
جاحظ در البیان و التبیین جلد اول ، این جمله را از علی علیه السلام نقل‏ می‏کنند : « قیمة کل امری ما یحسنه » . بعد می‏گوید اگر در همه این‏ کتاب جز این کلمه نبود کافی بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مقام و منزلت نهج البلاغه از نظر بزرگان
حجة الاسلام و المسلمین سید میرزا آقا شیرازی استاد نهج البلاغه

سید رضی که خطب امیر المومنین را جمع کرده و اسمش را " نهج البلاغه " گذاشته در مقدمه نهج البلاغه در توصیف کلام آن حضرت می‏گوید:

  1. علیه مسحة من العلم الالهی و فیه عبقة من الکلام النبوی . سخنان علی نشانه‏ای ازعلم الهی و بویی از سخنان رسول خدا دارد . این هماهنگی و شباهت و سنخیت که بین کلمات امیرالمؤمنین و کلمات‏ رسول اکرم هست ناشی از همان هم ریشگی و هم اصلی است ، از این است که‏ امیرالمؤمنین در بوستان رسول اکرم شکفته و آب خورده و رشد کرده است و امیرالمؤمنین علاوه بر اینکه با رسول خدا قرابت نسبی دارد و همخون است ، قرابت روحی و تربیتی دارد ، دست پرورده شخص رسول اکرم است ، نه تنها از تعلیمات رسول خدا استفاده کرده ، بلکه مربی خصوصی و خانگی او شخص‏ رسول خدا بوده .

نهج البلاغه - که عرض کردم مجموعه‏ای است از کلمات‏ امیرالمؤمنین و سید رضی آنها را جمع کرده ؛گذشته از اینکه آیت فصاحت و بلاغت و سخنوری است و سید رضی که خود مردی ادیب و شاعر بوده به همین‏ منظور آنها را جمع کرده و این نام را یعنی " نهج البلاغه " روی آن‏ گذاشته؛ یک گنجینه نفیسی است از معارف اسلامی و بعد از قرآن بهترین اثری‏ است که از اسلام در دست است . کلمات امیرالمؤمنین از همان صدر اسلام‏ مورد عنایت و توجه دوست و دشمن بوده . حتی دشمنان و مخالفان آن حضرت‏ آنها که اهل( فکر ) و فضل و ادب بودند از توجه و ضبط و حفظ آنهانمی‏توانستند خودداری کنند .

عبدالحمید ، کاتب معروف و کاتب مروان بن محمد آخرین خلیفه اموی بود و اصلا هم اهل شام است ، این مرد ضرب المثل بلاغت و فصاحت و نویسندگی‏ است تا آنجا که گفته‏اند : " بدأت الکتابة بعبد الحمید و ختمت بابن‏ العمید " نویسندگی با عبدالحمید شروع شد و به ابن العمید ختم شد . وقتی‏ که از عبدالحمید می‏پرسند : " ما الذی خرجک فی البلاغه ؟ " چه چیز تو را به این بلاغت رساند ؟ گفت : " حفظ کلام الاصلع " کلمات اصلع یعنی علی‏ را حفظ کردم . این مرد همان طور که عرض کردم از نزدیکان امویهاست و اصلا اهل شام است و در عین حال اقرار می‏کند که استاد من در این فن علی بن‏ ابیطالب است .

جاحظ در البیان و التبیین جلد اول ، این جمله را از علی علیه السلام نقل‏ می‏کنند :

قیمة کل امری ما یحسنه » " . بعد می‏گوید اگر در همه این‏ کتاب جز این کلمه نبود کافی بود ، بلکه فوق کفایت بود و بهترین سخن آن‏ است که در عین اختصار معنایی عالی در برداشته باشد . می‏گوید : " و کان‏ الله عزوجل قد البسه من الجلالة و غشاه من نور الحکمة علی حسب نیة صاحبه‏ و تقوی قائله " یعنی مثل این است که خداوند متعال این جمله را با جامه‏ای از جلالت و نوری از حکمت پوشانیده است و روح و نیت و تقوای‏ گوینده‏اش در او ظاهر شده است . بعد می‏گوید : " و اگر سخن از لحاظ معنا عالی و از لحاظ لفظ ، فصیح باشد و تکلف در او به کار نرفته باشد با قلب‏ آدمی آن طور می‏کند که باران با زمین پاکیزه می‏کند " . این شخص هم که‏ این تعبیر را می‏کند از شیعیان و دوستان امیرالمؤمنین نیست ، بلکه‏ گفته‏اند : " و کان مائلا الی النصب " او را ناصبی شمرده‏اند .

عدی بن حاتم طائی از اصحاب بزرگوار امیرالمؤمنین است و در صفین در خدمت حضرت بود و سه پسرش به نام طریف و طارف و طرفه شهید شدند ، بعد از شهادت امیرالمؤمنین و انتقال خلافت به معاویه ، یک روز بر معاویه‏ وارد شد ، معاویه به او گفت : " یا عدی أین الطرفات ؟ " یعنی کو پسرانت طریف و طارف و طرفه ؟ گفت : " قتلوا یوم صفین بین یدی علی بن‏ أبی طالب " در صفین در خدمت علی شهید شدند . معاویه گفت : علی با تو انصاف نداد ، پسران تو را جلو فرستاد کشته شدند و پسران خودش سالم‏ ماندند . گفت : " بل انا ما انصفت علیها اذ قتل و بقیت " بلکه من با او انصاف ندادم که او رفت و من ماندم . معاویه گفت : " صف لی علیا " علی را برای من توصیف کن . گفت : مرا معاف بدار . گفت : ممکن‏ نیست . عدی گفت : " کان والله بعید المدی شدید القوی یقول عدلا و یحکم‏ فضلا تتفجر الحکمة من جوانبه و العلم من نواحیه " به منتها درجه از عزت‏ و کرامت بود ، بسیار قوی و نیرومند بود ، به عدالت می‏گفت و معتقد بود ، و حکمش قاطع بود ، حکمت و علم از اطراف و جوانبش مثل آب که از چشمه می‏جوشد ، می‏جوشید . همین طور به گفته خودش ادامه داد و از حالات آن حضرت گفت که اشکهای‏ معاویه جاری شد و با آستینش اشکها را پاک کرد و بعد خودش گفت : " رحم الله ابا الحسن کان کذالک " خدا ابا الحسن را بیامرزد ، همین طور بود که تو گفتی . بعد گفت : " فکیف صبرک عنه ؟ " حالا تو در فراق او در چه حالی ؟ گفت : " مثل کسی که پسرش را در دامنش سر بریده باشند " . دوست و دشمن معترفبود که " تتفجر الحکمة من جوانبه و العلم من نواحیه " علم و کمت از اطرافش می‏جوشد .


تنظیم رضایی گروه حوزه علمیه

منبع  کتاب حکمتها و اندرزها صفحه 143 و 144 و 145 و 146