تبیان، دستیار زندگی
پس لازم و واجب بر طالب حق كمال اهتمام است دراطاعت وبندگى و رفتن به حضور و درباراو جل وعلا به كمال شوق و تضرع و تذلل وابتهال و چون توجه به حضرت او به قلب او ست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دستورالعمل های عرفانی
/3*h1'd9ed g'j 91a'fj

طالب حضرت حق - جل وعلا - را شايسته آنست كه چون عزم بر خوابيدن نمايد محاسبه اعمال وافعال و حركات و سكنات صادره از خود رااز بيدار شدن شب سابق تا آن زمان تمام و كمال نموده ، و از معاصى و اعمال ناشايسته واقعه از خود پشيمان شده و توبه حقيقى نموده و عزم بر ترک معاصی ان شاءالله در ما بعد بنمايد، و متذكر شود كه[ النوم اخ الموت] 1خواب برادر مرگ است و[ الله يتوفى الانفس حين مونها والتى لم تمت فى منامها] 2 خداوند جانها را به هنگام مرگ مى گيرد جان زندگان را نيز بهنگام خواب مى گيرد...

تجديد عهد به ايمان و شهادتين و عقايد حقه نموده با طهارت رو به قبله[ كمايجعل الميت فى قبره] بدان سانى كه ميت را در قبر مى نهند. به نام خدااستراحت نموده و به مقتضاى آيه شريفه در مقام تسليم روح خود به حضرت دوست جل وعلا برآمده بگويد:

اين جان عاريت كه به حافظ سپرده دوست     روزى رخش ببينم و تسليم وى كنم

مشغول به توجه به حضرت حق جل وعلا و تسليم خود به او شده ،تااو را خواب بربايد و ملتفت آن باشد كه چون خواب رود به همه وجودش از روح و بدن در قبضه قدرت حضرت حق جل وعلا خواهد بود،، به حدى كه حتى از خود غافل و بى شعور مى شود واگراعاده روح به بدن نفرمايد موت حقيقى خواهد بود. چنانكه در آيه شريفه مى فرمايد:

... فيسمك التى قضى عليهاالموت و يرسل الاخرى الى اجل مسمى؛آنرا كه اجل او فرار سيده نگه مى دارد و روح آن را كه بايد زنده بماند تا وقت معين به دنيا مى فرستد .

چه بسيار كسانى كه خوابيدند و بيدار نشده تا روز قيامت سر برنداشتند. پس اميد برگشتن به دنيا دوباره نداشته باشد مگر به تفضل جديدى از حضرت حق جل وعلا به برگردانيدن روح او را به بدن؛ به لسان حال وقال بگويد:[ رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما  تركت] 3 پروردگارا! بازگردانم شايد دراين فرصت باقى مانده كار شايسته اى كنم ..

لهذا چون ازخواب برخيزد :

اولا: متذكر نعمت اعاده روح كه بمنزله حيات تازه ايست از حضرت حق جل وعلا شده، وبرای حمدوشكرالهى براين نعمت  سجده شكرى براين نعمت کند چنانكه حضرت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم  ادا نموده؛ ملتفت آن شود كه چندين هزارها اين خواهش رااز او درخواست نموده و بغيراز[ كلاانها كلمه هم قائلها]... نه چنين است اين فقط حرف است جوابى نشينده اند _ در پاسخ آنان که می گویند خدایا مارا برگردان تا عمل صالح انجام دهیم _كمال مرحمت از حضرت حق جل وعلا درباره او شده كه خواهش او رااجابت فرموده واو را دوباره به دنياارجاع فرمود، اين حیات تازه را غنيمت شمرده و كمال همت بر آن گمارد كه ان شاءالله تجارت سودمند نموده كه براى بار دیگر كه به اين سفر رود او را مدد حيات ابدى بوده باشد. 3

پوشيده نباد بر طالب حضرت حق جل وعلا كه علاوه براينكه سايراشياء و موجودات غيراز حضرت حق - جل وعلا - در معرض فنا و زوال است و لهذا شايسته  نیست که از غیر او درخواست کنی ، چرا که ممكن بما هو مكن را هيچ موجودى نافع و مفيد نيست جز حضرت حق جل وعلا چه هر آنچه فرض كنى غيراو چون ممكن است محتاج است من جميع الجهات به حضرت او جل وعلا و در قبضه قدرت اوست ؛ و لهذا هيج موجودى غيرازاو نه در زمين و نه در آسمان و نه در دنيا و نه در آخرت شايسته مطلوبيت براى شخص عاقل و دانا ندارد جز حضرت او - جل وعلا - واگر فرض شود كه شخص عاقل چيزى غيرازاو طلب نمايد پس بالضروره واليقين مطلوب بالذات نخواهد بود بلكه مطلوب بالغير خواهد بود مانند مطلوبيت دين وايمان و آخرت و محبت و معرفت او - جل وعلا - و دوست او چون پيغمبر - صلى الله عليه وآله و سلم - وائمه هدى - عليهم السلام - و رضا و تسليم و سايراخلاق محموده و ملكات پسنديده كه محبوبيت و مطلوبيت و مفيدبودن آنها به اعتبار اضافه به حضرت اوست - جل وعلا - نه بالذات و فى نفسه .

لهذا شايسته براى عاقل چنان است كه صرف نظر و همت طلب از جميع اشياء غيرازاو نموده و به مقتضاى[ قل الله ثم ذرهم] همت طلب را منحصر دراو نموده واورا بذاته و بنفسه قرار داده بگويد:

مااز تو نداريم بغيراز تو تمنا                  حلوا به كسى ده كه محبت نچشيده

دوست ما را و همه                          نعمت فردوس شمارا

پس غنيمتى را دراين حيات تازه جزاز طلب جل وعلا منظور نداشته باشد و در تمام آنات و لحظات و حركات و سكنات نظر به او جل وعلا داشته واورا حاضر و ناظر در حميع اوقات بداند تا وقت خوابيدن در شب آينده و هكذا وازاين بيان معلوم شد كه قبيح ترين قبائح براى چنين كسى صرف همت نمودن است به[ مشتهيات] و[ مستلذات] وامور معاش خود مانند بطن و فرج و غير ذالك . و لذا شايسته است بالمره غفلت ازامور مزبور نموده و به هيچ وجه التفات به امورات مذكوره ننمايد واگر من باب صعف نفس قهراالتفات به امورات مزبوره بشود چون  نه از غيراو جزاز حضرت حق - جل وعلا - كارى برنمى آيد پس امورات خود را تسليم و تفويض به حضرت او جل وعلا بنمايد.

پس لازم و واجب بر طالب حق كمال اهتمام است دراطاعت وبندگى و رفتن به حضور و درباراو جل وعلا به كمال شوق و تضرع و تذلل وابتهال و چون توجه به حضرت او به قلب او ست . و حضور و ظهور و جلوه گاه او جل جلاله قلب است بلكه در تمام موجودات مظهرى و مجلائى اتم واكمل از قلب براى او جل وعلا نيست كه :

[لا يسعنى اچضى و لا سمائى بل يسعنى قلب عبدالمومن؛ زمين و آسمان قدرت پذيرش مرا ندارند ولى قلب بنده باايمان گنجايش پذيرش مرا دارد.

آسمان بارامانت نتوانست كشيد                قرعه فال به نام من ديوانه زدند

[اناعرضناالا مانه على السموات والارض والجبال فابين ان يحملنها و حملهاالانسان]... 5 ماامانت (ولايت ) را بر آسمانها و زمين عرضه كرديم توان پذيرش نداشتند انسان اين امانت را پذيرفت

كمال اهتمام طالب بعداز توجه به حضرت حق جل وعلا كه تعبيراز آن به ذكر مى شود معرفت قلب و نفس است كه معتبر مى شود به تفكر در نفس كه :

[ من عرف نفسه فقد عرف ربه] 6 هر كه خود را شناخت رب خود را شناخته است .

[ و فى انفسكم افلا تبصرون ] 7 ما نشانه هاى خود را در هر سوئى از جهان و در جان هاى ايشان مى نمائيم تا حق بر آنها روشن گردد .

لهذا طالب حق را به غيراز دل و دلبر كارى نيست . بلى من باب المقدمه براو لازم است تطهير و تنطيف قلب از[ ارجاس] و[ انجاس] كه مقصوداخلاق رذيله بوده باشد بلكه از ما سوى حق - جل وعلا - كه تعبيراز آن مى شود به تخليه و آرايش قلب و صيقل دادن آنست به اطاعات و عبارات و صفات حسنه واخلاق كريمه تا قابليت ظهور حق جل وعلا را بيابد كه تعبيراز آن مى شود[ تجليه] و[ تحليه]

[انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطيهرا] 8

اراده خدا براين قرار گرفت كه پليدى رااز شمااهل بيت بدو دارد و شمارا پاك گرداند( تاالگوى انسانها باشيد)

فدايت !اگر عمل كنى همين قدر بس است واگر عاملى نباشد درد و غصه در دل باشد بهتراز آنست كه[ عبث] اظهار كند و كسى گوش به درد دل او نكند.اميد چنانست كه در خلوت با حبيب اين روسياه درگاه اله را فراموش نكرده واظهار شوق مندى اين روسياه را به دربار منيع او - جل وعلا - بنمايد.

حرره الجانى احمدالموسوى

--------------------------------------------------------------------------------

تنظیم برای تبیان حسن رضایی

پاورقى :

1 ميزان الحكمه ج 10.259 رى شهرى

2 زمر.43 [ الله يتوفى الانفس حين موتها والتى لم تمت فى منامها فيمسك التى قضى عليهاالموت ويرسل الاخرى الى الرجل مسمى ان فى ذالك ايات بقوم يتفكررون]

در مجمع البيان آمده است[ توفى : گرفتن شى ءاست بتمام و كمال] اين آيه مى رساند كه مرگ همانند خواب است و خواب همانند مرگ بااين تفاوت كه وقتى روح دوباره  به اذن خدا به بدن بازگشت گويند خواب بوده است واگر باز نگشت مرده است .

نكته اى كه در آيه بدان توجه داشت و مقام مناسب ذكر آن است : به هنگام خواب روح به جانب پروردگار و به مقام اصلى خود بالا مى رود عارف بايد پيش از خواب بااذكار وارده و توجه به[ معانى] آن اذكار زنگار و غبار عالم ماده راازاو برگيرد و در حال طهارت به خواب مى رود تا عنايات و فيوضاتى از نزد پروردگار براو فرود آيد: [عن على ( ع ) فى حديث الاربعمائه : لاينام المسلم و هو جنب لاينام الا على طهور فان لم يجدالماء فليتمم بالصعيد. فان روح المومن ترفع الى الله تعالى فيقبلها و يبارك عليها فان كان اجلها قد حضر جعلها فى كنوز رحمته وان لم يكن اجلها قد حضر بعث بهاامنائه من ملائكته فيردنها فى جسده] .

3. مومنون .:100 تمام آيه اين است:[ حتى اذا جاءاحدهم الموت قال :رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت كلاانها كلمه هوقائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون]

4.اين نه به معناى مشروعيت انزوا و گوشه گيرى است چه مومن بدن او با مردم و قلب او جدااز آنها و متوجه خدااست . همت واهتمام نيز دراينجا به معناى روى دل را به تمامه بر چيزى داشتن و در رسيدن به آن سوز و گذاز داشتن است . چنانچه در مفردات راغب است:[ الهم الحزن الذى يذيب الانسان] دراين راستااگر گهگاهى سخن يا كارى بدون سنجش آن با خواست الهى انجام گيرد ولو خود عمل خلاف نباشد از همين غفلت بايد توبه كند كه همين مقدار روى دل را براغيار بازكردن نه سزاوار بندگى است.

5.احزاب .72

6. غررالحكم مترجم چاپ دانشگاه ج 5.208 خوانسارى

8.احزاب .33